مریم حسینی
«آشنایی با لیلا» این روزها در گروه هنر و تجربه اکران شده؛ فیلمی که بیننده در آن با صحنه‌های سیگارکشیدن توام با لذت فراوان روبه‌رو می‌شود و به ماجرای تصادف دو‌فولکس می‌رسد. همین ماجرای تصادف آغاز آشنایی است میان مردی‌که عاشقانه سیگار را دوست دارد و زنی که در بخش تست عطر کار می‌کند. همین تضاد و انتخاب‌هاست که دیدن این فیلم را جالب می‌کند. فیلم را «عادل یراقی » ساخته که از شرکت‌کنندگان در کارگاه‌های کیارستمی است. نام کیارستمی هم به‌عنوان نویسنده فیلمنامه همراه فیلم است و کمک‌های بیشتری نیز برای ساخت این فیلم انجام داده. کیارستمی در مراسم ملاقات مردم با عوامل فیلم نیز حضور داشته است. کارگردان این فیلم بازیگر فیلم نیز است؛ آن‌هم باز به پیشنهاد عباس کیارستمی.
آقای یراقی اولین فیلمتان در گروه هنر و تجربه اکران شده است، هم به‌عنوان بازیگر هم کارگردان. چه شد در فیلم خودتان بازی کردید؟
بله، این اولین فیلم بلند من است و به پیشنهاد آقای‌کیارستمی بازی می‌کنم.
گویا فیلم ویدیویی بوده و بعد تبدیل به سینمایی شده است؟
بله، من چون صبر گرفتن پروانه سینمایی را نداشتم، ترجیح دادم به تهیه‌کنندگی خودم مجوز ویدیویی بگیرم که بسیار سریع‌تر بود و فیلم ساخته شد ولی بعد متوجه شدم فیلم با پروانه سینمایی امکانات پخش بهتری دارد. الان که با مجوز سینمایی می‌خواهم فیلمی شروع کنم، دوباره فکر می‌کنم شاید ویدیویی راحت‌تر بود برای اینکه آنجا آدم مستقل‌تر است. به هرحال این تفکیک به نظر من بی‌مورد است و من در جای دیگری از جهان چیزی شبیه آن نشنیده‌ام. فیلم، فیلم است.
چطور شد که در این فیلم آقای‌کیارستمی با شما همکاری کردند و اصلا اسم ایشان به‌عنوان فیلمنامه‌نویس مطرح شده است؟
در کارگاه‌های آقای کیارستمی شرکت کردم. در یکی از فیلم‌های کوتاهی که ساختم، بازی کردم و ایشان به من طرح فیلمی را پیشنهاد کردند که می‌خواسته‌اند بسازند ولی بازیگری برای آن پیدا نکرده‌اند، طرح را به من گفتند به شرط اینکه خودم در آن بازی کنم. بدیهی است من هم قبول کردم. در سفری که به اتفاق به شمال رفتیم صحنه اول فیلم که الان یکی‌ از صحنه‌های اولیه فیلم است را در حال رانندگی برای من تعریف کردند. یادم هست که به دقت گوش کردم و شب که به اتاق هتل رفتم، همه را نوشتم و چیزهایی هم تصور کردم که یادداشت کردم. فیلمنامه که کامل شد، گفتند:«خوبه برو بساز.» قبل از شروع، به اتفاق دوباره روی فیلمنامه کار کردیم و بعد ساخت فیلم را شروع کردم.
نام آقای‌کیارستمی به عنوان فیلمنامه‌نویس مطرح شده، اما به نظر می‌رسد همکاری و حضور بیشتری در ساخت این فیلم داشتند؟
آقای‌کیارستمی طرح فیلمنامه را دادند و بعد هم در جزییات و کلیات فیلمنامه همکاری کردیم. این چیزی بود که آقای‌کیارستمی پس از اینکه تدوین تمام شد و چندبار فیلم را دیدند، راجع‌به فیلمنامه‌نویس در تیتراژ فیلم گفتند: «اگر خواستی، من را هم همراه خودت به‌عنوان فیلمنامه‌نویس بنویس. تا به حال این کار را نکرده‌ام و الان هم نمی‌دانم چرا این کار را می‌کنم ولی فیلم خیلی خوبی است و من این فیلم را خیلی دوست دارم.» من طبیعتا خیلی خوشحال شدم و نام ایشان به عنوان فیلمنامه‌نویس هم در تیتراژ آمد.
هیچ‌وقت فکر می‌کردید بتوانید رضایت ایشان را بگیرید که یکی از آثارشان را کارگردانی کنید؟
اصلا در برنامه یا تصور من نبود که بخواهم رضایت ایشان را برای ساخت فیلمی جلب کنم. البته معلوم است که آدم از این آرزوها دارد ولی برای من این آرزویی نبود که حتی در حد تصور باشد تا برای آن برنامه‌ریزی کنم. من شاید در طول چنددوره کارگاه پرکارترین یا یکی از پرکار‌ترین بودم و چندین‌فیلم کوتاه ساختم و کارم مورد توجه قرار گرفت. من کار خودم را به بهترین شکلی که می‌توانستم انجام دادم و مقرر این بود که اینطور شود.
در طول ساخت فیلم با ایشان از همکاری‌های ایشان استفاده کردید؟
بله، البته مدت زیادی از زمان فیلمبرداری ما، ایشان در سفر برای پیش‌تولید فیلم«مثل یک عاشق» در ژاپن بودند. سه‌بار قبل و بعد از این سفر سر صحنه ما آمدند و مشخصا سر دوصحنه از فیلم حضور داشتند. یادم هست همان آخر شبی که از مسافرت برگشتند زنگ زدند و گفتند کار چطور شد؟ گفتم تمام شد. گفتند چنددرصد راضی هستی؟ گفتم: ۶۵درصد، گفتند هیچ شکسته‌نفسی‌ای در این درصد هست؟ گفتم نه.
گفتند می‌خواهم چیزهایی که گرفته‌ای ببینم. گفتم من تصاویر را کنار هم می‌گذارم و صداها را سینک می‌کنم و به شما خبر می‌دهم. گفتند یعنی کی می‌شود دید؟ گفتم دو، سه‌روزی…، گفتند نه زودتر.
گفتم پس‌فردا، گفتند زودتر، گفتم فردا. گفتند زودتر. گفتم کی، گفتند مثلا همین الان که من به دنبال ایشان رفتم و بیش از دوساعت فیلم بی‌صدا را بدون توقف نشستند و تماشا کردند. هیچ‌نظری هم ندادند و چنددقیقه‌ای در سکوت نشستند. ساعت حدود دو‌صبح بود که در سکوت بردم رساندمشان و قرار شد دو، سه‌روز بعد دوباره با صدا ببینند. ساعت هفت‌صبح زنگ زدند و گفتند که بروم دنبالشان تا بیایند و دوباره فیلم را ببینند. راستش چندشاتی هم بود که جرات نکرده بودم به ایشان نشان دهم ولی آن روز صبح، دیگر همه‌چیز را نشان دادم و صبح امیدوارکننده‌ای شد. بعد از تدوین فیلم هم سفری به شمال رفتیم و تدوینی که کرده بودم را طبق نظراتشان تصحیح کردیم.
چقدر این فیلم برمبنای فیلمنامه ساخته شده است و چقدر شما به عنوان کارگردان از همکاری بازیگران بهره برده‌اید؟
فیلم تقریبا کاملا طبق فیلمنامه ساخته شد. تنها دویاسه صحنه هست که در تدوین حذف شد که یکی از آنها را خیلی‌خیلی دوست دارم، ولی طول فیلم و جنس بازی یکی از بازیگران محدودیت ایجاد کرد.
وقتی نام خانم لیلا حاتمی می‌آید و بعد نام فیلم هم ملاقات با لیلاست، ناخودآگاه این پیشداوری مطرح است که این فیلم می‌تواند درباره خانم‌حاتمی باشد.
یکی از سخت‌ترین کارها انتخاب عنوان برای فیلم است. حتما برداشت‌های مختلفی از عنوان فیلم توسط افراد مختلف می‌شود، این هم ممکن است یک برداشت باشد و پربیراه هم نیست که این فیلم داستان آشنایی شخصیت مرد فیلم با خانمی است به نام لیلا که این نقش توسط خانم لیلا حاتمی به‌خوبی ایفا شده است. مرحله انتخاب بازیگر بخش دیگری از کارگردانی است، چطور توانستید رضایت لیلا حاتمی را برای همکاری جلب کنید؟ از طرفی خود شما بازیگر نقش‌اول هستید، هرچند گفته‌اید به پیشنهاد آقای‌کیارستمی خودتان قرار شد بازیگر فیلم باشید و به نظرمی رسد دیگر دنبال نقش دیگری نگشتید؟
من اصرار داشتم حتما برای این نقش خانم‌حاتمی باشد و حالا هم مشخصا از انتخاب خودم برای این نقشِ به‌خصوص بسیار راضی هستم ولی هرگز این را تا مراحل بسیار نزدیک به فیلمبرداری مطرح نکردم چون امیدی به توانایی جلب رضایت خاطر ایشان نداشتم. مرتب دنبال دیگران رفتیم ولی بالاخره دل به دریا زدم و با ایشان تماس گرفتم. به‌سختی راضی شدند تا فیلمنامه را بخوانند. بعد خواستند که فیلم‌های کوتاهم را ببینند بعد قراری گذاشتیم که مرا ببینند و آشنا شویم. من در فیلم قرار بود نامزد لیلای فیلم باشم و وقتی ملاقات کردیم، گفتند خوب نامزدم را پسندیدم. بعد از آن جلسه بود که«آشنایی با لیلا» ساخته شد.
یکی از جنبه‌هایی که همان اول در فیلم به چشم می‌آید، بحث بازیگر مرد است. طوری به درودیوار کلینیک نگاه می‌کند که مای تماشاگر نیز همان‌گونه و برای اولین‌بار آن را می‌بینیم، در حالی که بعدا معلوم می‌شود، او روز آخر را پشت‌سر می‌گذارد یا در بخشی از گفت‌وگوی بهاره رهنما و بازیگر مرد، به نظر می‌آید شما خانم‌رهنما را آزاد گذاشته‌اید تا راحت و آسوده خودش باشد.
شخصیت این مرد طوری است که همیشه به اطراف به‌نحوی نگاه می‌کند که انگار باراول است همه‌چیز را می‌بیند یا بهتر بگویم جوری در افکار خود غرق است که خیلی متوجه اطراف خود نیست و این باعث می‌شود ما فکر کنیم که او همیشه اینطور بهت‌زده است.
به نظر می‌رسد کارگردان سختگیری نیستید و به بازیگران خود اعتماد کافی را داشته‌اید و آنها را رها کرده‌اید؟
برای راهنمایی بازیگر هم در مرحله نوشتن و پیش از شروع فیلمبرداری، من همه‌چیزی که می‌دانم یا تصور کرده‌ام را به بازیگر راجع‌به شخصیت او در فیلم در میان می‌گذارم. وقتی فیلمبرداری شروع می‌شود، امید این است که همه‌چیز خوب پیش برود و دخالت زیادی نکنم. خانم‌بهاره رهنما فوق‌العاده بودند. ما در صحنه بیمارستان محدودیت زمانی داشتیم ولی ایشان از پس کارشان به‌خوبی برآمدند و من هم منتهای سعی خودم را برای ثبت این کار با شرایط زمانی‌ای که حاکم بود، کردم.
فیلم شما درباره یک علاقه است؛ علاقه‌ای که به‌نوعی از آن به عنوان اعتیاد نام برده می‌شود، فکر می‌کنید این فیلم می‌تواند وجهه اجتماعی پیدا کند؟ آیا کسی بعد از دیدن این فیلم می‌تواند با شخصیت همذات‌پنداری کند؟
بله، همه ما چیزهایی را به‌شدت دوست داریم و به آنها وابسته هستیم بعضی اوقات از این وابستگی لذت می‌بریم و بعضی اوقات می‌خواهیم از آن فرار کنیم تا آزاد باشیم.
فیلم شما مجموعه‌ای از تصاویر آشنای فیلم‌های متعدد را داشته است، اما شما آن را با داستان خود همراه کردید. این اتفاق به نظرتان آسیب‌زننده نیست؟
نمی‌دانم، من سعی کردم تصاویری که دوست داشتم و در ذهن داشتم را بگیرم اگر شما اینطور فکر می‌کنید و تصاویر اینطور به نظر شما می‌رسد، حتما دلیلی دارید. برای من این فیلم اینطور نیست.
فضای این فیلم کمتر ایرانی است، مثلا رابطه پرستار و فرد یا همان کلینیک ترک اعتیاد سیگار خواستید این فضا کمی بی‌مکان باشد؟
نه، من به بی‌مکان‌بودن فکر نکردم ولی چون مدت‌های مدید در جاهای مختلف زندگی کرده‌ام، شاید طبیعتم اینطور است.
یک جور یادکردن از پرویز یاحقی هم در فیلم بود، این یادآوری از چه روی بود؟ فقط برای همان ماجرای کشیدن سیگار بود؟
یاحقی نابغه بود. اسم یک نابغه روی فیلمنامه این فیلم است، نمی‌خواستم آقای‌کیارستمی تنها باشند. من همیشه دلم می‌خواست موزیسین می‌شدم و یکی از سازهای مورد علاقه‌ام ویولن است. آقای‌کیارستمی هم او را بسیار دوست دارند و می‌خواستند از او یاد کنند. یک‌فیلم مستند هم از یاحقی دیدم که مرا بیشتر به شخصیت او علاقه‌مند کرد.
فیلمتان پیش از اکران در جشنواره‌ها به نمایش درآمده است؟
این روزها عادی شده که ما بعد از ساخت فیلم آن را برای جشنواره‌های مختلف می‌فرستیم. این کار نیاز به پیگیری زیاد دارد که از عهده من خارج است. ولی شانس آوردم و یک انسان شریف به نام خانم‌نسرین میرشب فیلم را دیده بود و با هیجان به من زنگ زد و خواست که فیلم را از طریق شرکت خودش به نام دریم لب فیلمز که در فرانسه است پخش کند که من هم خوشحال شدم.
چقدر این حضور به دلیل نام آقای‌کیارستمی بود؟
بی‌شک اینکه آقای‌کیارستمی فیلمنامه فیلم را نوشته‌اند در حضور فیلم در صحنه بین‌الملل بسیار موثر است. باعث افتخار من است که در زندگی این شانس را داشته‌ام که بتوانم در کارگاه فیلمسازی ایشان شرکت کنم، از شاگردانشان باشم، با ایشان همکاری کنم و الان هم فیلمنامه دیگری به اتفاق آقای‌کیارستمی نوشته‌ایم که آماده ساخت است.
در چه جشنواره‌هایی شرکت کرده‌اید؟
فیلم در بسیاری از جشنواره‌های خارجی نمایش داده شد. در ایران در اولین دوره فیلم‌های ویدیویی تهران جایزه بهترین فیلم‌اول را گرفت و من کاندیدای بهترین بازیگر مرد شدم. در جشنواره فیلم‌های ایرانی سانفرانسیسکو خانم‌لیلا حاتمی جایزه بهترین بازیگر زن را گرفتند. در تاشکند جایزه بهترین کارگردانی را گرفت که جایزه آن توسط رییس جشنواره به من داده شد. آقای‌کیارستمی در آن سفر با ما بودند و از این اتقاق واقعا هیجان‌زده و خوشحال شدند و خودشان به روی سن آمدند. به درخواست خودم جایزه را از دست ایشان دریافت کردم که افتخاری بی‌مانند و محبوب‌ترین عکس زندگی حرفه‌ای من است.
واکنش مخاطبان چه بود؟
«آشنایی با لیلا» در جشنواره‌های بین‌المللی دیگری مانند سائوپائولو برزیل، BAFICI آرژانتین، ایتالیا، اسکاتلند و… و حدود ٢٠جشنواره خارجی دیگر شرکت کرد. بهترین خاطره من اولین جشنواره خارجی بود که فیلم به آن راه یافت که جشنواره بین‌المللی شیکاگو بود که استقبال بی‌مانند مردم از فیلم برای خود من واقعا حیرت‌آور بود.
منبع: