روزنامه فرهیختگان _ سیاوش ارشاد
فیلم تجربی ساختن در کشورمان همزمان نیازمند جسارت، اراده، بخت و امکانات است؛ سه عاملی که به ندرت کنار هم قرار می‌گیرند. بخش دولتی هم کمتر وارد این حوزه شده و در بسیاری موارد هم هیچ گونه حمایتی از اثری که خود تولید کرده نمی‌کند و بسیاری از فیلم‌های تجربی دولتی، رنگ پرده را هم ندیده‌اند. «بیداری برای سه روز» با بهره‌گیری از یک ایده درخشان، هفت‌خوان تولید را پشت سرگذارده است؛ ایده بیدار ماندن دو شخصیت به مدت سه شبانه‌روز با این مایه کمرنگ داستانی که این دو بیمارند و پزشکان پایان عمر آنها را در طول این سه شبانه‌ روز باقیمانده اعلام کرده‌اند. حال این دو نفر در این زمان اندک چه خواهند کرد؟
جسارت ایده اولیه را می‌توان نقطه شروع مناسبی برای ساخت یک فیلم مستند – داستانی تجربی دانست که نه از قواعد سینمای مستند پیروی می‌کند و نه از فرمول‌های سینمای داستانی بهره می‌گیرد. اما نقطه ضعف فیلم شاید همین جا باشد. یعنی جایی که فیلم، براساس فرمول روشن و ساختارمندی (حتی به صورت ترکیبی) ساخته نشده است. «بیداری برای سه روز» فیلم به‌شدت سیالی است و به موازات درگیر شدن هر چه افزون‌تر دو شخصیت با عوارض ناشی از بی‌خوابی، فیلم نیز به دامان مالیخولیای ذهنی دو فرد بی‌خواب می‌افتد. به نظر می‌رسد بازیگران از نیمه فیلم به بعد ضد پیرنگ را پیش می‌برند. این جا نقش کارگردان و متن کم‌رنگ می شود آن هم متنی که یک فیلم‌نامه به مفهوم متعارف نیست و طبعا رویکردی مینیمالیستی دارد. حالا می‌توان به این نکته فکر کرد که آیا فیلمی با این مشخصات، به بازیگران حرفه‌ای یا لزوما سرشناس نیاز دارد؟ آیا نمی‌شد با نابازیگر یا بازیگران حرفه‌ای کمتر شناخته شده رنگ و بویی ناتورالیستی به حال و هوای فیلم بخشید؟ پاسخ سوال اول به شکلی روشن مثبت است. فیلمی با این مشخصات برای جلب توجه مخاطب عام هم که شده نیاز به چهره‌ای شناخته‌شده دارد. از آن سو بازیگر حرفه‌ای و سرشناس هم حق دارد تجربه‌های نامتعارفی به کارنامه بازیگری‌اش بیفزاید. اما در پاسخ به سوال دوم باید به این فکر کنیم که حضور نابازیگر یا بازیگر گمنام، کمتر می‌تواند روی ایده‌های فیلمساز تاثیر بگذارد و موقعیتی پذیرنده‌تر دارد. اگر کاریزمای سینمایی پرستویی – و موقعیتی که به او اجازه اعتراض به کارگردان را می‌دهد- وجود نداشت، شاید مسیر فیلم به‌گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. سیالیت فیلم می‌تواند در القای فضای نامتعادل و لحن متناسب با ایده موثر باشد. اما ایجاد هماهنگی و توازن میان فرم و محتوا کار دشواری است. به‌ویژه آنکه عدم تبعیت فیلم از ساختارمندی می‌توانست هر لحظه مسیر ایده را منحرف کند. نکته‌ای که به نظر می‌رسد یکی دو بار در «بیداری برای سه روز» رخ داده است. یعنی حضور بازیگر مهم‌تر از نقش و وظیفه تعریف‌شده‌اش جلوه می‌کند. فیلمساز هم به دلیل اتخاذ همان ایده سیال، به این تغییرات راه می‌دهد. تغییراتی که لزوما به نتیجه بدی منجر نشده‌اند ولی انسجام لازم را از کلیت فیلم به شکل مجرد گرفته‌اند. فیلم ریتم بیرونی متناسب و طراحی‌شده‌ای دارد. در ۲۴ ساعت اول با کات‌های متوالی و ترکیب آن با نماهای دوربین روی دست، نوعی سرحالی در رفتار دو شخصیت فیلم وجود دارد. شادابی نسبی که در ۲۴ ساعت دوم کاهش می‌یابد و ریتم فیلم کمی درونی‌تر می‌شود. در ۲۴ ساعت سوم و با افزایش موازی عدم تعادل میان حرکات بازیگران و تکان‌های بیشتر دوربین، لحن و حال و هوای گیج و منگ فیلم و دو شخصیت اصلی‌اش ترکیب متوازنی را ایجاد می‌کنند. انگار دید دوربین‌ها هم مثل پرستویی و گلستانی تار شده و به سطحی پایین از هوشیاری رسیده است. در غیاب متن، ضرباهنگ درونی فیلم هم به رفتار‌ها و کنش‌های دو شخصیت در طول این سه شبانه‌روز بی‌خوابی محول می‌شود.«بیداری برای سه روز» شاید به شکل خودآگاه کوشیده بیشتر فیلمی رئالیستی و مستندگونه باشد. اما به نظر می‌رسد خاصیت تجربه موقعیت‌های امکان‌پذیر در زندگی روزمره و کمترتجربه‌شده بر پرده سینما با نگاه ناتورالیستی همخوانی بیشتری دارد. فضا‌سازی‌های فیلم در فضاهای بیرونی و عمومی مثل بیمارستان و خیابان‌ها شمایلی پذیرفتنی به خود گرفته‌اند. اما هر زمان دوربین به خلوت این دو آدم و فضاهای خصوصی‌تری مثل ویلا و خانه پدری پرستویی می‌رسد، ناخواسته میان متن تصویر و ذهن مخاطب فاصله‌گذاری به وجود می‌آید. این دوگانگی در پرداخت فضاهای عمومی و خصوصی را می‌توان بیشتر مورد توجه قرار داد. اما تجربه فیلمساز در حوزه سینمای کوتاه و مستند در جاهایی به یاری‌اش آمده و به بهبود برخی عناصر آن انجامیده است. فیلم به‌رغم کندی ذاتی روند حرکتی‌اش، موجز و بی‌لکنت ضدقصه‌اش را گسترش می‌دهد. تدوین سختگیرانه‌ای هم تصاویر را صیقل داده و فیلم به لحاظ بصری شکیل و همگام با سیالیت لحن و فضاسازی است. در مجموع به نظر می‌رسد سینمای ایران به تجربه‌هایی از قبیل «بیداری برای سه روز» نیازمند است و فیلمسازانی مثل امینی‌تیرانی که سابقه‌ای روشن در سینمای کوتاه و مستند دارند، باید مورد توجه بیشتری قرار گیرند. ظرفیت‌های وجه تجربی سینمای ایران هنوز هم ناشناخته مانده است.