ابوالفضل بناییان در هفته نامه صدا نوشت: فیلم «پرویز» مصداق کامل فیلمی است که زمانی آغاز میشود که تیتراژ پایانی فیلم روی پردهی سینما نشسته است. درست همانجا که پرویز بعد از اخراج از خانه روبروی پدر مینشیند و میگوید که کلی حرف برای گفتن دارد و حتی آماده است تا دلایل پدر را بشنود و فیلم به پایان میرسد.
پرویز زیبا نیست، هنر و ظرافتی ندارد، هیکل چاق و کلهی بیموی او حتی او را ناخواستنیتر نیز کرده است. گویی او فرزند ناخواستهی پدری است که پس از سالها خدمت و بندگی فرزندش، دیگر او را نمیخواهد و اکنون پدرش از پیِ هوسی دیگر او را از خانه طرد کرده است. درست مثل اورانوس، خدای بهشت که فرزندان خود را به جهنم میفرستاد و حتی لحظهای تردید نمیکرد که با این کار فرزندان خود را نابود میکند. در داستانِ اساطیریِ اورانوس، کرونوس در مقام انتقام از سبعیت پدر به پا میخیزد و از خون ریخته شده بر زمین، الهههای انتقام خشونت بر میخیزند و از آن پس انتقام و کشتن آغاز میشود. فیلم «پرویز» آخرین ساختهی «مجید برزگر» با ظاهری ساده و بیانی روان، اتفاقی فوقالعاده و رشکبرانگیز در سینمای ایران است. نوع نگاه هوشمندانه کارگردان به پدیدهای اجتماعی و نمایش درخشان او از واقعیت باعث شده است که با فیلمی به شدت مهم و تاثیرگذار در سینمای ایران روبرو باشیم. تمامی اجزای فیلم در نحوهای بدیع، سعی بر القای نوعی واقعگرایی در سینماست که در سینمای ایران نادر است. دوربین کمتحرک و «پدر!…پدر!» صدا زدن پرویز یادآور سینمای روسیه است و این بار مجید برزگر در مقام فیلمساز تصمیم دارد قیامی را در مقابل ظلم و جور و ملکوت پدر برپا کند. قیام «پرویز»، قیامی در مقابل ناسپاسی و بیمعرفتی و توهین و تحقیر است. قیامی است از روی قانع نشدن از هبوط به خانهای که هیچ نشانی از منزل و جایگاه انسان ندارد. قیامی است از روی اخراج انسان از بهشت به زمین. ولی پرویز از پس این اخراج، دوباره میایستد و دربرابر دنیای وحشی اطراف خود چنان میکند که بقیه با او کردهاند. بندگی و خدمتگزاری او انگار در این دنیا به دیناری سیاه نمیارزد. به همین دلیل است که او در سکانس پایانی مانند پدرش و بقیه بیرحم شده است و میگوید که در این مدت بسیار فکر کرده است و حالا کلی حرف برای گفتن دارد. این همان موقعیتی است که مخاطب باید اندکی صبر کند و گذشتهی پرویز و یا حتی گذشتهی تاریخی خودش نگاهی بیاندازد. اندکی که تامل کند، نیک متوجه خواهد شد که او هم در کنار پرویز لحظات سخت و تلخی را تجربه کرده است و شاید حتی توانست صدایِ خسخسِ نفسکشیدنِ صدای پرویز را در خلوت خود بشنود
منتشر شده در شماره ۱۲ هفته نامه صدا