عظیمه کنعانی: «روایت ناپدید شدن مریم» در گروه هنر و تجربه به نمایش در می آید. کارگردان این فیلم یک داستان نویس است که مستندساز شد و حالا اولین اثر سینمایی خود را در ژانر وحشت روی پرده آورده، آن هم اثری که از نظر فرم و ساختار، یک تجربه کاملاً جدید در سینمای ایران به حساب می آید. محمدرضا لطفی، بیش از هر چیز به ایرانی بودن جنس ترس در فیلم خود تأکید داشته است:

از اینکه فیلم تان در گروه هنر و تجربه اکران شده راضی هستید؟
-تا زمانی که سینمایی ها و رسانه های مربوط به این حوزه گروه هنر و تجربه را جدی نگیرند، هیچ اتفاق درستی شکل نمی گیرد. باید دانست اکران هنر و تجربه یک اکران فرعی نیست بلکه تنها شیوه ای متفاوت و مخصوص به خود دارد. سینما مقوله ای است وابسته به سیستم عرضه و تقاضا. ما همیشه به تولید پرداخته ایم و پخش را فراموش کرده ایم.
این یک واقعیت است که هر فیلمی شیوه اکران خاص خودش را دارد. هر چند که گروه هنر و تجربه هم چیز جدیدی نیست و ما قبلاً هم فیلم های متفاوت مان را در گروه هایی مثل «مخاطب خاص» یا «آسمان باز» نمایش می دادیم، اما با شکست مواجه شدیم. یکی از آسیب ها هم این است که به هر فیلم ضعیف یا نفروش فورا برچسب فیلم هنری می زنیم و می گوییم این مخاطب است که نمی فهمد، در حالیکه اینطور نیست. همانطور که فیلم تجاری خوب و بد داریم، فیلم های هنری و تجربی هم به بد و خوب تقسیم می شوند و شیوه اکران فیلم های تجربی قوی نیز باید الزاماً با شیوه اکران فیلم های دیگر متفاوت باشد. گروه هنر و تجربه فیلم ها را گزینش کرده و از بین ۷۰ فیلم متقاضی ۱۴ عنوان را فعلاً انتخاب کرده و البته متولیان امر تلاش کرده اند به شیوه ای کارشناسی و تخصصی این کار را انجام بدهد و با فکر جلو بروند. من ابدا نمی خواهم بگویم الان یک مدینه فاضله شکل گرفته و هیچ نقص و ایرادی وجود ندارد ولی می توانم بگویم از طرح های دیگر خیلی جلوتر است. اگر آن طرح ها حداکثر ۱۰ درصد جلو می رفتند می توان گفت طرح اکران هنر و تجربه تا ۷۰ درصد جلو رفته است.
ایرادهای موجود هم به مرور زمان قابل حل شدن است. فیلم ما فیلمی است که باید نحوه اکران متفاوتی داشته باشد. هیچ پیام فلسفی یا جهان بینی خاص و شعاری هم ندارد و اتفاقاً برای سرگرمی مخاطب ساخته شده، اما به معنای واقعی کلمه تجربه گرا هم هست. فرم و ساختار این فیلم، درست باشد یا غلط، قوی باشد یا ضعیف، برای اولین بار است که در ایران اتفاق افتاده و این فیلم صرفاً به خاطر همین موضوع، اهمیت دارد و در طول زمان چنین فرم و ساختاری، مخاطب خاص خودش را پیدا خواهد کرد. طی صحبتی که با آقای شایسته داشتیم دریافتیم جای اکران چنین فیلمی در همین گروه هنر و تجربه است، هرچند که دفتر پخش هدایت فیلم نیز امکان پخش آن را برای ما فراهم می کرد.
ایده این فیلم از شماست؟ درباره تعاملی که با امیر نوروزخانی نویسنده دیگر فیلم داشتید نیز صحبت کنید.
-ایده فیلم از خودم بود چون سوابق نویسندگی دارم. چیزی در حدود ۱۴۰۰ داستان کوتاه از من در مطبوعات مختلف به چاپ رسیده و دو رمان هم دارم. کار تیمی را در بخش نگارش بسیار ترجیح می دهم. من و آقای نوروزخانی نزدیک به ۱۵ سال است که یکدیگر را می شناسیم و کاملاً با روحیات هم آشنایی داریم. از تفکر هم خبر داریم و تمام مراحل فیلمنامه نویسی را با مشورت یکدیگر جلو بردیم.
چرا به عنوان اولین قدم در کارگردانی به سراغ ژانر وحشت رفتید؟
-ژانر وحشت ژانر مورد علاقه من است و هشتاد درصد فیلم های این چنینی دنیا را دیده ام. سیصد یا چهار صد مورد از قصه های من نیز مربوط به همین ژانر است. اولین رمانم هم یک داستان وحشتناک داشت. این ژانر بر خلاف آنچه همه می گویند، شکست خورده نیست و ما می توانیم برای این نوع فیلم ها مخاطب زیادی داشته باشیم. ژانر وحشت دقیقاً مثل ژانر کمدی به شدت به جغرافیا وابسته است. ممکن است شما یک جوک را برای من تعریف کنید که از خنده ریسه بروم، اما یک آمریکایی نسبت به همان جوک کاملاً بی تفاوت باشد. همین حالت در ژانر وحشت هم وجود دارد چون جنس ترس ایرانی با جنس ترس آمریکایی یا اروپایی یا حتی آسیای شرقی فرق دارد. وقتی دوستان می خواهند یک فیلم آمریکایی وحشت انگیز را در قالب سینمای ایرانی بریزند، طبیعی است که نتیجه ای دریافت نمی کنند و مخاطب هم ترجیح می دهد برود نسخه اورجینالش را تماشا کند. من در این فیلم تلاش کردم بومی سازی داشته باشم و جنس ترس، ایرانی باشد. شاید مخاطب اروپایی یا آمریکایی با این فیلم نترسد، اما مخاطب ایرانی علاقمند، حداقل درگیر آن خواهد شد.
شما برای ایرانی کردن فیلم دقیقاً چه شیوه هایی به کار بردید؟
-ما به آیه های قرآنی استناد کردیم و از روانشناسان زیادی کمک گرفتیم. دیگر آنکه بسیاری از اتفاقات فیلم نیز واقعی است. شاید جالب باشد به شما بگویم در نیاوران تهران خانه باغی هست که هیچکس در آن زندگی نمی کند چون همه معتقدند جن در آن زندگی میکند و تمام اهالی محله نیز از این ماجرا خبر دارند و آن خانه را می شناسند. در خیابان فتحی شقاقی نیز اتفاقی مشابه همین اتفاق وجود دارد. چنین داستان هایی را خیلی ها دوست دارند و ما تنها باید تلاش کنیم آنها را با مختصات فرهنگ ایرانی تلفیق کنیم. مخاطب ایرانی در ژانر وحشت خوراک خوبی دریافت نکرده و ناخودآگاه با یک گارد با فیلم روبرو میشود و اصلاً می گوید بروم فیلم را ببینم که بخندم! این چیزی است که حتی منتقدانی که فیلم مرا دوست داشتند نیز به زبان آوردند. یعنی گفتند قصه ما را درگیر کرد، اما قبل از ورود به سالن گفتیم برویم کمی بخندیم! بنابراین فیلمساز باید قبل از هر چیز پیش فرض های ذهنی مخاطب را بشکند. در قدم اول چون می دانستم از نظر تکنیکی به پای سینمای غرب نمی رسم، پس اساساً آن را حذف کردم یا به عبارت بهتر تکیه ام بر این تکنیک نبود. در کودکی شاید برای ما قصه هایی تعریف می کردند که صرفاً شنیدن آنها باعث می شد چند شب خواب مان نبرد. همان مفاهیم را میشود به سینما آورد. یک صحنه چاقو خوردن را در نظر بگیرید. من از رنگ و نور و جامپ کات و … به گونه ای استفاده می کنم که برای مخاطب جذاب باشد. حالا این تصور را کنار بگذارید و به این فکر کنید که من در گوشی موبایلم فیلمی از چاقو خوردن شهروندی به شما نشان می دهم و می گویم مثلاً در خیابان شریعتی اتفاق افتاده است. تأثیرگذاری دومی قطعاً بیشتر از آن مورد نخست است. در این تصویر دوم دیگر مخاطب برایش فرقی ندارد تصویر و صدا چگونه است و چه تکنیک هایی دارد. من آمدم از این شیوه استفاده کردم و در قدم اول گفتم آنچه رخ داده واقعی است، کما اینکه حقیقتاً واقعی هم بود.
در میان بازیگران تان حضور یک شاعر برجسته هم اتفاق جالبی است.
-دکتر یداللهی از هر نظر انتخاب خوبی بود. ایشان هم یک چهره شناخته شده است و هم یک روانپزشک. او اشراف زیادی به نوع بیماری هایی داشت که در فیلم وجود دارد و از این نظر بسیار به من کمک کرد، برای مثال ما یک صحنه هیبنوتیزم را از فیلم در آوردیم چون ایشان گفت چنین مداوایی برای فلان بیماری استفاده نمی شود.
برخی فیلم شما را با نمونه های خارجی ( مثلاً «پروژه جادوگر بلر» ) مقایسه میکنند و می گویند ایده شما بکر نیست. در این باره چه نظری دارید؟
-امکان ندارد کسی بخواهد در سینمای وحشت کار کند و تحت تأثیر فیلم های موفق این ژانر قرار نگیرد. به هر حال من این فیلم ها را دیده ام و شاید ناخودآگاه من تحت تأثیر آنها بوده اما هرگز اینطور نیست که دست به کپی کاری زده باشم، چون ماهیت فیلم من با این فیلمی که گفتید فرق دارد.
همچنین «فعالیت های ماورایی» نیز فیلمی است که برخی می گویند «روایت ناپدید شدن مریم» شبیه آن است. تنها شباهت ها شاید این است که آن حسی که شما از دیدن فیلم من می گیرید با حسی که از دیدن آن فیلم ها به دست می آورید، یکسان است. البته من اصلاً این ادعا را ندارم که فیلمی هم سطح با این آثار ماندگار ژانر وحشت ساخته ام، تنها می گویم این فیلم ها از یک جنس واحد هستند. آن فیلم ها در جوامعی بسیار صنعتی ساخته شده که دوربین فیلمبرداری جزء لاینفک زندگی مردم شده و ما هنوز در مرحله دوربین عکاسی هستیم. ما هنوز به محض مواجهه با یک رخداد خاص عکس می گیریم نه اینکه فیلم بگیریم. من هم می خواستم با نگاه به شرایط فعلی کشورمان یک فیلم ایرانی بسازم.
منبع : بانی فیلم– گروه سینمای ایران