همکاری من و شهرام مکری به سالها پیش برمیگردد، زمانی که فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» را با او کار کردم و جدا از این همکاری، همیشه شیفته کارهای کوتاه او بودم. زمانی که فیلمنامه «ماهی و گربه» را برای من فرستاد، مجذوب فیلمنامه شدم. شهرام مکری شوخی با من دارد، که هر وقت او فیلمنامهای مینویسد، حتما نقشی برای من کنار گذاشته است و وقتی نام شخصیتی که من باید در فیلم بازی میکردم «سعید» گذاشته شده بود به شوخی به او میگفتم که حتما از ابتدا این نقش کاندیدای دیگری نداشته است و این نقش متعلق به من است.
اما همانطور که اشاره کردم، فیلمنامه مهندسیشده «ماهی و گربه» من را جذب کرد، آنقدر دقیق و کامل نوشته شده بود که کاملا میشد حدس زد نتیجه کار درخشان خواهد بود.
از آنجایی که من هم فیلمساز هستم میتوانستم در ذهنم تصور کنم با چه فیلمی روبهرو خواهم شد و به قول معروف به این نقش دل دادم و آن را بازی کردم. نقطهقوت شخصیتی که آن را بازی کردم این است که تصور میکنم با شخصیتهای منفی فیلمهای دیگر بسیار متفاوت است. در سایر فیلمها شخصیتهای منفی خیلی خطی نوشته شدهاند. اما در «ماهی و گربه» بهخاطر موضوع جذابی که روایت میشود این شخصیتها هم شکل و شمایل متفاوتی پیدا کردهاند و انگار متعلق به این دنیا نیستند.
با اینکه شخصیت «سعید» در فیلمنامه کامل نوشته شده بود، اما شهرام مکری این اجازه را به بازیگرانش میداد که درباره شخصیتها گفتوگو کنند، سر تمرین و قبل از فیلمبرداری ریزهکاریهایی درباره این نقش به شهرام مکری گفتم و مواردی که او موافقت میکرد را انجام میدادم. مثل صحنهای که در جنگل با کامبیز و پدرش برخورد میکنم و بدون اجازه سمت وسایل آنها میروم. به ذهنم رسید که وقتی به کامبیز میرسم دست به موهایش بکشم و فکر کردم این حرکت با روحیه مهاجم او، همخوانی دارد و شهرام مکری هم با این حرکت موافق بود.
یکی از شگفتیهای این فیلم، فیلمبرداری آن بهصورت سکانس- پلان بود که شهرام مکری بهخوبی از عهده آن برآمد و شکل حضور در این فیلم مثل یک باله بود و میدانستیم تنها یک اجرا خواهیم داشت و همه کوشش میکردند که اجرای موفق داشته باشیم.کوشش گروه برای بهثمررسیدن این فیلم انرژی زیادی داشت که من هم بخشی از آن انرژی بودم. فیلم تجربه منحصربهفرد و فوقالعادهای بود و تکتک لحظههایش برایم فوقالعاده بود.