«ماهی و گربه» یک تجربه منحصربهفرد و دستاوردی مهم برای سینمای رخوتزده ایران به شمار میرود. شهرام مکری در دومین تجربه فیلمسازی بلند خود با بهرهگیری از فرمی مهندسیشده و ساختاری دقیق با محاسبات ریاضی، فیلمی ساخته که میتواند مسیر تازهای در سینمای آلوده به تکرار و سادهانگاری کشورمان بگشاید.
مکری در «ماهی و گربه» با بهرهگیری از عوامل و عناصر امتحان پسداده ژانر وحشت در سینمای جهان بازی میکند و از خلال این بازی با الگوهای آشنا به نتایجی متفاوت میرسد. فیلم برخی از این عوامل و کلیشهها را در قالب خردهداستانهای فرعی پرورش میدهد و مخاطب را تا لبه خط هراس پیش میبرد اما او را نمیترساند، چراکه دنبال دستیابی به نتایجی متفاوت و دیگرگونه است. فیلم کار خود را پیش از نمایش و تجربه تماشا با مخاطب آغاز میکند.
همه عناصر از پوستر و عکسها و شواهد جنبی اینگونه بر میآید که با فیلمی در ژانر وحشت مواجهیم اما درنهایت و با حضور گروه موسیقی محبوب پالت در صحنه و اجرای یک قطعه ترانه کاملا متفاوت از حال هوای فیلم، تماشاگر در مییابد که از کارگردان رودست خورده و به بهانه تماشای فیلمی ترسناک، با یک تجربه سخت و دشوار از نوآوری در فرم و تنظیم محتوا در قالب فرمی نامتعارف دست و پنجه نرم کرده است.
اجرای یک سکانس پلان صدوسی دقیقهای بدون قطع و برش که تازه در جاهایی با رفت و برگشتهای متوالی زمانی و صداهای تکرارشونده خارج از قاب همراه است در سینمای ایران یک تجربه تازه و دستاوردی سخت و پرمرارت است.
سینمای ایران به لحاظ سختافزاری عملا امکان اجرای چنین ایده بلندپروازانهای را ندارد و به همین دلیل بسیاری از فیلمسازان نوجو و خوشفکر از همان ابتدا از تجربهگرایی میهراسند و عطای خلاقیت و نوآوری در سینمای ایران را به لقایش میبخشند. اما فناوری فیلمبرداری دیجیتال در کنار ذهنیتی مهندسیشده و بهشدت متکی بر الگوهای ریاضی، مکری را به انجام کارهایی کمتر تجربهشده ترغیب میکند.
مکری به حکم فیلمهای کوتاه درخشانی چون «توفان سنجاقک»، «آندوسی» و «محدوده دایره» و همچنین فیلم بلند کمتر دیدهشدهاش «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» به دنبال راهکارهایی سینمایی است تا محتوا را در خدمت فرم موردنظر خود درآورد، کاری که در سینمای بهشدت محتوازده ما کمتر کسی جسارت یا حوصله رفتن به سراغ آن را دارد. پرداختن به موضوعهایی چون جهانهای موازی، تکرار تجربیات روزمره زندگی در قالب آنچه اصطلاحا «دژا وو» خوانده میشود و روایت غیرخطی اما دایرهوار در قالب خردهداستانهایی نهچندان مرتبط با یکدیگر مجموعهای است که در کنار یکدیگر چیده شده تا تجربه تماشای «ماهی و گربه» را به یک تجربه ماندگار در ذهن تبدیل کند. «ماهی و گربه» از آن دست فیلمهاست که به راحتی پس از پایان در ذهن تماشاگر ادامه مییابد و با تکیه بر تئوریخوانشهای گوناگون مخاطبان از یک متن واحد، به نوعی از پستمدرنیسم در سینما دست مییابد که کمتر مورد توجه تئوریسینهای سینمای ایران قرار گرفته است.
«ماهی و گربه» فیلمی شاخص و تجربهای نوین است اما خالی از ضعف هم نیست. حلقههای ارتباطی میان خردهداستانهای پرشمار فیلم ضعیفند و تماشاگر علاقهمند به سینمای قصهگو را سردرگم میکنند. بهویژه آنکه تماشا و درک تمامی مفاهیم نهفته در فیلم تمرکز ویژهای را میطلبد که در فضای سالنهای سینمای ایران و با ذهن آشفته و بیتمرکز مخاطب عادتکرده به قصهگویی سرراست کار دشواری است. اما سوی دیگر ماجرا این است که مشخصا ارتباط منطقی میان خردهداستانهایی که پیاپی روایت میشوند، یافت نمیشود و هر یک از خردهداستانها، حتی آنها که در رفت و برگشتهای متوالی روایتی تکرار میشوند، ساز مستقل و جداگانهای مینوازند.
بازیهای بازیگران اغلب جوان و کمتجربه فیلم نیز یکدست نیست و تردید و کندی آزاردهندهای در کنشهای آنها دیده میشود. صرفنظر از شخصیت صاحبان رستوران (که بابک کریمی، سعید ابراهیمیفر و خسرو شهراز آن نقشها را برعهده دارند) بقیه بازیگران جوان و کمتجربه بازیهای ضعیفی ارائه دادهاند. درست است که فیلم اتکایی روی بازیها و شخصیتپردازی ندارد و بیشتر یک تجربه فرمگراست اما ضعف بازیها و مردد بودن بازیگران در کنشها و ادای دیالوگها ارتباط ذهنی مخاطب با فیلم را قطع میکند و حواس او را به چیزهایی به جز فرم و ساختار دقیق و مهندسیشده فیلم سوق میدهد. نکتهای که قطعا مکری به دنبال آن نبوده و دشواری اجرای یک برداشت طولانی بدون کات، او را از پرداخت بیشتر بازیها و توجه افزونتر به کیفیت حضور آدمها جلوی دوربین باز داشته است.
یکی از معضلات جدی سینمای ایران عدمهماهنگی و توازن میان فرم و محتواست ولی مکری بهرغم فرم دشوار و پیچیدهای که برای فیلم خود در نظر گرفته توانسته محتوای نهچندان منسجم متن خود را به اختیار فرم درآورد که بهرغم پارهای کاستیهای روایتی و انسجام در گسترش پیرنگ داستانی، تجربهای ارزشمند و قابل اعتناست.
فرم ساختاری «ماهی و گربه» در یک هندسه دوار و توالی و تکرار و تلاقیهای مداوم که با درونمایهای سیال و فضاسازیهای ویژه در مفاهیمی چون عشق، سیاست، جنایت و هراس پیش میرود کار فیلمساز را به نبردی دشوار و نابرابر برای حفظ انسجام همه این عوامل بدل کرده که مکری با موفقیت از این چالش دشوار بیرون آمده است.
با تمام این تفاصیل به نظر میرسد مکری در زمینه اجرای فرمهای نامتعارف و طراحی و محاسبه دقیق موقعیتهایی که به لحاظ ریاضی صاحب منطق درستی هستند به پختگی و تسلط کامل رسیده است. به همین دلیل «ماهی و گربه» به یک فیلم متفاوت و جدی و تاثیرگذار در سینمای ایران تبدیل میشود.
منبع : فرهیختگان