
گفت و گو با محمدرضا لطفی کارگردان فیلم «روایت ناپدید شدن مریم»
می خواستم جنس ترس ایرانی باشد
مهران ماندگار
فیلم «روایت ناپدید شدن مریم» نخستین ساخته محمدرضا لطفی از این هفته در گروه سینماهای هنر و تجربه اکران خود را آغاز کرد. اثری که رویکرد تجربهگرایانه دارد، اما این موضوع بهانه گفتوگوی ما با لطفی نیست. این فیلم با مضمونی حادثهای و در گونه سینمای وحشت تعریف میشود. از آنجا که کارگردان ۳۳ ساله فیلم تلاش کرده به جای پرداختن به موضوعی اجتماعی یا سایر مضامین تکراری این فضا را پیش روی تماشاگر بگذارد. محمدرضا لطفی جدا از آنکه به عنوان منتقد و نویسنده سینمایی شناخته میشود، تاکنون بیش از صدها داستان و چند رمان نوشته و ۳ فیلم کوتاه نیز در کارنامه دارد. گفتوگوی روزنامه ایران را با او درباره فیلم بلندش میخوانید.
آقای لطفی، برای شروع بد نیست درباره ژانر فیلم حرف بزنید، از آنجا که اساساً ساخت فیلم در ژانر وحشت در ایران نوعی ریسک به شمار میرود چه شد که تصمیم گرفتید به سراغ این فضا بروید؟
ژانر وحشت، ژانر مورد علاقه من در سینما است. قصه چاپ شده فراوانی در مطبوعات دارم و دو کتابهای رمان نوشتهام که کتاب اولی در همین فضاست و اتفاقاً از فروش خوبی هم برخوردار بود. بخش عمدهای از داستانهایم هم در ژانر وحشت است. پس فکر میکنم علت رفتن به این سمت به علاقه و سلیقهام بازگردد. همان طور که اشاره کردید ژانر وحشت در سینمای ایران چندان موفق نبوده، اما معتقدم که مردم ما این فضا را دوست دارند و به آن علاقهمند هستند. اگر این فضا و ژانر در سینما شکست خورده، مقصر سینمای ماست، نه مردم… این را بر اساس تجربیاتم میگویم.
درست، اما واقعیت این است که ژانر وحشت با وجود تمام طرفدارانی که دارد در سینمای ما یک ژانر از پیش شکست خورده است، چرا که در سالهای اخیر اکثر آثاری که در ایران ساخته شده نه تنها ترسناک نبودهاند، حتی بعضی از آنها باعث خنده مخاطبان هم شدهاند.
همانطور که گفتم این مشکل از سینمای ما است، نه مشکل مردم. مردم ما سینمای وحشت را دوست دارند، اما ما در سینما نتوانستیم آنها را راضی کنیم. من فکر میکنم ژانر وحشت مانند بعضی از گونههای دیگر مثل کمدی بشدت وابسته به جغرافیاست، همان طور که یک جوک میتواند من ایرانی را از خنده منفجر کند، در عین حال میتواند برای یک امریکایی هیچ جذابیتی نداشته باشد. جنس ترس هر منطقه و قومی هم وابسته به همان اجتماع است. پس جنس ترس یک ایرانی با جنس ترس یک امریکایی، یک اروپایی یا یک آفریقایی فرق میکند. از سوی دیگر این ژانر بشدت وابسته به تکنیک است. باید تعارف را کنار بگذاریم و قبول کنیم که ما هرکاری کنیم از لحاظ تکنیک به سینمایی مثل هالیوود نمیرسیم. برای همین ما در فیلم دو چیز را اصل قرار دادیم، اول آنکه جنس ترس و قصه کاملاً وابسته به باورهای فولکلور و مذهبی و فرهنگی خودمان باشد و دوم اینکه تمهیدات تکنیکی را در درجه سوم و چهارم اهمیت قرار دهیم. من برای ساخت این فیلم تمام تلاش خود را به کار بستم تا جنس ترس ایرانی باشد، نه کپی از محصولات خارجی.
اتفاقاً یکی از ویژگیهای فیلم شما این است که در شرایط و فضای کاملاً ایرانی میگذرد.
اگر این اتفاق صورت گرفته باشد خوشحال میشوم، چون تمام سعی و هدفمان همین رویکرد بوده است. ما مستقیماً درباره موضوع جن صحبت میکنیم، موضوعی که برای ایرانیها مقوله آشنایی است و در قرآن کریم هم سورهای به همین نام داریم.
ظاهراً نخواستید به زور تماشاگران را بترسانید و به سراغ فضاهای غیرواقعی نرفتید. در واقع ترس را به روش مویرگی به مخاطب منتقل میکنید.
اصلاً هدف ما در همان ابتدا هم این بود که احساس ترس بعد از دیدن فیلم به تماشاگر منتقل شود، خیلی خوشحالم که مخاطبان فیلم با فضا ارتباط برقرار کردهاند و آنها را درگیر کرده است. ما در طول فیلم هیچ اتفاق غیر طبیعی را قرار ندادیم، سعی کردیم همه چیز خیلی طبیعی و واقعی باشد، برای همین مخاطب را درگیر میکند و جنس ترس فیلم ناخودآگاه است و نه خودآگاه. برای همین است که شما بعد از دیدن فیلم تازه درگیر ماجرا میشوید و هنگام دیدن فیلم دچار هیجانات کاذب نمیشوید.
در مرحله اجرا برای بازی گرفتن از بازیگران فیلم و فاصله انداختن بین فضای واقعی و جهان فیلم از چه تمهیدی استفاده کردید؟
ما در این فیلم سه فاز داریم؛ یک فاز داستانی، یک فاز مصاحبه و یک فاز هم مستند نمایی. کار در هر کدام از این بخشها مختصات خودش را داشت که باید حواسمان را به آن جمع میکردیم. ضمن آنکه من طیف مختلف بازیگران را از بازیگران بسیار حرفهای مثل رضا بهبودی تا دوستانی که تجربه بازیگری نداشتند مثل افشین یداللهی و افرادی که اصلاً نمیدانستند بازیگری چیست یا نهایتاً فقط یک دوره بازیگری گذرانده بودند داشتم و برای همین هماهنگکردن آنها خیلی مهم بود. ما طی جلسات مختلف به این نتیجه رسیدیم که بهترین شیوه قرار دادن این افراد در همان حال و هوا و فضا است. برای همین ما باید فضا را به وجود میآوردیم و بازیگر را داخل آن قرار میدادیم. در نتیجه شما تمام لوکیشنهایی که میبینید همه جاهایی هستند که سابقه اتفاقات غیر طبیعی در آن رخ داده است.
با این شرایط خودتان در طول کار با اتفاقهای غیرطبیعی مواجه نشدید؟
نمیخواهم جواب این سؤال را صریح و واضح بدهم، چون میترسم که ایجاد حاشیه کند یا حتی عدهای انگ خرافات بزنند. اما همین را بگویم که دوران کار بیاتفاق نبود. فقط به همین مورد اشاره کنم که یکی از بازیگران فیلم وسط فیلمبرداری در جنگلی که به منطقه ارواح معروف است ناگهان جیغ کشید، حالش بد شده، سوار بر ماشین فرار کرد. بعد هم نه جواب تلفن کسی را داد و نه قبول کرد که نقش را ادامه بدهد، من هم مجبور شدم نقشش را کوتاه کنم.
جالب شد، راستی آیا فردی بود که به خاطر موضوع فیلم از همکاری انصراف داده باشد؟
بله، اتفاقاً تعدادشان هم کم نبود، از افراد سرشناس تا عادی که از همان ابتدا حاضر نشدند جلوی دوربین بیایند، یا ابتدا قبول کرده و بعد عذرخواهی کردند. به هر حال فیلم من به گونهای است که هر بازیگر در عین حالی که یکی از شخصیتهای فیلم است، ایفاگر نقش خودش هم هست.
حضور تهیهکننده مطرحی مانند مرتضی شایسته چه تأثیری روی کیفیت کارتان داشت؟
به هر حال این از خوششانسی من بود که شروع فیلمسازیام در سینما با تهیهکنندهای مثل مرتضی شایسته باشد. بیتعارف میخواهم بگویم که ایشان برای من نمونه یک تهیهکننده واقعی است. چون یا چیزی را قبول نمیکند یا اگر قبول کند و بتوانید اعتمادش را جلب کنید به شما اختیار کامل میدهد. خیلیها باور نمیکنند اما فردی با این سابقه، در طول ساخت فیلم کوچکترین نظر یا سلیقهای به من تحمیل نکرد و با اینکه من کار اولم را میساختم و در فضایی کار میکردم که ژانر سختی بود و تازه ما در این ژانر داشتیم یک فرم و ساختار جدید را در سینمای ایران تجربه میکردیم و از بازیگر سوپراستار هم خبری نبود، اما اعتماد کرد و بیشک نام او و هدایت فیلم از یک طرف این انگیزه را به من میداد که کارم را با تمام قدرت پیش ببرم و از طرف دیگر این استرس را هم در من به وجود میآورد که اگر خراب کنم دیگر خراب شده است.
کمتر از یک هفته از شروع اکران فیلم شما گذشته است. بازخورد مخاطب را در این زمان اندک چگونه دیدید؟
بسیار فراتر از انتظارم بود.
۵ سالن و ۳۳ سانس برای ناپدید شدن مریم
«مرتضی حسینی» مستندساز ایرانی در سال ۱۳۸۷ در پی حادثهای در یک جاده دور افتاده به کما میرود و همسرش مریم شریفی ناپدید میشود. او به همراه دوستش مجید شکری و یاسر جعفری در حال ساخت فیلمی مستند پیرامون نیروهای ماورایی هستند. به کما رفتن مرتضی سرآغازی برای ماجراهای دیگر است. این چند سطر خلاصه داستان فیلم سینمایی «روایت ناپدید شدن مریم» نخستین ساخته محمدرضا لطفی است.
او در این فیلم با شیوهای غیرمعمول و در واقع با ساختاری غیرخطی چند ماجرا و داستان را در قالب یک موضوع اصلی روایت میکند. این فیلم سال گذشته در بخش «نوعی تجربه» جشنواره بینالمللی فیلم فجر شرکت داشت که ویژه آثار اکسپری منتال (تجربهگرا) بود. گرچه کارگردان دست به تجربه جدیدی در روایت یک رویداد حادثهای – ترسناک زده، اما مایههای سرگرمکننده فیلم هم زیاد است و میتواند مخاطب را تا به انتها دنبال خود بکشد. با این حال از آنجا که اثری تجربهگرا و به دور از قواعد کلاسیک و معمول فیلمهای سرگرمکننده است، میتواند مورد توجه مخاطب خاص و تماشاگر حرفهای نیز قرار گیرد.
در «روایت ناپدید شدن مریم» رضا بهبودی، مجید شکری، یاسر جعفری، صدف بهشتی، افسانه ناصری و دکتر افشین یداللهی به ایفای نقش پرداختهاند.
این فیلم در گروه سینماهای هنر و تجربه (آزادی، خانه هنرمندان ایران، پردیس سینمایی کوروش، موزه سینما و نیز پردیس هویزه مشهد) اکران شده و از ۲۷ آبان الی ۳۰ آذرماه ۹۳ روی پرده است. البته نمایش این فیلم و دیگر آثار گروه هنر و تجربه هر روز در همه سانسها نبوده و سانسهای مختلف (به صورت گردشی) در پنج سینما به نمایش درمیآید. علاقهمندان آثار گروه هنر و تجربه را از طریق مراجعه به سایت aecinema.ir، تماس با سالنهای یاد شده یا عضویت در گروه هنر و تجربه میتوانند شناسایی کنند.
منبع : روزنامه ایران :