هنروتجربه-کامبیز حضرتی: گروه چاووش با سرپرستی محمدرضا لطفی، حسین علیزاده و پرویز مشکاتیان و با خوانندگی محمدرضا شجریان و شهرام ناظری مهمترین صدای موسیقی ایرانی در رستاخیز ملت ایران درسالهای آغازین انقلاب بودند. اعضای این گروه موسیقی که زیر نظر هوشنگ ابتهاج رشد و بالندگی پیدا کردند؛ بعد از حوادث ۱۷ شهریور از تمام سمتهای دولتی استعفا کرده و با انقلاب همراه شدند. اما آنها درست در سالهای پس از انقلاب مورد بیتوجهی واقع شده و در برگزاری کنسرتهای موسیقی ایرانی با مشکلات فراوان مواجه میشدند. در این دوران شرایط موسیقی ایرانی به گونهای پیش رفت که برخی از این موسیقیدانان از ایران رفتند. خانواده کامکار اما در تمام این سالها در ایران ماندند، گروه تشکیل داده و موسیقی اصیل ایرانی و کردی را ترویج کردند. در بین خانواده هنرمند کامکارها، استاد بیژن کامکار علاوه بر خوانندگی و نواختن رباب و تمبک ساز دف را برای اولین بار در اجراهای عمومی به کار گرفت. قطعه «کجایید ای شهیدان خدایی» با آهنگسازی هوشنگ کامکار و صدای بیژن کامکار یکی از مشهورترین آهنگهای دهه اول انقلاب بود که هنوز هم که هنوز است حال و هوای دوران جنگ هشت ساله را تداعی میکند. آنهم در دورانی که موسیقی با وجود محدودیتهای فراوان نقش اجتماعی خود را بر جامعه دنبال میکرد. درباره موسیقی در دوران انقلاب و استقبال جامعه از مستندهای موسیقایی که در گروه هنروتجربه اکران شده است با استاد بیژن کامکار به گفتوگو نشستیم.
امروز مستندهایی مانند «بزم رزم» و « چاووش؛ از درآمد تا فرود» که به موسیقی دهه اول انقلاب میپردازد از سوی مخاطبان با استقبال خوبی مواجه شده است. برای شما که در آن دهه اول انقلاب موسیقی تولید میکردید شرایط چگونه بود؟ تصور موفقیت در آینده را داشتید؟
در اوایل انقلاب تصوری نداشتیم که این استقبال از فعالیتهای ما صورت بگیرد. ما فقط داشتیم تلاش میکردیم. زمانی که انقلاب به وقوع پیوست تولیدات ۶۰ سال موسیقی ایران لاک و مهر شد. در واقع خزانه موسیقی در این دوران لاک و مهر شد. چندین کار از جمله بعضی از کارهای من، «نینوا» حسین علیزاده و… مدام از رادیو پخش میشد. چون چیز دیگری وجود نداشت که رادیو پخش کند. در چنین شرایطی ما به عنوان کل مجموعه چاووش تصمیم گرفتیم آثار موسیقایی تولید کنیم. چون اگر دست به تولید موسیقی نمیزدیم، خودمان از بین میرفتیم. ما جز این به چیزهای دیگری فکر نمیکردیم و نمیدانستیم در آینده چه اتفاقاتی رخ میدهد. ما تصمیم گرفتیم کار کنیم و فرصتها را از دست ندهیم. اگر میآمدیم و به آینده فکر میکردیم فرصتهای آن موقع را از دست میدادیم. شما میدانید که موسیقی نیز مانند ورزش حرفهای است و سن و سال مشخصی دارد. در دوران کودکی و پیری انجام کار موسیقی ارزش چندانی ندارد چون کیفیت آن خوب نیست. موسیقیدان مانند یک ورزشکار باید در طول رشد عقلی و جسمانی دست به فعالیت بزند. ما درست در چنین فرصتی قرار داشتیم و من آن زمان در حدود ۳۰ سال سن داشتم. در نتیجه بدون فکر کردن به بازده آن دست به فعالیت زدیم. البته باوفا داری به سنت و قرائت موسیقی درست بر اساس تمام چیزهایی که میدانستیم و بلد بودیم دست به فعالیت گروهی و جمعی زدیم.
ما به عنوان کل مجموعه چاووش تصمیم گرفتیم آثار موسیقایی تولید کنیم. چون اگر دست به تولید موسیقی نمیزدیم، خودمان از بین میرفتیم. ما جز این به چیزهای دیگری فکر نمیکردیم و نمیدانستیم در آینده چه اتفاقاتی رخ میدهد. ما تصمیم گرفتیم کار کنیم و فرصتها را از دست ندهیم
آن موسیقی در همان زمان با استقبال جامعه مواجه شد و به محض انتشار و توزیع که به عهده خود موسیقدانان چاووش بود تبدیل به سرودهای جمعی میشد. چرا اینقدر پرکار بودید و به همه اتفاقات جامعه واکنش موسیقایی نشان میدادید؟
چند وقت پیش من از یکی از منابع خبری شنیدم که آقای علیرضا عصار، یکی از هنرمندان خوب موسیقی ایران که زحمات زیادی کشیدند در جواب این سوال که از او پرسیدند: چرا مردم ایران از موسیقی ایرانی رویگردان شدند و پاپ و تکنو و… گوش میدهند جواب داد: «برای این که هنرمندان ما کار نکردند و دست روی دست گذاشتند.» بهقدری دلم سوخت. فقط خود من به طور شخصی ۱۴۰ سی دی تولید کردم.
این حجم از آثار منتشر شدهاند؟
بله در در بازار منتشر شدند. فقط در کانون موسیقی چاووش مجموعهای مفصل از آثار موسیقایی تولید و منتشر کردیم. در گروه کامکارها بیش از ۲۰ اثر تولید کردیم. با شهرام ناظری، با ارکستر سنفونیک و… کارهای مختلفی انجام دادم. من با چیزی حدود ۲۰ گروه از جمله شیدا، عارف، گروه تنبور شمس و … کار کردم. در آن موقع که استاد هوشنگ ابتهاج مسئولیت داشتند در رادیو فقط ۳-۴ برنامه گلها تولید کردیم. من حتی کار کودکان کار کردم و ۱۳-۱۴ قطعه در زمینه موسیقی کودکان مثل «هشیار و بیدار»، «ما می توانیم» و… کار کردم.
این توجه به موسیقی کودک از کجا آمد؟
اوایل انقلاب که کارمان تعطیل شده بود کارهایی میکردیم که در حیطه تخصصمان نبود. غرض از این صحبت این است که خیلی کار شد و خیلی زحمت کشیده شد و افراد بسیاری مقاومت کردند. ما بسیاری از سدهای پیش روی خودمان را شکستیم. چقدر دل آدم میسوزد وقتی میشنود کسی بگوید کاری انجام نشده است.
شما از فرصت تاریخی ابتدای انقلاب استفاده کردید و با زبان روز موسیقی تولید کردید. امروز مخاطبان زیادی از نسل جوان یعنی درست هم سن و سال شما در ابتدای انقلاب از این موسیقی بسیار استقبال می کنند. نشانهاش همین پرمخاطب بودن مستندهایی مانند «بزم رزم» و« چاووش؛ از درآمد تا فرود» است. این استقبال برای شما قابل تصور بود؟
صحبتهای شما برای من خیلی خوشحال کننده است. چون شما طبق آمار این حرفها را میزنید ولی من اتفاقات حول و حوش خودم را میبینم و برخلاف این تصور میکردم. تصورم این بود که در این سالها سلیقه مردم بینهایت خراب شده است. متاسفانه در رادیو و تلویزیون شبکههای متعددی وجود دارد که کاملا سلیقه مردم را به جهتی خلاف موسیقی خوب ملی میبرند. این صحبت شما برای من باعث خوشحالی است. این باور امروز برای من سخت است اما در آرزوهای من این بود که روزی این اتفاق بیافتد و مردم از جمله جوانها به سمت موسیقی خوب و فاخر ایرانی و سنتی اقبال نشان دهند. بعد ازانقلاب موسیقی سبک شد و روی موسیقی سبک بسیار کار شد. ما خوشبختانه به خاطر معیارها و مقیاسهای کانونهای هنری موسیقی ضعیف و سبک دیدیم اما موسیقی مبتذل حذف شد. با کمال تاسف امروز موسیقی به سمت موسیقیهای بیهویت میرود که نه شعرش هویت دارد نه ملودی آن.
موسیقی بیهویت یعنی موسیقی غیر ردیف و دستگاههای موسیقی ایرانی؟
منظور من از موسیقی ملی آن است که بر مبنای موسیقی ملی ایران باشد. موسیقیدانهای پاپ در این طرف و آن طرف آبها اذعان کرده اند که ما از موسیقی ایرانی چیزی نمیدانیم. ما نمیدانیم سهگاه و شور و دشتی چیست. با علم به این نکته هرازگاهی که دل آنها برای وطن میسوزد و میخواهند ایرانی کار کنند چون این موسیقی را نمیشناسند ملودیهای هندی، عربی، ترکی ترکیه و… میشود. این موسیقی هویت ندارد چون از هر کشوری یک مقدار ملودی کنار هم گذاشتهاند. حیف است، حیف است که این موسیقی گرفتار این معضلات شود. در یک مقطع فرهنگی یعنی در حدود ۵۰۰ سال پیش موسیقی ایرانی مبدا موسیقی کل شرقالوسط، خاورمیانه و آسیا بوده است. حالا حیف است که منبع موسیقی این کشور موسیقی ترکیه باشد.
چند وقت پیش من از یکی از منابع خبری شنیدم که آقای علیرضا عصار، یکی از هنرمندان خوب موسیقی ایران که زحمات زیادی کشیدند در جواب این سوال که از او پرسیدند: چرا مردم ایران از موسیقی ایرانی رویگردان شدند و پاپ و تکنو و… گوش میدهند جواب داد: «برای این که هنرمندان ما کار نکردند و دست روی دست گذاشتند.» بهقدری دلم سوخت. فقط خود من به طور شخصی ۱۴۰ سی دی تولید کردم
شما بعد از گروه چاووش گروه کامکارها را راه انداختید. گروهی که در موسیقی مقامی و کردی بسیار موفق بود. چطور با وجود این که برخی از دوستان شما از ایران رفتند شما جلای وطن نکردید؟
من خودشیفته نیستم که از خودم تعریف کنم این کار برآمده از تلاش جمعی بوده است. واقعا خیلی زحمت کشیده شد. مجموعه چاووش و کامکارها زحمت زیادی روی موسیقی کشیدند. حتی بودند کسانی که در سیستان زندگی میکردند و نمیدانستند کردستان کجا است. برای موسیقی ایرانی و کردی خیلی زحمت کشیده شد. اوایل انقلاب تا حدود سال ۶۸ بدون دستمزد و بدون جیره و مواجب کار میکردیم. اصلا به این فکر نمیکردیم که چه اندازه بازده مالی داریم. فقط به عشق موسیقی دست به ساز میشدیم.
استاد هوشنگ ابتهاج اشاره داشتهاند که لطفی هیچ وقت از چاووش دستمزد نگرفت. شما دستمزد گرفتید؟
خیلیکم در حد این که کرایه رفت و آمدمان دربیاید. در هر حال سیاست محمدرضا لطفی بود که در کنار تولید موسیقی تدریس کنیم و از هر بخشی که میتوانیم درآمدی کسب کنیم تا چاووش ادامه پیدا کند.
با این وجود چرا از کشور نرفتید؟
هیچ کدام از کامکارها علاقه به رفتن از ایران نداشتند. شاید باورتان نشود هیرو ابراهیم احمد؛ زن جلال طالبانی رئیس جمهور عراق یک بار گقت بیاید کردستان عراق و این جا فعالیت کنید. به شما خانه و زندگی نه بلکه کاخ میدهیم. ما قبول نکردیم .ما در ایران میمانیم و با همان کمبودها، نواقص، بیکفایتی مسئولین و بیحمایتیها کار خودمان را میکنیم. الان شما حرفهای من را ضبط میکنید و من نمیتوانم دروغ بگویم و یک سند به دست میدهم اما در آن وقت این دعوت و پیشنهاد به ما شده بود. تمام کسانی که از ایران بیرون رفتند، موفق نشدند. نمیخواهم از افراد اسم بیاورم ولی هیچکدام موفق نشدند. بعضی از آنها یک مدت ماندند و دیدند کار پیش نمیرود و برگشتند. چون ریشه ما در ایران است. از همه اینها گذشته ما چیزی کم نداشتیم که برویم آن ور آب. از نظر موسیقی علمی هوشنگ ما تا مرز دکترا پیش رفته. او در کنسرواتوار سانتاچی چیلییای رم و در امریکا تحصیلاتش را ادامه داد. ما در گروه کامکارها با موسیقی علمی دنیا، ردیف و موسیقی مقامی آشنا بودیم و احساس کمبود نمیکردیم.ما مرارتهای زیادی کشیدیم اما مقاومت کردیم. دلیل این مقاومت احساس وظیفهای بود که میکردیم که باید باشیم و از طرف دیگر علاقه هم داشتیم. موتور محرکه این حضور داشتن عشق به موسیقی بود. امیدوارم کفر نباشد ولی موسیقی در خانواده ما مشخصا مثل اعتقاد و باور بود.
بهویژه این که شما تحت نظر استادحسن کامکار تبدیل به یک گروه نیمهحرفهای شده بودید.
میدانید که اعتقاد و باور خیلی قوی است و در شرایطی مثل دفاع از وطن یا ناموس به کنش منجر میشود. البته تربیتهای پدر خیلی تاثیرگذار بود.
شما در ابتدای انقلاب موسیقی تولید و خودتان هم آن را توزیع کردید. آن موسیقی در شرایط پرشتاب انقلاب چه مشخصاتی داشت که ماندگار شد؟
تولید اثری مثل نقاشی، فیلم و شاخصا موسیقی تحتتاثیر محیط پیرامون خودش است و امکان ندارد بدون تاثیرپذیری از محیط خودش تولید شود. این منبع الهام اجتماعی دستمایه هنرمند برای تولید اثر هنری میشود. ما در شرایط انقلاب و دگرگونی شروع به کار کردیم. این دگرگونی شامل خیلی چیزها میشود از جمله نگرش فرد به دنیا تغییر میکند و احساس میکنی که الان هنرت در معرض خطر است و باید در دفاع از آن بکوشی. برای آن که سالم بمانی سعی میکنی وفادار به ریشه باشی. این دلایل به علاوه تمایل شخصی باعث میشود که تاثیر ماندگارتری بیافرینی. گفتم که منبع الهام ما انقلاب و جنبش و تکاپو بود. پهلوانهایی که در جریان انقلاب و جنگ کشته شدند زیباترین منابع الهام ما بودند. عشق، مهر و وطن، بازده آن موسیقیای بود که شما آن را شنیدید.