در گپی تلفنی با محمدرضا درویشی در دیروقت یکی از شب های پس از نمایش فیلم در مراغه و اعلام رسمی این خبر که عبدالقادر مراغی به عنوان یک موسیقی دان ایرانی در سازمان یونسکو ثبت جهانی شد و سال میلادی ۲۰۱۴ به نام او مزین شد، به درویشی گفتم که بالاخره روزی کسانی پیدا می شوند که قدر تلاش های بی مزد و منت شما را بدانند. او گفت: واقعاّ فکر می کنی من برای مزد یا قدرشناسی دیگران کار کرده ام؟ اگر قرار بود که من به اندازه فهم دیگران کار کنم، شاید هیچ یک ا ز این کارها انجام نمی شد… و حرف هایی دیگر که بماند. جایی نزدیک به پایان فیلم به محمدرضا درویشی می گویم که «دوربین من شاهد شش ساله تلاش شما در ا نجام این کار پر زحمت بوده است. اگر هر جای دیگری جز ایران بود،این کار یک پروژه ی ملی اعلام می شد» و از او می پرسم: «تا کنون چه حمایتی از این پروژه شده است؟» جوابی داد که در فیلم خواهید دید. و حالا دیگران ا ز من می پرسند که از فیلم تو چه حمایتی شده است؟ و پاسخ من این است: هیچ! جز کمک یک دوست و شراکت او در تأمین هزینه های فیلم. شش قرن طول کشید تا آثار عبدالقادر مراغی توسط محمدرضا درویشی بازیابی، و شش سال زمان برد تا توسط موسیقی دانان ایرانی بازخوانی شوند. از آغاز این پروژه موسیقایی تا زمانی که عبدالقادر ثبت جهانی شد، چهار دولت آمده و رفته است و ما پیر شدیم در بی خبری و از بی خبری دولت مردانی که ابعاد فرهنگ و هنر کشور به اندازه مساحت میزشان تعریف می شود. و من همچنان بر این باورم که مهم ترین سرمایه گذاران و حامیان فیلم هایی این چنین، تماشاچیان فیلم هستند. حالا که قرار است فیلم «شش قرن و شش سال» به همت گروه «هنر و تجربه» رنگ پرده سینما به خود ببیند، فکر می کنم مقاومت چندین ساله من برای پرهیز از شیوه های فیلمسازی «سود در تولید» و امید بستن به این که اقتصاد سینما باید توسط فروش فیلم تأمین شود نه حمایت یا سرمایه گذاری های به جا و بی جای دولتی در عرصه تولید، شاید با اکران عمومی این فیلم به ثمر بنشیند و راهی باز کند برای نمایش عمومی دیگر فیلم های مستند در سینماها. فقط می ماند حضور تماشاچیان که مهم ترین سرمایه گذاران فیلم های ما هستند. کارگردان مستند «شش قرن و شش سال»