مرتضی اسماعیل‌دوست، منتقد سینمایی در روزنامه فرهیختگان نوشت:
وحید وکیلی‌فر در دومین ساخته‌اش به دنبال رسیدن به تصویری جهانشمول در خط باریکی از ناتورالیسم و متافیزیک در پیمایش بوده و از این رویه در هم تنیده، هم به دنیای علمی تخیلی سرک می‌کشد و هم به سمت فضایی فلسفی در مداری هستی‌شناسانه می‌رود. «تابور» به لحاظ ظواهر اجرایی و پیچش روایتگری به سینمای تخیلی غرب پهلو می‌زند و از بابت عمق نگره‌ای پدیدارشناسانه، افقی به نگره عرفان شرقی دارد و زیبایی اثر در تلفیق ظریفی از این دو مبنای متمایز بوده که درنهایت به غایتی هدفمندانه از حقیقتی پایدار منجر می‌شود. گویی موجود در جهان‌هایی ناموازی با تعاریف متعالی به سویی بی‌هویت از روح اساطیری‌اش پرتاب شده است. شخصیت اصلی فیلم به ظاهر به مواد الکترومغناطیسی حساس بوده و به مرور در برخورد با خارج از محدوده زیستش دچار تاول می‌شود و این مساله موجب عدم‌برقراری ارتباط با دیگران شده و او را به مکانی دورافتاده در حاشیه شهر گسیل می‌دارد. در ابتدای فیلم، کاراکتر اصلی از اتاق قرنطینه شده خود وارد غاری دیگر در دنیای مدرن می‌شود و دوربین در این مسیر با نهایت طمانینه به دنبال ردپای این مرد متحیر بوده و با همراهی مخاطب به محدوده فعالیتش وارد می‌شود که به ظاهر، میکروب‌زدایی موجوداتی مانند سوسک است.
در فیلم تابور استفاده از عناصر مدرن مانند آسانسور و محبوس‌ماندن شخصیت در داخل آن که با تقلایی جانکاه جهت خروج و تلاش در جهت بقا به نمایش درمی‌آید، تصویری حزن‌آلود از آدمی در برزخ جهانی بی‌قاعده بوده و با همراهی موسیقی شرقی، به سوزی جان گداز درمی‌آید. همچنین عنصر صدا به‌عنوان هیاهوی غارتگر عصر مدرنیته در فیلم، نقشی اساسی دارد. زاویه‌نماها، معرف زبونی کاراکتر است و انتخاب چهره بازیگر و نوع گریم و طراحی بصری فیلم، فضایی استریلیزه از زیستنی محتوم به دایره نگاهی غمزده می‌رساند، فیلمی که به جای گفت‌وگو، با زبان تصویر به دنبال بیان گفتنی‌های بسیار در تنهایی‌های انسان محبوس در سلول زندگی است. این فیلم، به لحاظ نوع نگرش، بازتابی از فیلم موتورهای مقدس ساخته لئون کاراکس است. جایی که نحوه برخورد با وجود آدمی در اشکال مختلف، پژواکی از درون به بیرون می‌یابد و دوباره در سیری ناگزیر به مأوای خود دل می‌بندد. فیلم «تابور» در همه نماها به دنبال رسیدن به چارچوبی قاعده‌مند در هسته‌ای طراحی شده است. یکی از زیباترین نماهای به کار رفته که با نورپردازی هنرمندانه‌ای به ثبت رسیده است، تعقیب کاراکتر در اتاقی جهت افشاندن سم بوده که به نماهایی بسته و محوشدن تدریجی تصویر تبدیل می‌شود. قاب‌هایی قابل اندیشه که نشانه‌هایی از تبعید انسان در چنگال مدنیتی تصنعی است و این تابور تنهایی است که در قابی تنها و با پیکری عریان به سوی نور به نظاره می‌نشیند و فیلم در پیمایشی ساختارمند در فرم و معنا به اصالت وجود آدمی، در نمایی رو به پرستش پیوند می‌یابد.