پیمان شوقی
سرانجام پس از گذشت بیش از ۴۰ سال،‌ «یک اتفاق ساده» در وطن کارگردانش روی پرده رفت. شهیدثالث به آن گروه از جوانان روشنفکری تعلق داشت که به واسطه خصایل انسانی و روحی از ابتدای جوانی از طبقه خود برید و به محرومان و تک افتاده‌های اجتماع روی آورد. این نگرش جدا از گرایش‌های سیاسی شهیدثالث، ‌در تک تک آثار کوتاه و بلند و مستند یا داستانی که تا آخر عمر نسبتاً کوتاهش ساخت، دیده می‌شود. شهیدثالث نه تنها دوربین‌اش را عمدتاً روی قشر مستضعف اقتصادی و فرهنگی نگه می‌دارد، بلکه در شیوه روایت سینمایی هم به تألیف سبک و سیاق جدیدی نائل می‌شود که ضمن پرهیز از رؤیاسازی و رؤیاپردازی،‌ شکل جذاب و تازه‌ای از واقعیت‌سازی را پیش چشم مخاطبش قرار ‌می‌دهد. او می‌کوشد ملال و سکونی را که بر زندگی واقعی و روزمره مردم سنگینی می‌کند از طریق مکث‌های دوربین و تدوین آرام و اکتفا به حداقل مواد لازم برای پرداختی دراماتیک در صحنه‌های آثارش ثبت و منتقل کند. شیوه او اگرچه در زمان ارائه «یک اتفاق ساده» در دومین جشنواره بین‌المللی فیلم تهران (۱۳۵۲) مورد تحسین قرار می‌گیرد ولی منتقدان فراوانی هم پیدا می‌کند که عدم تجانس سبک او با شیوه‌های رایج روایی در سینما را برنمی‌تابند. البته خود شهیدثالث در آن زمان (‌و حتی بعدتر هم) خود را از لغزش مبرا نمی‌کند و فروتنانه ضعف‌های فیلم در جلب توجه کارشناسان را متوجه خودش می‌داند،‌ ولی فراموش نمی‌کنیم که منتقدی چون پرویز دوایی در ستایش او و فیلمش نوشت: «یک اتفاق ساده» حرفش را ساده و صریح و- عجیب آنکه- جدا از سنن احساس برانگیز درام‌پردازی رایج می‌گوید و سندیتی صمیمی و انکارناپذیر دارد. سینما هم می‌تواند گورش را گم کند.» [مجله تماشا، آذر ۱۳۵۲، شماره ۱۴۰]
تأثیر این سبک که بعدها با ساخته‌های بعدی او و دیگر فیلمسازان جوان پی گرفته شد، در پی‌ریزی سینمای نوین ایران در دهه ۶۰ بخوبی قابل مشاهده است. به این لحاظ می‌توان شهیدثالث را پدر معنوی سینمای نوین ایران و راهگشای فیلمسازانی چون کیارستمی، نادری، جلیلی و سایرینی دانست که دروازه‌های مجامع فرهنگی و جشنواره‌های تراز اول جهان را به روی فیلم‌ها و فیلمسازان ایرانی گشودند و علاوه بر فتح افتخارات فرهنگی، نگاه جهانیان را از القائات مسموم رسانه‌های سیاست‌زده به ایران پاک کردند و جلا دادند.
شهیدثالث «یک اتفاق ساده» را با کمترین امکانات و بودجه یعنی با هزینه یک فیلم کوتاه در ۱۶ روز ساخت. ایده ساخت فیلم از تلفیق دو تصویر ذهنی می‌آمد: یکی شمایل بچه مدرسه‌هایی با قیافه‌های شبیه بزرگسالان و دیگری مناظر بندرترکمن به عنوان شهری با رونق ازدست رفته و به لحاظ جغرافیایی بن‌بست. فیلم با سرمایه و امکانات وزارت فرهنگ و هنر رژیم سابق ساخته شد و عوامل سازنده ناچار بودند تا حد امکان مسئولان مربوطه را از مضمون و درونمایه فیلم و حتی زمان آن (‌به عنوان فیلم بلند سینمایی) بی‌خبر نگه دارند. موقع تماشای فیلم البته این مشکلات چندان خودی نشان نمی‌دهند و به مدد قریحه سازنده اثر، مخاطب بخوبی با دنیای قهرمان‌های بی نام و نشان فیلم و جهان فکری سازنده اثر ارتباط برقرار می‌کند.
فیلم پس از نمایش در جشنواره کذایی و استقبال و تحسینی که نصیبش شد، مورد بی‌مهری وزیر فرهنگ و هنر وقت قرار می‌گیرد. دامنه این بی‌مهری پس از توفیقات بین‌المللی فیلم به سازنده‌اش هم کشیده می‌شود. «یک اتفاق ساده» هرگز در ایران به اکران عمومی درنمی‌آید و تنها چند نمایش تلویزیونی آن هم حوالی سال‌های ۵۶ و ۵۷ نصیب‌اش می‌شود، ‌یعنی همان سال‌هایی که آدم‌های معصوم و بی‌نشان فیلم در جهان واقعی بپاخاستند تا داد حرمت‌های برکشیده شده‌شان را از معماران تمدن بزرگ بستانند.
نمایش عمومی «یک اتفاق ساده» در گروه سینماهای هنر و تجربه فرصتی تاریخی ا‌ست تا جوانان امروز نه تنها با یکی از فیلمسازان مهم تاریخ سینمای کشور و یکی از فیلم‌های آغازگر سینمای نوین ایران آشنا شوند، ‌بلکه به شکلی بی‌واسطه با تصویر اجتماع و شرایط اجتماعی که به نضج گرفتن قیامی سراسری در انقلاب اسلامی ۵۷ انجامید مواجه گردند. حافظه‌های گردگرفته تاریخی در شرایط توزیع رفاه نسبی طی ۳۰ و چند سالی که از حاکمیت نظام اسلامی می‌گذرد،‌گاه شدیداً محتاج خانه‌تکانی و یادآوری می‌نماید تا در قبال تبلیغات سوء رسانه‌های معاند، بی نیاز از شیوه‌های تبلیغی فرمایشی، صرفاً به آثار به جا مانده از همان دوران و اعتراضات هنرمندان روشنفکر آن زمان استناد شود. «یک اتفاق ساده» از این نگاه هم صرف نظر از ارزش‌های بصری، ‌سینمایی و فرهنگی خود، به مثابه سندی دست اول و بی‌واسطه از زندگی در شرایط خفقان و بی‌عدالتی عمل می‌کند.

منبع : روزنامه ایران شماره ۵۷۸۲ به تاریخ ۱۰/۸/۹۳، صفحه ۸ (سینمای ایران)