روزنامه فرهیختگان گفتگویی با محمدمهدی طباطبایی‌نژاد مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و دبیر هشتمین دوره جشنواره سینمای حقیقت انجام داده است که در آن به جایگاه و ویژگی های مستندها پرداخته است .
او در سخنانش چنین گفته است :« در این چند ماه مستند «شش قرن و شش سال» در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمد و حتی از چند فیلم داستانی به نمایش درآمده در این طرح فروش بیشتری داشت. سینمای مستند استعداد اکران را به صورت اقتضایی دارد. طبعا همه فیلم‌های مستند قابلیت اکران عمومی ندارند. حتی در سینمای داستانی هم همه فیلم‌ها به درد اکران عمومی نمی‌خورند و می‌توانند در تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی به نمایش درآیند. گروه هنر و تجربه باید این فیلم‌های برگزیده را مورد توجه جدی قرار دهد و یقین دارم که بهترین و پرفروش‌ترین آثار اکران گروه هنر و تجربه را مستند‌های برگزیده جشنواره هشتم سینماحقیقت تشکیل خواهند داد. حتی معتقدم مستندی مثل «آتلان» قابلیت اکران آزاد را هم دارد. اگر تبلیغاتی برابر با فیلم‌های داستانی برای «آتلان» فراهم کنیم، من عهد می‌کنم که فروش آن از تعدادی از فیلم‌های اکران عمومی بالاتر خواهد بود. »
***
متن کامل گفتگو در زیر می آید :

ارزیابی کلی شما از هشتمین دوره جشنواره سینماحقیقت چه بوده است؟
به نظرم بزرگ‌ترین اتفاقی که امسال در جشنواره سینماحقیقت رخ داد استقبال متفاوت و امیدوار‌کننده مخاطبان بود. شما در جریان برگزاری دوره‌های مختلف جشنواره سینماحقیقت بوده‌اید و حرف مرا تصدیق می‌کنید که در دوره‌های گذشته، عمده مخاطبان جشنواره را مستندسازان یا آدم‌های مرتبط با حوزه سینما تشکیل می‌دادند. پیشتر مراجعه‌کنندگان مردمی جشنواره غالبا از سوی فیلمسازان یا ستاد جشنواره دعوت می‌شدند. اتفاق جالب امسال حضور مخاطبان ثابت غیرفیلمساز و نامرتبط با سینما بود. علاقه‌مندان سینما امسال استقبال خوبی از فیلم‌های جشنواره کردند. سینمای مستند ایران توانست با جامعه مخاطب ارتباط برقرار کند و او را به سینما بکشاند. اگر بخواهیم منحنی حرکتی جشنواره هشتم را با دوره‌های پیشین مقایسه کنیم از این جهت جشنواره‌ای متمایز برگزار شده است. البته در جشنواره‌های قبلی همواره فراز و فرود داشته‌ایم و گاه ازدحامی هم به وجود می‌آمد اما اینکه مخاطبانی ثابت جذب شود که در جست‌وجوی فیلم‌های مورد پسند خود باشند و هیچ نسبتی با سینمای مستند ندارند و صرفا علاقه دارند، اتفاقی ویژه است. بازار فیلم مستند سال‌ها تعطیل بود و امسال این بازار دوباره راه‌اندازی شد و ما به ریل اصلی (یعنی دوره‌های اول و دوم سینماحقیقت) بازگشتیم. به‌ویژه دوره دوم که بازار بسیارخوبی داشت. فیلمسازان ما با خریداران حوزه بین‌الملل ملاقات کردند و به مذاکره برای تبادل فیلم‌هایشان نشستند. نکته دیگری که در دوره هشتم حائز اهمیت بود، کارگاه‌های پژوهشی بود که در کنار جشنواره برگزار شد. چهار روز پیاپی و در هشت جلسه کارگاه‌ها را با استقبال بیش از ظرفیت در کارگاه‌ها مواجه شدیم. یادم هست در دوره‌های گذشته عملا کارگاه‌ها به نوعی انجام وظیفه تبدیل شده بودند. امسال چهار برابر ظرفیت کارگاه‌ها ثبت‌نام داشتیم که هزینه پرداخت می‌کردند. بیش از ۳۰۰ نفر ثبت‌نام کردیم که ناگزیر به گزینش از میان آنها شدیم. کار دیگری که صورت گرفت این بود که در دوره‌های پیشین دبیر جشنواره طراحی کنداکتور نمایش فیلم‌ها را به گروهی می‌سپرد و خود به تماشا، انتخاب و چینش فیلم‌ها دست نمی‌زد. حتی در دوره گذشته که خودم دبیر بودم این اتفاق نمی‌افتاد. اما امسال شخصا تک‌تک فیلم‌ها را دیدم و سعی کردم کنداکتوری طراحی شود که از همان روز نخست، جشنواره داغ شود. سعی کردیم جوری فیلم‌ها تقسیم شود که جشنواره خلوت نباشد.
فیلم‌هایی که پیش‌بینی می‌شد مخاطب کمتری داشته باشد کنار فیلم‌های قرار گرفتند که پیش‌بینی استقبال خوبی از آنها می‌شود. به گمانم از این به بعد جشنواره سینماحقیقت را می‌توان در قواره یک جشنواره مهم و جدی دید. ما سنگمان را به درستی روی سنگ پیشینیان گذاشتیم نه کنارش. کوشش شد آنچه دوستانی مثل محمد آفریده و آقامحمدیان انجام داده بودند تکمیل شود.

هر جشنواره‌ای اعم از مستند، داستانی بین‌المللی و محلی در دوران خاص برگزار می‌شود، دوره‌هایی را به نقاط عطف خود تعبیر می‌کند. با این تفاسیر آیا می‌توان جشنواره هشتم را نقطه عطفی در مسیر جشنواره سینماحقیقت دانست؟
بله من این گونه تصور می‌کنم. البته دوره دوم برگزاری جشنواره را هم از نقاط عطف جشنواره سینماحقیقت می‌دانم. در آن دوره که محمد آفریده دبیرش بود، حدود ۱۲۰ میهمان معتبر خارجی داشتیم. بخش بین‌الملل آن دوره بی‌نظیر بود. در دوره‌های بعد به دلایلی این رونق را نداشتیم. مثلا یادتان هست که سومین دوره از سوی گروهی از سینماگران تحریم شده بود. چند شب پیش از طبقه دوم سینما فلسطین ازدحام جمعیت را در سالن انتظار می‌دیدم. یادم آمد که در دوره سوم، من و محمد آفریده چای می‌نوشیدیم و دلخوش بودیم که پنج نفر از سالن بیرون می‌آمدند. پس از آن، جشنواره سینماحقیقت با لطمه جدی مواجه شد و سیر نزولی داشتیم.

علت اصلی استقبال چشمگیر مخاطب بیرون از حوزه سینما چه بوده؟ اطلاع‌رسانی بهتر، کیفیت بالاتر فیلم‌ها یا جدی‌تر شدن نگاه عمومی به سینمای مستند. کدام دلیل مهم‌تر بود؟
فکر می‌کنم همه این عوامل در کنار هم بوده. هر زمان جامعه‌ای به رسانه‌ها بیشتر توجه ‌کند، نشانگر آن است که میل به آگاهی افزایش یافته است. فیلم مستند یکی از شاخصه‌های آگاهی‌بخشی است و توجه به فیلم مستند یعنی میل به آگاهی داشتن. به نظرم در یکی دو سال اخیر اتفاقاتی در جامعه رخ داد و بالطبع میل به تماشای مستند هم بیشتر شد. از سوی دیگر رشد کیفی سینمای مستند، تولید فیلم‌های اجتماعی معقول و فهم منطقی مستندسازان ما را به‌عنوان مجموعه‌ای دولتی موظف می‌کند این آثار را بدون سختگیری نمایش دهیم. ممکن است برخی از این مستند‌ها از تلویزیون قابل پخش نباشد اما خط قرمز‌های نظام را زیرپا نگذاشته‌ایم. افزایش تولید در فیلم‌های محیط‌زیست و رشد کیفی آن را شاهدیم. بچه‌های خوش ذوقی از شهرستان‌ها در این حوزه زحمت می‌کشند که حتی تهیه‌کننده‌شان هم شهرستانی است. به‌ویژه در بخش مستندهای بلند فیلم‌ها از کیفیت مطلوبی برخوردار شده‌اند. در تبلیغات و اطلاع‌رسانی تلویزیون و شهرداری با یکدیگر همکاری خوبی داشتند که این هم سهمی از تاثیر را داشت. روزنامه‌ها و رادیو هم دست به دست هم دادند و هرکدام در بهبود کیفیت جشنواره هشتم موثر بودند.

به کارگاه‌ها اشاره کردید. در سال‌های گذشته کارگاه‌ها خیلی جدی برگزار نمی‌شدند. هرچند کار‌های کارگاهی پروسه‌ای بلندمدت دارند و نمی‌توان فایده آنها را در کوتاه‌مدت بررسی کرد. ولی شاهد بودیم مستندسازانی از نسل‌های گوناگون در کارگاه‌ها حضور پیدا می‌کردند. اما برخی مستندسازان معتقد بودند این کارگاه‌ها به لحاظ علمی کیفیت چندانی ندارند. پاسخی در این زمینه دارید؟
درباره کارگاه‌ها برای کسانی که موضوع کارگاه را دقیقا نمی‌دانند، این عدم اطلاع کافی موجب قضاوت‌های نادرستی می‌شود. وقتی شما کتابی ۲۵۰ صفحه‌ای می‌خرید، آیا توقع دارید تمام این ۲۵۰ صفحه حرف تازه‌ای برای شما داشته باشد؟طبیعی است که چنین تصوری ندارید و ممکن است ۲۳۰ صفحه تنها یادآوری داشته باشد. اگر کتابی ۲۰ صفحه نکته تازه برای شما داشته باشد عالی است. مگر آنکه هیچ مطالعه‌ای نداشته باشیم. ما با مستندسازانی مواجهیم که کار عملی سینما را بلدند اما ممکن است از صد موضوعی که در یک کارگاه از طرف استاد مطرح می‌شود، دو نکته تازه و مفید بیابد. کمترین فایده یک کارگاه این است که دانش مستندسازان را منسجم می‌کند. در مرحله بعد دو نکته تازه به دانش اضافه می‌شود. هر مدرسی هم در هر حوزه‌ای شیوه منحصربه‌فردی دارد و منظر تازه‌ای را از یک موضوع احتمالا تکراری پیش رویتان می‌گشاید. عمده نقد‌هایی که به کارگاه وارد می‌آمد این بود که برخی دوستان اساسا با کار کارگاهی مشکل دارند و مشکل‌شان از فهم و درکشان نسبت به موضوع و تعریف کارگاه ناشی می‌شود. نگاه غیرکارشناسی به کارگاه‌ها موجب این سوءبرداشت‌ها می‌شود. شما به کارگاه می‌آیید تا نگاه‌تان را تغییر دهید و تنظیم کنید. البته ممکن است کارگاه‌هایی داشته باشیم که ضعیف عمل کرده باشند.

آیا سازوکاری برای رصد کیفی این کارگاه‌ها وجود دارد که در صورت ضعیف بودن در دوره نهم کاستی‌ها برطرف شود؟
صددرصد. علاوه‌بر علیرضا قاسم‌خان معاون پژوهشی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که مستقیما بر کیفیت کارگاه‌ها نظارت داشت، مجید رحیمی کارشناس مرکز به‌عنوان ناظر حضور داشت. همه کارگاه‌های ما ضبط می‌شود و همه را می‌بینیم و در مورد کیفیت آنها در طول سال بحث می‌کنیم. اعضای شورای پژوهش مرکز بعد از جشنواره کارگاه‌ها را نقد می‌کنند و نظرات جمع‌آوری می‌شود. نقد کارگاه‌ها از وظایف جدی ماست. مثلا پارسال برخی کارگاه‌ها بیش از حد آکادمیک شده بودند و جنبه عملی و اجرایی خود را از دست دادند. امسال کوشیدیم این نقطه ضعف را برطرف کنیم.

از معضلات جدی و همیشگی سینمای مستند، مشکل بازاریابی و عرضه تولیدات به بازار‌های جهانی است. آیا اساسا مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی را موظف می‌دانید به این حوزه ورود کند؟
به نظرم یکی از معضلات واقعی سینمای مستند، بازاریابی و عرضه جهانی است. اگر نتوانید یک کالا (چه اقتصادی و چه فرهنگی) را بفروشید شما شکست خورده‌اید. سینمای مستند اگر نتواند راهی برای فروش آثارش پیدا کند تا ابد باید وابسته به دولت باقی بماند. سینمای مستند باید بتواند روی پای خود بایستد و متکی به جایی نباشد. به نظرم دولت بیش از توجه به تولید باید به بازاریابی و عرضه معطوف شود. پارسال چند جلسه برگزار کردیم و با واقعیتی تلخ مواجه شدیم. مجموعه آثاری که برای عرضه به بازار بین‌المللی در اختیار داشتیم قابل اعتنا نبود و باید هم موضوع تولید برای عرضه بین‌المللی را تقویت می‌کردیم و هم بحث بازاریابی را. همین کارگاه EDN (شبکه مستند اروپا) که امسال برگزار شد یکی از دغدغه‌های ما برای تقویت بازاریابی و عرضه جهانی بود.
اما اینکه آیا فقط مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی می‌تواند به تنهایی متولی بازاریابی و عرضه جهانی باشد را هرگز امکان‌پذیر و موفق نمی‌دانم. مرکز به تنهایی قادر به این کار نیست. راهش یک هم‌افزایی است که می‌تواند ما را به یک جریان عرضه درست برساند. دوستانی که در حوزه عرضه جهانی فیلم‌های داستانی فعالند و مخاطب، شبکه‌های بین‌الملل و خریداران را می‌شناسند باید وارد عرصه بازاریابی جهانی شوند. ما هم طبیعتا باید مزایایی برایشان در نظر بگیریم تا رغبت کنند به این سمت بیایند. از سوی دیگر تولیدات هم باید جذابیت لازم برای ارائه به بازار‌های جهانی را داشته باشند. پخش‌کنندگان باید سودآوری را در این حوزه بیابند و فعالیت کنند. این را هم بگویم که پخش‌کننده ایرانی فعال در بازار جهانی به تعداد انگشتان یک دست نداریم. با این معضل باید پخش‌کننده را تقویت کرد. به‌واسطه روابط دوستانه و حمایت‌هایی که از آنان صورت می‌گیرد و فیلم‌هایی که در اختیارشان قرار داده می‌شود و مزایایی که لازم است به آنان تعلق بگیرد، مرکز گسترش فعال است. اما حالا با این وضعیت اگر مرکز بخواهد وارد قضایای عرضه جهانی و بازاریابی هم بشود، خود فیلمساز هم باید وارد عرصه فعالیت شود. مستندساز باید بیاموزد که وقتی کالایی را تولید کرد باید بتواند آن را به تلویزیون و شبکه‌های مجاز خارجی و خریداران عرضه کند. مرکز هم به‌عنوان یک امر جدی به دنبال عرضه و پیدا کردن مخاطب مناسب برای تولیدات مستند خواهد بود. ما در بازار داخلی هم مشکلاتی داریم. مهم‌ترین مشتری ما تلویزیون است که بخشی از فیلم‌های ما قابل پخش از تلویزیون نیست و آن بخشی که قابل پخش هست را هم تلویزیون خریدارش نیست. بودجه و محدودیت‌ها یا نبود نگاه حمایتگری که این بخش از فرهنگ و هنر را تقویت کند وجود ندارد. موضوع نمایش خانگی واقعا می‌تواند به سینمای فقیر مستند کمک کند. باید به برگشت سرمایه دل بست و در این میان تبلیغات هم هزینه‌بر و دشوار است. این روند یک‌ساله و دوساله طی نمی‌شود. مسیر سخت و ناهمواری را طی می‌کنیم اما مسیر را گم نکرده و با آن ناآشنا نبوده‌ایم.

***
مستند‌های بلند قائم به ذات‌تر شده‌اند
به نظرم در بخش فیلم‌های مستند کوتاه و نیمه‌بلند وضعیتی متوسط و حتی متوسط رو به پایین داریم. اما در بخش فیلم‌های مستند بلند، میانگین خوبی داشتیم و حتی چند فیلم عالی به نمایش درآمد. این ارزیابی چند نکته را آشکار می‌کند؛ اول اینکه اساسا سینمای مستند بلند یک نوع استقلال یافتن سینمای مستند است. مستند‌های کوتاه و نیمه‌بلند بیشتر فضای تلویزیونی دارند و قابلیت‌هایشان در تلویزیون بروز می‌کند ولی مستند بلند به دنبال یک بازار تازه است. یعنی خود را از بازار تلویزیونی خارج کرده‌اند و به گستره وسیع‌تری نظر دارند. مستند‌های بلند قائم به ذات‌تر شده و این نشان از پختگی و تقویت مستندسازی در حوزه فیلم‌های بلند است. امسال از میان ۱۰۲ مستند بلند متقاضی، ۳۰ فیلم به بخش مستندهای بلند راه پیدا کردند. از آن میان می‌توانم ۱۰ فیلم خیلی خوب نام ببرم. پنج فیلم که درجه یک بودند. حالا ممکن است مستندی مثل «من می‌خوام شاه بشم» ساخته مهدی گنجی جایزه‌ای از هیات داوران نگرفته باشد ولی از نگاه من یک فیلم خیلی خوب و درجه یک است. یا فیلم «بختک» به کارگردانی محمد کارت که مورد توجه چندانی قرار نگرفت ولی برای کارگردان در مقایسه با نخستین فیلمش «خونمردگی»، به لحاظ تکنیک و روایت و عمق مسائل اجتماعی نشان از پیشرفت جدی سازنده‌اش دارد. «جایی برای زندگی» اثر محسن استادعلی نشان از پختگی سازنده‌اش دارد. یا «سفر به آمادای» فرشاد افشین‌پور و همین‌طور چند فیلم دیگر خیلی خوب بودند. در فیلم‌های کوتاه و نیمه‌بلند کیفیت مجموعه فیلم‌ها به‌طور میانگین متوسطی داشتیم و رشد نکرده‌ایم.

آتلان قابلیت اکران آزاد را دارد
در این چند ماه مستند «شش قرن و شش سال» در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمد و حتی از چند فیلم داستانی به نمایش درآمده در این طرح فروش بیشتری داشت. سینمای مستند استعداد اکران را به صورت اقتضایی دارد. طبعا همه فیلم‌های مستند قابلیت اکران عمومی ندارند. حتی در سینمای داستانی هم همه فیلم‌ها به درد اکران عمومی نمی‌خورند و می‌توانند در تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی به نمایش درآیند. گروه هنر و تجربه باید این فیلم‌های برگزیده را مورد توجه جدی قرار دهد و یقین دارم که بهترین و پرفروش‌ترین آثار اکران گروه هنر و تجربه را مستند‌های برگزیده جشنواره هشتم سینماحقیقت تشکیل خواهند داد. حتی معتقدم مستندی مثل «آتلان» قابلیت اکران آزاد را هم دارد. اگر تبلیغاتی برابر با فیلم‌های داستانی برای «آتلان» فراهم کنیم، من عهد می‌کنم که فروش آن از تعدادی از فیلم‌های اکران عمومی بالاتر خواهد بود.