
گفت و گو اعتماد با مجيد برزگر به بهانه نمايش عمومي «پرويز»
در میان این همه شادی!
حافظ روحانی
«پرویز» دومین ساخته بلند سینمایی مجید برزگر، دو سال در انتظار اکران ماند، فیلمی که در عرصه بینالمللی موفقیتهای فراوانی کسب کرده بود، بارها در جشنوارههای جهانی به نمایش درآمد و از معدود فیلمهایی بود که راهی جشنواره معتبر سنسباستین شد. با این حال مدیریت سابق سینمایی به خاطر آنچه «خشونت پنهان» میخواند مانع اکران این فیلم میشد. با روی کار آمدن مدیریت جدید سینمایی و آغاز به کار گروه سینمایی «هنر و تجربه» فیلم «پرویز» به عنوان سرگروه دومین گروه از فیلمهای این گروه سینمایی به نمایش عمومی درآمد و به مانند سرگروه قبلی این مجموعه، «ماهی و گربه» که موفق بود، اکران موفقی را پشت سر میگذارد. به همین بهانه با مجید برزگر به گفتوگو نشستم، در حالی که او شدیدا در تدارک ساختن جدیدترین فیلمش است. این گفتوگو در نهایت به یک بررسی اجمالی از گروه «هنر و تجربه» هم انجامید، از آنجا که برزگر هم رییس انجمن فیلم کوتاه خانه سینماست و هم یکی از فعالترین فیلمسازان موسوم به جریان مستقل سینمای ایران.
«پرویز» پیش از آنکه به نمایش عمومی دربیاید، بارها، هم در ایران و هم در خارج از ایران به نمایش درآمد؛ آیا آن زمان که فیلم را در هر فرصتی نمایش میدادید، امیدی به اکران عمومیاش داشتید و حالا که فیلم به نمایش درآمده، آیا آن نمایشها کمکی به اکران عمومی کردهاند یا نه؟
موقعی که فیلم را به آن شکل، به خصوص در دانشگاهها، به نمایش درمیآوردیم به آن دلیل بود که فیلم به شکل رسمی امکان نمایش نداشت، وقتی میگویم شرایط رسمی، یعنی در مکانهای رسمی، مثل سینماها، حتی اجازه نمایش در سینماتکها را هم نمیدادند. در نتیجه در نمایشهای خیلی محدود کانون فیلمهای دانشگاهها نمایش داشتیم. من آن زمان هیچ امیدی به اکران فیلم نداشتم، در نتیجه برای دیده شدن فیلم دست به هر کاری میزدم و از هر دعوتی استقبال میکردم تا فیلم نمایش داده شود، چون میدانستم که اگر مخاطب فیلم، فیلم را ببیند به نفع من است، یعنی به نفع ما است هرچه بیشتر فیلم دیده شود. حالا که فیلم در چهار سالن در تهران و یک سالن در مشهد به نمایش درآمده این نمایشها یک کارکرد دوگانه پیدا کردهاند؛ البته به علت استقبالی که از فیلم شده، سینما کوروش یک سالن را از صبح تا شب به نمایش «پرویز» اختصاص داده، همان طور که یک سالن را نیز در اختیار فیلم «ماهی و گربه» قرار داده بودند، این دو فیلم این شانس را داشتند که سالن در اختیار بگیرند ولی اگر بتوانیم اسم این نمایش را اکران عمومی بگذاریم، آن اکرانها این دو کارکرد مختلف را داشت، یکی اینکه خیلی از مخاطبین این فیلم، فیلم را قبلتر دیدند، خوشبختانه خیلی از آنها دارند برای حمایت فیلم را دوباره میبینند، این اتفاق از یک طرف ممکن است به ضرر فیلم تمام شده باشد، چون خیلیها فیلم را دیدهاند و دیگر حاضر نیستند بلیت بخرند و بروند فیلم را ببینند، ولی چیزی که به نفع فیلم شده این است که برای خیلیها یک خاطره خوش به جا گذاشته که دوباره بخواهند فیلم را ببینند، چون آن نمایشها بیشتر به مهمانی و دورهمی شبیه بود که در آن یک تصمیم گرفته بودیم که یک فیلم را انتخاب کنیم و ببینیم. حال چون برای این گروه خاطره خوبی به جا گذاشته برای آن تبلیغ میکنند، گروهی نبودند که بروند و بلیت بخرند و ندانند چه میبینند و بعد بروند و ببینند و احیانا ناامید یا عصبانی شوند. غالب آن نمایشهای قدیمی به نفع فیلم شد.
فیلم شما و باقی فیلمهایی که مستقل خوانده میشوند، معمولا پیش از اکران عمومی هزینهشان را برگرداندهاند، آیا در مورد «پرویز» هم این اتفاق افتاده؟ آیا اکران فیلم سودآور است؟
بله، تقریبا به همین شکل است. فیلم با نمایشهای خارج از کشور، جوایزی که گرفته، فروشهای خارج از کشور توانسته تقریبا هزینههایش را برگرداند. بحث بر سر دو نکته است، یکی سوددهی فیلم، یکی فروش بالا. اول از همه اینکه ما چه انتظاری از ساخت فیلم و بخش اقتصادی و بازگشت سرمایهاش داریم. این فیلمها با بودجههای اندکی ساخته میشوند و اگر بتوانند همین بودجه اندک را برگردانند، به نظر ما موفق هستند، یعنی سرمایهیی اندک برای فیلم گذاشتهایم و در این مدت آن سرمایه را برگرداندهایم. جدا از این فیلمهایی مثل «پرویز» سودده هم هستند و اگر بتوانند دو برابر هزینهشان را به دست آوردند، سودآور هستند. یک فیلم با هزینه ٢٠٠، ٣٠٠ میلیونی با همین اکران در مقابل یک فیلم چهار یا پنج میلیاردی، به راحتی میتواند دو برابر هزینهاش را تامین کند. فیلم «پرویز» الان تقریبا به سوددهی رسیده و اگر بتوانیم یک رایت ویدیویی بفروشیم، تهیهکننده حتما از سرمایهگذاریای که در این فیلم کرده راضی خواهد بود.
چه شد که «پرویز» بالاخره در این گروه سینمایی به نمایش درآمد، پیشنهاد از طرف سازمان سینمایی بود؟
بله. قبل از اینکه صحبت بخش «هنر و تجربه» پیش بیاید، ما با یک پخشکننده که چنین فیلمهایی را درگروههای آزاد نمایش میداد، آقای شایسته، وارد مذاکره شدیم که قبل از ما فیلمهایی مثل «آسمان زرد کمعمق» یا «قاعده تصادف» یا «پله آخر» را نمایش داده بود و میدانست که این فیلمها را چگونه پخش کند، ما با او وارد مذاکره شده بودیم که ماجرای تغییر دولت و تغییر مدیریت سینمایی پیش آمد و ما همچنان پیگیر بودیم، یعنی از دولت قبل تا دولت جدید. من و چند نفر دیگر از فیلمسازان دیداری با آقای ایوبی داشتیم، به نوعی نماینده دیگر فیلمسازان بودیم، هر چند نمایندگی رسمی نداشتیم، این سوال را مطرح کردیم که تکلیف ما در دوران مدیریت شما چیست، متوجه شدیم که ایشان برای اکران فیلمهای خاص ایدهیی دارد. ایشان فکر میکردند که فیلمهای جریان اصلی سینمای ایران، به واسطه اسپانسرها و ستارهها، یعنی سرمایهگذار، اسپانسر و ستاره میتوانند از پس خود بربیایند، و باید بربیایند، وگرنه که باید تعطیل شوند. آقای ایوبی به ما گفتند که این سینما، وقتی بنایش را بر داستان، هزینه بالا، هنرپیشگان زیاد و ساختار محافظهکار، به معنای تکرار الگوهای از پیش امتحان شده میگذارد، همچنان که در امریکا هم مثلا همینطور است نیازی به حمایت ما ندارد و ما هم قصد حمایت از آنها را نداریم، چون خود این فیلمها باید مسیر خود را بروند. ایشان نگران جریانی بودند که به زعم ایشان، اعتبار سینمای ایران هستند، چنانچه در گذشته هم بوده، چند فیلمی که در سال ساخته میشوند، معمولا هم در اکران چندان جدی گرفته نمیشوند و گفتند که برای نمایش آنها ایدهیی داریم که این ایده بعدتر تحت عنوان «سینمای هنر و تجربه» به اجرا درآمد که توسط آقای علمالهدی دبیری میشود و شورای سیاستگذاریای دارد که از آدمهایی تشکیل شده که به شکلی با سینما درگیرند. حالا هر نقدی هم داشته باشیم، باید بدانیم که جریانی جدیتر نسبت به دیگر جریانات است، حداقل اجرا شده، قبلیها اجرا هم نمیشد، اسمی بود و دفتری بود و یکی دو فیلم، الان با برنامهیی که دو ماه جلوتر را اعلام کرده و نشریه و تبلیغات دارد اجرا میشود و با وجود همه حساسیتهایی که وجود دارد و کمبود بودجه دارند این کار را میکنند. وقتی که این موضوع پیش آمد به شخصه فکر کردم که «پرویز» بیشتر مناسب این گروه سینمایی است تا گروه آزاد. حداقل امتیاز این گروه برای من این بود که تماشاگر میداند دارد فیلمی خاص میبیند، بنابراین تصمیم میگیرد، انتخاب میکند و از دیدن فیلم شوکه نمیشود. یعنی وقتی میرود «تابور» میبیند، یا «پوسته» را ببیند یا «پرویز» را، میداند که دارد فیلم خاصی میبیند، حالا ممکن است راضیاش نکند و بگوید که نه این فیلم معمولی بود یا بگوید عجب فیلم خوبی بود. به همین دلیل ترجیح خودم هم این بود که فیلم در «هنر و تجربه» اکران شود. تماس هم از طرف گروه «هنر و تجزبه» بود که ما میخواهیم هر دو فیلم قبلی شما در این گروه نمایش دهیم که «پرویز» اول به نمایش درآمد و بعد فیلم اول، «فصل بارانهای موسمی» به نمایش درخواهد آمد. آنها معتقد بودند که فیلمهایی کثل «پرویز» یا «ماهی و گربه» میتوانند در راهاندازی این جریان کمک کنند چون به تعریف ما از هنر و تجربه نزدیکترند، موفق بودهاند، نقد مثبت و جوایز متعدد گرفتهاند پس میتوانند به ثابت شدن گروه «هنر و تجربه» کمک کنند. من هم موافق بودم چون در سینماهای آزاد ممکن بود که تماشاگر فیلم را پس بزند و اگر در این گروه موفق شود، میتواند جریان را هم تقویت کند. پیشنهاد شد، ما هم طبیعتا موافقت کردیم، جزو نخستین فیلمها بود، با سرگروهی «ماهی و گربه» آغاز شد، بعد ماه بعد با سرگروهی «پرویز» چند فیلم دیگر هم اکران شدند، سرگروهی را هم به تسامح میگویم، اصطلاحی است که خودشان به کار میبرند، چون فیلمها درجهبندی شدهاند که به درجههای الف و ب و ث تقسیم شدهاند، به فیلمهای الف سانسهای بیشتر و حتی خودشان برای تبلیغات هزینه بیشتری میکنند، به همین نسبت برای فیلمهای گروه ب و ث کمتر است، و برای فیلمهای مستند و کوتاه متفاوت است. «پرویز» جزو فیلمهایی که الف گرفت و سانسهای بیشتری گرفت که خوشبختانه تماشاگر هم دارد برای تماشای فیلم میرود.
مشکل مدیریت قبلی با فیلم چه بود؟ خشونت؟
چند نکته را به ما گفتند: اول خشونت زیاد در فیلم، که ما میگفتیم نیست، آنها میگفتند «خشونت پنهان» دارد و میگفتند که فیلم تلخ است. البته فیلم تلخ است، ما انکار نمیکنیم، ولی در همان زمان هم میدانستیم که «پرویز» به احتمال زیاد توان اکران وسیع در ٣٠ یا ۴٠ سالن را ندارد، صحبت ما هم بر سر اکران محدود بود. ما فکر میکردیم که فیلم در یک اکران محدود کاری نمیکند، یعنی به جایی برنمیخورد. در ضمن در کنار همه این فیلمهای کمدی و شادی که در طول سال ساخته میشوند، یک فیلم تلخ هم شاید تماشاگر داشته باشد، مخصوصا که ما علاقهیی نداشتیم تا از فیلم برداشت سیاسی شود و گفته شود که فیلم محصول دوران خاصی است و نگاهی به یک جامعه مشخص دارد، اگرچه در ایران ساخته شده و من معتقدم که کاملا از شرایط روز آن دورهیی که ما فیلمنامه را نوشتیم متاثر است. من میخواستم فیلم فراتر از این باشد و «پرویز» با همین تعریفها میتوانست ٣٠ سال قبل یا ٣٠ سال بعد ساخته شود، چون فیلم درباره یک آدم است، درباره تنهایی و نادیده گرفته شدن و مفاهیمی از این دست است. فکر میکنم بخشی از ماجرای مدیریت قبلی با یک جریان فکری بود که من هم به آن تعلق دارم، چون دلایلی که میگفتند، دلیلی برای حذف یا متوقف کردن فیلم نبود، چنانچه همان فیلم الان بدون اینکه دست بخورد دارد نمایش داده میشود، ما برای پروانه نمایش تغییری در فیلم ندادیم. پس بخشی از ایراد مدیریت قبلی با فیلم خشونت و بخشیاش، به زعم آنها، سیاهی و تلخی بود و اشاراتی که به جامعه میکرد.
البته در طول امسال وضع اکران خیلی تکان خورده و استقبال از فیلمها به نسبت سال گذشته به مراتب بهتر شده، به این ترتیب «فصل بارانهای موسمی» هم اکران خواهد شد؟
«فصل بارانهای موسمی» هم قرار است در همین گروه به نمایش دربیاید، ولی هنوز قراردادی برایش نبستهایم، ولی نسخههای فیلم را تحویل گرفتهاند، حتی در شورا بررسی شده، امتیازش را گرفته و در نوبت اکران قرار دارد.
شما الان در آستانه ساختن سومین فیلم هستید، به نظر میرسد که میخواهید این فیلم را هم با تجربیات دو فیلم قبلی بسازید، یعنی با بودجه محدود و تولید جمع و جور؟
بله. بعد از ساختن فیلم «پرویز» امکان ساختن فیلم در دفاتر سینمایی را داشتم، از طرف چند تهیهکننده دعوت به کار شدم که بروم و فیلم بسازم و اتفاقا تا آنجا دستم را باز میگذاشتند که فیلمی شبیه فیلم «پرویز» بسازم، یعنی بر اساس همان الگو ولی وقتی با دوستان صحبت میکردم، متوجه شدم که موقع صحبت از بازیگران و پیشنهاداتی که میدهند هنوز فاصله ما با آنها زیاد است، بنابراین فکر کردم که دوباره خودم دست به کار شوم و با دوستان شروع کردیم و آقای آرمند که تهیهکننده «پرویز» بود، تهیهکننده این فیلم هم شد. شاید لحن فیلم حتی بسیار شبیه دو فیلم قبلیام باشد و تقریبا با همان شرایط تولیدی ساخته میشود، به شما بگویم که سه سال بعد از ساختن «پرویز» تقریبا داریم با همان بودجه فیلم را میسازیم، چون نتوانستیم بیشتر از آن را فراهم کنیم، اما خوشحالیم که میتوانیم فیلم بسازیم و میتوانیم فیلم خودمان را بسازیم و شرایطی از بیرون به ما تحمیل نشده؛ ما هنوز حتی نتوانستیم برای فیلم وام بگیریم.
در چنین شرایطی، منهای فیلمهایی مثل «پرویز» و «ماهی و گربه» که این فرصت را داشتهاند تا در جشنوارهها دیده شوند و اکرانهای متعدد به چشم ببینند، آیا گروه هنر و تجربه کمک اقتصادی به فیلمهای مستقل خواهد کرد؟
احتمالا کسانی که در سینما دست به تجربیاتی تا این حد متفاوت میزنند، از هر نظر، اشارهیی هم به میزان موفقیت نمیکنم، شاید موفق بودیم، شاید نبودیم، یک تجربه است، فرضهایی برای موفقیت تجاری فیلمهایشان دارند، چون در حقیقت پیشبینی میکنند، که فیلمهایشان شاید نمایش داده نشود یا وقتی نمایش داده میشود، خیلی کمفروش باشد، پس کیسهیی ندوختیم برای اینکه از اکران در هنر و تجربه پول دربیاوریم. به قول خود گروه هنر و تجربه این گروه نیامده تا فیلمهایی که پشت اکران ماندهاند را اکران کند، بلکه دست به انتخاب میزند و میکوشد فیلمی را که واقعا در همین تعریف «هنر و تجربه» میگنجند- اگر این را واقعا یک تعریف بگیرم- را اکران کنم، به هر قیمتی، حتی اگر تماشاگر نداشته باشد. بعد برایش تبلیغ کنم تا مخاطب جدی- جدی نه به این معنی که مخاطبان دیگر فیلمها جدی نیستند، بلکه منظورم کسانی است که سینما را یک جور دیگر هم دنبال میکنند- بروند و بدانند که در برخی سینماها، هر سئانسی که وارد شوند فیلم عجیبی خواهند دید، چه داخلی، چه خارجی، چه کوتاه، چه مستند. شما همین حالا هم میتوانید «دشت بژین» یا «مردی با دوربین فیلمبرداری» را ببینید، همین الان میتوانید «یک اتفاق ساده» را روی پرده ببینید، یا «سزار باید بمیرد» از برادران تاویانی را ببینید، «پرویز» را هم ببینید؛ این به نظرم خیلی اتفاق مهمی است، برای خود من واقعا تماشای فیلم یک اتفاق ساده بر پرده در همین گروه «هنر و تجربه» بعد از اینکه ۲۰ سال پیش یک نسخه بسیار بد را از آن دیده بودم، بینهایت تکاندهنده بود، یا مثلا شما بتوانید نسخه ترمیم شده «اون شب که بارون اومد» را بتوانید سیاه و سفید روی پرده بزرگ ببینید، یا «مردی با دوربین فیلمبرداری» که هنوز اتفاق بزرگی در تاریخ سینماست یعنی تماشاگر ما این امکان را دارد تا این فیلم را که ارزش تاریخی و سینمایی دارد و چند دهه از ساختنش میگذرد را روی پرده سینما ببیند. به غیر از این گروه «هنر و تجربه» ممکن است جنبههای اقتصادی هم برای ما داشته باشد که دارد، چون میدانید که صد در صد فروش فیلم به مالک آن میرسد، حق سینمادار از آن کم نمیشود، سهم سینمادار را دولت دارد میدهد و فیلمها هر چقدر که بفروشند به مالک فیلم داده میشود. این نکته مهمی است چون ما، سازندگان فیلم را تشویق میکند که برای فیلمهایمان تبلیغ کنیم، در دانشگاهها، در گالریها، در هر جایی که فکر میکنیم که ممکن است تماشاگر علاقهمند به این فیلمها باشد را دعوت کنیم تا به تماشای این فیلمها بروند، یعنی هم جنبه اقتصادی دارد، اگر چه نه در مقیاس با فیلمهای پرمخاطب ولی میتواند از پس هزینههای خودش بربیاید. چرا میگوییم که بعضی فیلمها در همین دوره هم موفق نبودند، یک دلیلش این است که مردم فیلم خوب را، به هر تعریفی دوست دارند، چنانچه همهمان یک فیلم اکشن خوب را دوست داریم و با لذت میبینیم. بخش دیگر ماجرا هم به خاطر برخلاف عادت بودن فیلم دیدن ماست، یعنی مثلا تجربه دیدن فیلم «تابور» که البته بسیار فیلم خوبی است، ولی تجربه دیدن این فیلم در سینما واقعا تجربه یگانهیی است و خیلی هم نادر است، یعنی شما به یاد نمیآوری که در سینمای ایران چنین فیلمی اکران شده باشد، حالا شده. تماشاگر ممکن است، چنین فیلمی را پس بزند، مثلا کسانی که به سینمای مرسوم عادت دارند، ممکن است سینما را ترک کنند یا واکنش نشان دهند، ولی اینکه چنین فیلمی با اصرار یک گروه سینمایی بر پرده بماند، به نظر من اتفاق مهمی است. اتفاقاتی هم باید بیفتد، مثلا الان رایتهای ویدیویی فیلمهای ما به سختی خریداری میشوند، مثلا در شرکتهای ویدیویی فیلمی با هنرپیشگان بنام را ممکن است به ٢٠٠ میلیون بخرند، ولی فیلمی مثل «پرویز» را شاید به یک چهارم این مبلغ بخرند. تعداد این فیلمها زیاد هم نیست، الان که این گروه دارد فیلمهای ١٠ سال گذشته را اکران میکند، شاید تعدادشان به ٢٠ تا نرسیده، بنابراین در طول سال شاید دو یا سه فیلم با این تعریف ساخته شوند، پس انتظار میرود که خود گروه «هنر و تجربه» سیستم پخش خانگی داشته باشد، یعنی خودش از فیلمهای خودش حمایت کند و خودش رایت آنها را بخرد، در مقابل دیگر بودجهها، واقعا بودجهیی نمیشود و اگر چنین اتفاقی بیفتد، بچهها قطعا با اطمینان خاطر بیشتری کار میکنند، چون این رایت میتواند سود فیلم باشد و همه این بچهها بلاشک این پول را در فیلم بعدی سرمایهگذاری میکنند، یعنی این پول خارج از حوزه هنر و تجربه نمیرود. میدانید که تهیهکنندگان فیلمهایی که خیلی میفروشند، ممکن است در صنعت دیگری هم وارد شوند، مثل تولید یا ساخت و ساز، چون حق دارند نگران باشند که فیلم بعدیشان چه میشود، در نتیجه باید روی پولشان سود بیاید، ممکن است این سود را از راههای دیگری تامین کنند. ولی حداقل در هنر و تجربه میدانیم که پول در همین مجموعه خواهد ماند.
کوششهایی پیشتر شده بود برای اکران فیلمهای مستند و کوتاه که با گروه هنر و تجربه هر دو محقق شد. به نظر شما که رییس انجمن فیلم کوتاه خانه سینما هستید، اکران فیلمهای کوتاه چگونه میتواند به فیلمسازان کوتاه کمک کند که یا تجربیاتشان را ادامه دهند یا وارد عرصه فیلم بلند شوند؟ این گروه کمکی به این فیلمها میکند؟
در مورد مستند کمک کرده؛ لااقل در مورد فیلمی مثل «شش قرن و شش سال» که تماشاگران زیادی داشته کمک کرده، در مورد فیلم «خاطراتی برای تمام فصول» ساخته آقای رزاقکریمی آماری ندارم. در همان سری اول اکرانها هم یکی بیشتر فروخته و یکی کمتر، این اتفاق در مورد مستندها هم میافتد، میدانم که سری اول فیلمهای مستند اکران خوبی داشتند، الان آماری برای فیلم کوتاه ندارم. شخصا عقایدی هم برای اکران فیلم کوتاه دارم، یعنی نمیدانم که آیا اکران فیلم کوتاه خوب است، یا نه. چون در هیچ جای دنیا هم فیلم کوتاه اکران نمیشود، فقط در ایران است.
در بخش مستند و فیلم کوتاه اسکار مگر بر اساس فیلمهای اکران شده نیست؟
نه در اسکار هم، در دو بخش فیلم مستند و کوتاه، فیلمها را جشنوارهها و دانشگاهها به آکادمی معرفی میکنند، این فیلمها را اکران نمیکنند. اصولا اکران فیلم کوتاه وجود ندارد، ساز و کارش کمی پیچیدهتر است، ممکن است ببینید که فیلمهای بلند بهشدت خاص و رادیکال اکران شوند، ولی فیلم کوتاه کمتر است و جایش اصولا در شبکههای ویدیویی و جشنوارههاست، امروز در اینترنت و شبکههای تلویزیونی که خیلی مهم هستند. ما دو بازار بسیار مهم فیلم کوتاه، شبکه نمایش خانگی و تلویزیون را کلا نداریم، تلویزیون فیلم کوتاه پخش نمیکند، مگر تکبرنامههایی مثل «کلاکت» در شبکه نمایش که یک دوره فیلم کوتاه پخش کرد، یا برنامهیی که یک دوره آقای آفریده داشت در شبکه دو. چنین اتفاقاتی جزو عادات تلویزیون نشده که یک برنامه ثابت داشته باشد.
یک وجهش از آن رو است که تلویزیون ما ساختار و قواعد خودش را دارد، حتی بسیاری از فیلمهای سینمایی ما امکان نمایش در تلویزیون را ندارند، فیلمهای کوتاه ما به طریق اولا، چون منتقد هستند، بیپرده هستند یا ممکن است، موضوعاتش فرق کند، فیلم کوتاه باید هم به این شکل باشد. آقای پژمان لشکریپور در شبکه نمایش برنامه «کلاکت» را راه انداخت که در یک دوره تعداد زیادی فیلم کوتاه خرید و نمایش داد، که برنامه خوبی هم بود و ما هم در این فیلم کوتاه از ایشان تشکر کردیم، ولی این موضوع نهادینه نشد و به یک عادت فرهنگی تبدیل نشد، وگرنه تلویزیون فیلم کوتاه را اساسا جزو سینما و رسانه تعریف نمیکند، وضع مستند بهتر است، شبکه مستند داریم، ولی فیلم کوتاه نه. نمیدانم که «هنر و تجربه» چقدر میتواند در حوزه فیلم کوتاه موفق باشد، باید شش ماهی از همین طرح که یک ماه و نیمی را سپری کرده بگذرد تا ببینیم که آمار همین فیلمهای کوتاهی که اکران شدهاند، چگونه بوده، باید ببینیم که این فیلمها تا چه اندازه مخاطب داشتهاند، به هر حال در گروه «هنر و تجربه» هم به خاطر مسائل اقتصادی این احتمال هست فیلمهایی که مخاطب ندارند را حذف کنند و به جایش فیلمهای دیگری را جایگزین کنند. شخصا فکر میکنم که اکران فیلم کوتاه در سینما خیلی نمیتواند خوب باشد، دلایل زیادی هم دارم، نه میتواند قبل از یک فیلم سینمایی پخش شود، چون ممکن است قبل از فیلمی مثل «ماهی و گربه» که خودش حدود ١۴٠ دقیقه است نمایش داده شود، آن وقت همه سئانسها را به هم میزند، تا مسائل مالی که درآمد حاصل از بلیتفروشی در هر سئانس چگونه بین دو فیلم تقسیم شود، بر اساس دقیقه؟ یا خود بیننده آیا راضی است که قبل از یک فیلم بلند، مجبور باشد یک فیلم دیگر هم ببیند و آیا این کار ورود به محدوده حقوقی مخاطب نیست؟ ولی من آماری ندارم و باید از مدیران «هنر و تجربه» پرسید که اکران مستندها و فیلمهای کوتاه موفق بوده یا نه، در مورد سایر فیلمها همهچیز خیلی شفاف و مشخص است، ولی در مورد آن دو فیلم باید آمارها اعلام شوند.
منبع : روزنامه اعتماد شنبه اول آذر