«مسافر» و «لباسی برای عروسی»، دو فیلمی که قرار است از عباس کیارستمی نمایش داده شود در تمام طول چهل سال گذشته جزء محبوب‌ترین فیلم‌های من بوده‌اند، به‌خصوص فیلم «مسافر» که یادم هست در دوران دانشجویی آنقدر این فیلم را دوست داشتم و دیده بودم که دیالوگ‌ها را از بر کرده بودم و در محافل دوستانه و دانشجویی این فیلم را از اول تا آخر حتی اجرا می‌کردم. چند فیلم بودند که من با آنها این بازی را می‌کردم که یکی از آنها مسافر بود. با توجه به اینکه گویش لری ملایری داشت و من هم اصلا ملایری نیستم ولی سعی می‌کردم درست مثل قاسم جولایی، شخصیت اصلی فیلم حرف بزنم. بعد‌ها که کارم سینما شد به مناسبت‌های مختلف این فیلم را – چه بعد از انقلاب نمایش دادند و چه خودم نسخه آن را پیدا کردم – می‌برم سر کلاس نشان می‌دهم و هرچه بیشتر نگاه می‌کنم جذابیتش برایم بیشتر می‌شود، برای اینکه موضوع فیلم به اعتقاد من جهانشمول است، انسان‌هایی که همیشه در حسرت می‌مانند، حسرت داشتن خوشی‌های کوچکی مثلا حضور در مسابقه فوتبال که در این فیلم شاهدش هستیم که حتی این خوشی‌ها و آرزوها هم معمولا برآورده نمی‌شود و آدم‌ها همیشه در حسرت می‌مانند. در دهه شصت نقد نسبتا بلندی راجع به این فیلم در مجله فیلم نوشتم با عنوان «غزل زیبای آرزو‌مندی». در واقع یک جوری حدیث نفس همه ماست که در هر صورت دل‌مان خواسته به چیزهایی برسیم، دست پیدا کنیم و نشده و آرزومندش مانده‌ایم. فیلم «لباس برای عروسی» در اصل یک جور شوخی با موقعیت‌های طبقاتی است. شخصیت اصلی این فیلم دو پسر بچه هستند که یکی از آنها شاگرد خیاط است و دیگری دوستش است. دوستش می‌آید کت و شلواری که آن خیاط دوخته است را امانت می‌گیرد که یک شب برود بپوشد و در خیابان‌ها و این‌ور و آن‌ور پز بدهد که می‌رود سر از لاله‌زار در می‌آورد و آنجا ماجراهایی بر آن کت و شلوار می‌گذرد. این فیلم هم طنز خوبی دارد و هم با نگاه طبقاتی و اجتماعی بسیار خوبی رو به‌ رو هستیم. در این فیلم هم بحث همان محرومیت‌هاست به همین دلیل در دهه شصت به اتفاق دوستانی که حالا آن موقع بیشتر در عرصه سینمای کودک کار می‌کردند ازجمله کیومرث پوراحمد، وحید نیکخواه‌ آزاد، کامبوزیا پرتوی و مرضیه برومند یک ابتکاری را راه انداختیم که پیشنهاد بنده بود و کم‌ کم در جمع پذیرفته شد به نام فیلم‌های کانونی. منظور از فیلم‌های کانونی، فیلم‌هایی هستند که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تولید شدند و موضوع‌شان بیان آرزوها، رویا‌ها و خاستگاه ساده بچه‌های محروم جامعه است، از جمله همین دو فیلم «سفر» و «لباسی برای عروسی».