
ما سینماگران هم عصبانی هستیم
فرشته طائرپور
اعتماد- گروه ادب و هنر/ مناسبات مجلس شورای اسلامی و سینمای ایران چند ماهی است که به یکدیگر پیچیده است و در رویکرد مجلس نسبت به سینمای ایران رفتاری دیده میشود که بیش از آنکه با ماهیت قانونگذار مجلس تطابق داشته باشد با ماهیت و کارکرد اجرایی قوه مجریه (دولت) تنه میزند. در این میانه نمایندگان کمیسیون فرهنگی مجلس، ایرادات مستقیمی را به مدیریت فرهنگی دولت تدبیر و امید داشتهاند و اگر معیار را نتایج چندماهه اکرانهای برخی فیلمهای مناقشهبرانگیز قرار دهیم، مجلسیان مخالف مشی فرهنگی دولت، به موفقیتهایی نیز دست یافتهاند. در میان این نمایندگان مخالف، لاله افتخاری بیش از دیگر نمایندگان به مباحثه و مجادله با سینماگران پرداخت و ادعایش این بود که «ما میخواهیم و وظیفه داریم از هنرمند خود دفاع کنیم. » در مقابل فرشته طائرپور سینماگر و تهیهکننده متعهد سینمای ایران که همواره بر حقوق صنفی پای فشرده و بخش عمدهیی از کارنامه حرفهییاش را به پیگیری حقوق صنفی و فعالیت در راستای حقوق سینماگران اختصاص داده است، در تمامی مدتی که سینمای ایران در مظان اتهام مخالفان قرار گرفت، سرسختانه در مقابل انتقادات ایستاد. این سینماگر چندی پیش نیز با لاله افتخاری مناظرهیی ناتمام داشت اما بحثها در آن مناظره به سرانجام نرسید، پس طائرپور دست به قلم برده است تا بار دیگر بابرشمردن حقوق حقه سینما و سینماگران نسبتش را با نمایندگان منتقد مجلس روشن کند.
در زمانهیی که معانی فرهنگ و ارشاد اسلامی بیش از هر مفهوم دیگری اسیر لج فهمی و کجگویی است، استیضاح یک فرصت تاریخی برای علی جنتی در فاش ساختن رنجهای صادق و کاذب هنر و فرهنگ این جامعه بلاتکلیف خواهد بود؛ فرصتی که اگر حتی گرهیی از کاری نگشاید، لااقل بر آبروی وی و آرامش اهالی این جزیره سرگردانی، خواهد افزود.
وقتی صحبت علی جنتی برای وزارت ارشاد مطرح شد، دو گروه شتابزده به پیشداوری برخاستند… گروه اول ما، که آنروزها دلواپس بودیم… و گروه دوم دلواپسان واقعی و قراردادی امروز که در آن مقطع نگران واگذاری بزنگاههای رسانهیی به دولت جدید بودند.
دلواپسی و دلخوشی هردو گروه، بیش از هرچیز به نام خانوادگی «جنتی» برمیگشت و پیشینهیی که از غربت و قرابت آن نام با مقولاتی چون هنر و مدرنیته در اذهان وجود داشت… ما نگران بودیم که فردای سینما چه خواهد شد و آنها دل خوش کرده بودند که دیروز سینما ادامه خواهد یافت؛ درواقع هر دو گروه با پیشداوریهای خود به او نگاه میکردیم.
ما دلواپسیمان را برداشتیم و پیش مسوولان و مشاورانی که دستمان به دامانشان میرسید بردیم و بیمقدمه و بیحاشیه گفتیم حالا که دکتر روحانی خود در عرصه فرهنگ و به خصوص سینما، سوابق و مناسبات کمتری نسبت به سایر حوزهها دارد، حالا که به نظر میرسد انتخاب ناخدایی که کشتی توفان زده هنر را با درایت و قاطعیت از مسیری امن و میانبر به ساحل برساند آسان نبوده و در میان فهرستهای قطعی و احتمالی رییسجمهور پیدا کردن نامی که هنرمند و سیاستمدار و افکار عمومی بر سر آن وفاق قابل قبولی داشته باشند آسان نیست، چرا جنتی؟؟؟؟… لااقل به جناب روحانی توصیه کنید کسی مثل مسجد جامعی را وزیر کند که اهمیت سینما را، اهالی سینما را، مشکلات سینما را، معاندان سینما را، آستانه تحمل سینما را و مطالبات همچنان معوقه سینما را میشناسد.
به ما توصیه شد که صبر کنید، هم در قضاوت و هم در محقق شدن مطالباتتان؛ پرسیدیم تا کی؟ گفتند لااقل تا وقتی که ظریف، ملت و دولت را با ظرافت از گردنه تحریمها رد کند و زنگنه سر و سامانی به معاملات نفتی بدهد و طیبنیا و سیف کمی اوضاع اقتصادی را به عقب برگردانند… و ما فهمیدیم که همچنان و هنوز نوبت به فرهنگ و هنر و به خصوص سینما نرسیده و به این زودیها هم نخواهد رسید؛ لذا ما که اصولا به نرسیدن نوبت مان عادت کردهایم و سالهاست در فاصله میان ستونها، به دنبال فرج میگردیم، پشتمان را به همان ستونی که پشتمان بود تکیه دادیم و درحالی که بیصبری تا حلقمان بالا آمده بود، نشستیم و لب فرو بستیم تا حواس ظریف و زنگنه و
طیب نیا و سیف پرت نشود… و جنتی وزیر شد.
در کش و قوس بحثهای داغ و ولرم و منجمد درباره سینما، با حمایت جنتی، در «خانه سینما» باز شد و ما یک ستون جابهجا شدیم. تازه داشتیم با این پیشروی کمی مزه گمشده ذوق و شوق را به یاد میآوردیم که حملهها به جنتی آغاز شد و همان یک بند انگشت توقعی هم که از مصونیت و اقتدار وزارت ارشاد با وزیر شدن جنتی بالا آمده بود، فروکش کرد.
هر جمله امیدوارکنندهیی که از دهان جنتی درباره سینما و تئاتر و موسیقی و انتشارات درمیآمد و میرفت تا کمی حال اهالی فرهنگ را خوب کند، به بدحالی جماعتی دیگر منجر میشد و درجا پاسخش را از سنگر مجلس یا برجک سایتهای سر سپرده به دولت قبلی یا جریانهای تهدیدی و ارعابی میگرفت.
تا به خودمان بجنبیم، دیدیم شدهایم مدافع وزارت ارشاد در برابر مجلس و شدهایم نگران هجمه جریانهای منتقد به روحانی و جنتی و ایوبی و… در این اغتشاش چیدمان، باز دلسوزان سینهچاک !!! پشت پرده از یکسو به تحریک دلواپسان و معترضان منصف و بیانصاف مشغول شدند و از سوی دیگر در کمیسیونهای مجلس و کنجهای تاریک محافل سیاسی و حتی دفتر رییسجمهور، جا باز کردند تا نقشه راه ترسیم کنند.
تعصبهای کور و بینا، دیگر حمله به سینماگران و «خانه سینما» برایشان کفایت نمیکرد و به این نتیجه رسیده بودند که باید جنتی و ایوبی را به عنوان مسوولانی در حال تعامل مثبت با سینماگران زیر ضربه گرفت تا طنین آن در گوش همه اجزای زیر مجموعه بپیچد و آنهایی که ممکن است دوباره انگیزهیی برای همسویی و فعالیت بیابند، هنوز برنخاسته سر جای خود بنشینند.
جریان منتقدی که از سر اتصال با دولت قبلی و انفصال با دولت فعلی، بیش از همه سالهای رفته، حساس و تکاملگرا و عیبجو شده بود، از هر تریبونی – بخصوص تریبون مجلس- برای تهدید و تحدید سینما و سینماگران استفاده کرد و نشان داد که اصلا نمیپسندد نگرانی و انفعال اهالی سینما، به مدد موضعگیریهای احتمالا معتدل وزیری یا معاون وزیری به تدریج فروکش کند و فاصله خسارت بار میان سینماگران کاهش یابد.
این دلسوزان که جز خود هیچ جریان دیگری را واجد شرایط حفظ ارزشها نمیدانند، حتی به اندازه سینماگران متهم به عدم تعهد هم، حرمت نام و سوابق جنتی و تعلق او به حلقه خودیهای مورد وثوق نظام را نگه نداشتند.
برخی از نماینگان مجلس (که لابد به زودی برای کسب آرای مردم شعارهای فرهنگی ناشتا سرخواهند داد)، با ادبیاتی توهین آمیز و اطلاعاتی مغشوش، چنان با بیانصافی از انحراف هنر و فرهنگ و چهرههای آن فریادهای رسا سر دادند و مدیریت فرهنگی دولت تازه را تحت فشار گذاشتند که گویی بانی کهنه کار همه فسادهای اخلاقی در جامعه را پس از سالها جستوجو به دام انداختهاند… و چنین رفتارهای هیجانی، بیش از همیشه ثابت کرد که برقراری هرگونه ارتباط دلی یا حتی
مصلحت جویانه با آنها، از محالات است.
مجلسی که ظرف شش ماه اول کار دولت فعلی، حدود ١٠ برابر شش ماه آخر دولت قبلی به رییسجمهوران وقت و کابینههایشان تذکر داده بود، ظاهرا نقطه تلافی و تلاقی و تخریب را پیدا کرده بود: « وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی».
وزارتخانهیی که با بودجهیی حقیر، بنیهیی تحلیلرفته توسط دهها ارگان موازی و با شمولیتی قلیل اما رسانهیی، بیشک مناسبترین حوزه برای تاخت و تاز منتقدان دولت روحانی بود. حوزهیی که برای مقابله با جفاها و حملهها، روشی جز «دفاع مقدس» نیاموخته و به کار نمیبرد.
این جریانها به مدد سایتهای خبری و سیستمهای پیامکی فعال، علنا و تعمدا روش تولید مزاحمت برای دولت یازدهم را اتخاذ کرده و از طریق مواخذههای پی در پی، مطالبههای آرمانی، طعنههای حرمت شکن، قیاسهای معالفارق، توقع پاسخگویی دولت به پرسشهای وارد و ناواردشان را، در اذهان ایجاد کردند.
هر وزیری که بیشتر یا سریعتر در درک شرایط و احترام به زیر مجموعه خود و جلب نظر موافق از افکار عمومی گام برداشت، از نظر این جریانها، خاطیتر و خطرناکتر و خائنتر به حساب آمد. موفقیت هیچ مسوولی از دولت یازدهم آنها را خوشحال نکرد. از دریای ظرفیتی که برای اغماض نسبت به مواضع و عملکرد دولت دهم داشتند، چکهیی هم به دولت یازدهم نچکید. دولت یازدهم که سهل است برای میلیونها هموطنی هم که ترجیح میدهند با حفظ فاصله از دعواهای سیاسی، از عادیترین امکانات یک زندگی بیتنش و ساده و سالم بهره ببرند، سهمی از حق و مدارا در نظر گرفته نشد.
نخبگانی که انواع حقوقشان طی سالهای اخیر مورد بیاعتنایی قرار گرفته بود، باز شدند بهانه و مخاطب خطیبانی که خطر فاجعههای تخیلی را از انواع تریبونها و رسانههای همسو با استانداردهای دوبل شان گوشزد میکردند؛ اما کوچکترین نگرانی از تسلط فراگیر فیلمها و سریالهای کشورهای دور و همسایه بر ارزشهای اعتقادی و اجتماعی ملت نداشتند.
شلیک شعارها، به سوی وزارت ارشاد آغاز شد و سکوت و انعطاف مجموعه مدیریت هنری و فرهنگی کشور به جای کاستن از خشم آنان، بر جراتشان افزود. اطلاعات اشتباه، تفاسیر اشتباه، قضاوتهای اشتباه و تصمیمات اشتباه، یکی پس از دیگری آتش تهیه نبردی شدند که ظاهرا قرار نبود و نیست متوقف شود و آبی خوش از حلقوم به بغض بسته اهالی هنر پایین رود. معجون سردرگمی و نگرانی و ناامیدی، نسخه تلخ مزه و بیافاقهیی شد که این جریانها برای سینما و تئاتر و موسیقی و ادبیات پیچیدند و برایشان مهم نبود که امید شفا، از درگاه نظام برداشته شود… جالبتر آنکه از مشاهده تاثیر این شیوههای درمانی در آثار سینمایی نیز تعجب و حیرت میکنند.
جنتی و ایوبی ظاهرا اهل آن نیستند که سینما را به دو پاره خودی و غیرخودی تقسیم کنند و چند نورچشمی کم استعداد را هم به مدد بودجههای فاخر برای ساخت فیلمهای سفارشی به کار گیرند و الباقی سینماگران را نیز از پیر و جوان، به وادی انزوا و دلزدگی تبعید کنند و بهجای افکار عمومی، جریانهای بهانه جو و اهل غوغا را راضی کنند… اما از وضوح این ماجرا نیز چیزی کاسته نمیشود که عملا دارند جنتی را به سمتی سوق میدهند که همه بزنگاههای تصمیمگیری در مدیریتهایش را برخلاف روح قانون تفکیک قوا، به جریانهایی خارج از وزارتخانهاش بسپارد تا به تبع این واگذاری، وزیری مورد اعتماد شود.
این جریانها منتظر ایامی هستند که در آن سینماگران که هنوز خیر و خیزش و خزانه قابل شمارشی هم از وزارت جنتی ندیدهاند و در هر تجربهیی با عدم استقلال و ثبات رای آن روبهرو هستند، به نقطهیی برسند که بیش از این به رفتار محترمانه ایوبی با اهالی سینما بها ندهند و مدارا با فشار را جایز ندانند؛ این جریانها هیچ باکی ندارند که فیلمسازان ایرانی به ساخت فیلمهای بیمجوز برای بازار خارجی روی بیاورند و مخاطبان ایرانی نیز مشتری پروپا قرص فیلمها و سریالهای خارجی شوند؛ این جریانها ترجیح میدهند که هنرمندان، با قلمهای تند و تیز مطالبی توهین آمیز درباره جنتی و کارهای کرده و نکردهاش بنویسند و آن همدلی نسبی پیش آمده میان اهالی سینما و مدیریت سینما دود شود به چشم طرفین همدلی فرو رود و جنتی هم بهناچار با انتخاب موضعی عافیت طلبانه برای خود و تنبیهانه برای سینما، به وزیری محبوب برای منتقدان تبدیل شود… هر عقل سالمی میداند که این روش، با وجود همه پشتیبانیهای مالی و مشورتی و سیاسیاش، راه به جایی نمیبرد و تکرار اشتباهی محض و مسلم است که تاکنون بارها پاسخ خود را از کارشناسان فرهنگی و افکارعمومی در جامعه گرفته است.
حال سینمای ایران حق دارد که بپرسد چرا چنین اشتباهاتی مدام در حال تکرار هستند؟!… اصلا کجای کار اشتباه است که قرارست با اینگونه تدابیر نا کارآمد رفع شود؟… آیا جنتی یک اشتباه است؟… اگر هست اشتباه کیست؟ اشتباه ملت که هیچ اطلاعی از اصل و فرع آن نداشته؟ اشتباه جامعه هنری که هیچ دخالتی در تحقق آن نداشته؟ اشتباه روحانی که وزیری با مختصات جنتی را برگزیده؟ اشتباه مجلس که به جنتی رای اعتماد داده؟ یا اشتباه خود جنتی که قصه مدیریت فرهنگی و قهرمانهای تاریخیاش را خوب نخوانده بوده است؟
اشتباه وقتی تکرار میشود دیگر یک اشتباه نیست، انتخاب است. آخر تا کجا باید شاهد آن باشیم که اگر رییسجمهوری، وزیر ارشادی، یا معاون و مدیری منفور جامعه فرهنگی کشور نشد، حتما جایی از کار دارد میلنگد؟
آیا چنین نتیجهگیری مخربی در شرایطی که نیازهای امنیت ملی و اصول سیاستهای کلی و خارجی ایران ایجاب کرده که مسوولان کشور با هوشمندی، برخلاف جریان پرقدرت تحریفی و تخریبی و تحریمی در منطقه و جهان شنا کنند و تصویر و تصوری عقلانی، فرهنگی و متمدنانه از دولتمان ارایه کنند، به نفع نظام و ادعاهای فرهنگی آن است؟
حالا که انتخاب جنتی توسط دولت جمهوری اسلامی، مقبول برخی نمایندگان نیست و مدام شمشیر استیضاح و تذکر را بالای سر او پایین و بالا میبرند و در امور ریز و درشتش دخالت میکنند، حالا که وزارت جنتی عملا نه تاثیر چندانی در افزایش امنیت روانی هنرمندان داشته و نه در خاطر جمعی نمایندگان مجلس، چه دلیلی دارد که جامعه سینمایی کشور چشم امید به فردایی روشنتر با این وزیر ببندد و کاسه داغتر از آش شود؟… چه دلیلی دارد که سینماگران برای ملاحظه شرایط وزیر و مدیران سینماییاش، که نه بودجهیی برای رفع مشکلات دارند و نه قدرتی برای دفع تعارضها، مدام خود را در چارچوب تولیدِ قانونمند محدود سازند اما از حداقلهای یک نمایش قانونمند محروم بمانند؟
اگر آبروی ما، حرفه ما، سرمایه ما و امنیت روانی و اجتماعی ما، زلفی گره خورده با زلف وزارتخانه متبوعمان ندارد، چرا باید در جاده یک طرفه مراعات همچنان پیش برویم؟ اگر انواع محدودیتهای نمایشی و تبلیغاتی و اقتصادی را با تقید به قوانینی تحمل میکنیم که میان واضعان و مجریان آن همدلی و همسویی کافی وجود ندارد، چرا باید برای رعایت حساسیتهای روا و ناروای موجدان این تضادها همچنان از وجدان و صبوری خود هزینه کنیم؟
انقلاب اسلامی ایران، بر مدار تغییر حادث شد. کدام تغییر شاخصتر از تغییر باورها در آن سراغ دارید؟… و کدام رسانه را موفقتر از سینما در این میدان، بجا میآورید؟ تبلور تحول، آزادگی، هنر، ارزش و قدرت تاثیرگذاری بر مخاطب داخلی و جهانی، شناسنامه این سینماست که طی سالهای اخیر جریانهایی مجدانه در انکار یا ابطال آن کوشیدهاند و میکوشند و خواهند کوشید؛ ولو مذبوحانه.
اصلا ای کاش مجلس جنتی را استیضاح کند و این فرصت تاریخی را به او بدهد تا همه ببینیم که تا کجا از این شناسنامه میداند و میگوید؛ تا کجا از تاثیرات منفی مخالفتهای جنجالی با سینما تحلیل دارد؛ دلواپسیهایش در حوزه سینما از کدام جنس است؛ از مصداقهای تهاجم گسترده فرهنگی، که مخاطبان ما را به غنیمت گرفته چه میگوید؛ به عواقب قطعی سوء مفاهمه بین مسوولان و جامعه هنری کشور و تبعات توقیف و سانسور آثار هنری چه اشاراتی میکند؛ ببینیم از تالی فاسد فاصلهها و فاصلهگذاریها و از بیگانگی برخی از نمایندگان مجلس با مقولاتی چون ادب و آدابِ رفتار با هنرمندان چه مثالهایی میزند؛ همان نمایندگانی که طفل هراسیده هنر را محکم در آغوش گرفتهاند تا آزار نبیند، در حالی که آزار بیش از هرجای دیگر در همین آغوش نامهربان است.
کاش این استیضاح محقق شود و جنتی بتواند به مجلس نهم بفهماند که عصبانیت و اعتراض تنها حق نمایندگان مجلس نیست… سینمای ایران هم به عنوان نمایندهیی شاخص از قشر نخبگان، عصبانی است (حتی اگر فیلمسازان جوانش ادعای عصبانی نبودن داشته باشند)؛ سینمای ایران عصبانی است چون حلقومش را در روایت «قصهها»یی از «خانه پدری» بستهاند و مخاطبانش را به آغوش فیلمسازان خارجی سپردهاند. به آنها بگوید که کم نیستند چهرههایی در میان سینماگران که در صورت نامزدی برای مجلس دهم، بهمراتب آرایی بیش از بسیاری از نمایندگان مجلس نهم کسب خواهند کرد و این قابلیت بالقوه، معنای اجتماعی قابل تاملی دارد.
ما شک نداریم که صحن علنی مجلس نهم میدانی مناسب برای اثبات صلاحیت جنتی خواهد بود و کاش جنتی بتواند به مجلس کمک کند تا هردو طرف، بدون سقوط به ورطه سیاه نمایی چهره نظام، یکدیگر را استیضاح کنند… قطعا سینما بیش از مجلس، تشنه برپایی این میدان مواخذه و عیارسنجی است چرا که دیگر دارد حوصلهاش سر میرود؛ باید تکلیفش را با وزیرش و مخالفان وزیرش، روشن کند.
سینمای ایران تتمه سکوت و مدارایش را در سالهای اخیر خرج کرده و دیگر دلیلی برای ادامه مماشات با وزارتخانه صد صاحبش ندارد.
شاید مذاکرات هستهیی بازهم تمدید شوند؛ شاید مشکلات اقتصادی گره زلفشان با وضعیت بودجهیی که دولت دارد به این زودیها باز نشود؛ شاید هراس برخی مدیران از فرافکنیهای جنجالی فرهنگی در سینما بهجای کاهش، افزایش یابد و زمان و زمانه باز برخلاف مصالح سینما حرکت کنند… لذا ما هم مانند نمایندگان ناراضی راه دیگری جز استیضاح وزیرمان در صحن مجلس به ذهنمان نمیرسد. شاید از این طریق وزیر ما، بهجای ما، از نمایندگانی که فکر میکنند محتوای کتابها، فیلمها و نمایشها را باید آنها برای هنرمندان تبیین و تعیین کنند و سینما صرفا بشود ماشینی برای تولید همان محتواها، بخواهد که به خیابانهای شمال و جنوب و شرق و غرب و مرکز شهرشان سری بزنند و از مردم محله و مدرسه و مسجد بپرسند که آیا «فاطماگل» و «کاپیتان علی» و «شاهزاده بایزید» را میشناسند؟ و سپس خود قیاس کنند که حاصل سختگیریهایشان نه بر فیلمسازان، بلکه بر همان زنان و مردان جامعه که مصلحتشان بهانه توقیف فیلمها و کتابها شده، چه بوده است؟… بهجای ما از نمایندگان بپرسد حالا که رسم شده مردم ایران از تماشای یک فیلم اجتماعی ایرانی در٧ سالن ٢٠٠نفره ممنوع میشوند تا از گزندهای فرهنگی مصون بمانند پس چرا ٧٠ درصدشان از شهری و روستایی و ایلیاتی، میدانند که «فاطما گل»ها که هستند و ماجراهای زندگیشان در چه مرحلهیی است.
هیچ مدیریت فرهنگی، با محدودسازی هنرمندانش و توقیف آثارشان، به نتیجهیی مطلوب با افکار عمومی نمیرسد؛ با توبیخ و تهدید و ارعاب هم همینطور؛ با کارهای سفارشی و شعاری هم همینطور؛ با نصیحتهای نخ نما و تکراری هم همینطور؛ و با احساس خطر از محبوبیت اجتماعی هنرمند و تنوع آثار هنری هم همینطور.
احساس مسوولیت نسبت به محتوای آثار سینمایی، دخالت در امور تخصصیترین پدیده مدرن جهان، تلاش برای جهت دادن به جریان سینمای کشور، تعیین تکلیف برای مجموعه مدیران دولتی و صنفی در حوزه سینما، سفارش موضوع به فیلمسازان و… به همین سادگیها نیست و حکم دوستی با فیلبانان را دارد؛ به قول سعدی:
یا مکن با پیل بانان دوستی
یا بنا کن خانهای در خورد فیل
توقع سینمای ایران از نمایندگان مجلس خود، چه مجلس نهم باشد و چه مجلسهای بعدی، رعایت حرمت و شان سینمای ملی ایران و تدوین قوانین و مقرراتی است که مسیر همه فعالیتهای فرهنگی را هموارتر و امنتر کند؛ توقع سینمای ایران از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز، چه وزیرش جنتی باشد و چه هرکس دیگر، عمل به قوانین مصرح، دفع مداخلههای سلیقهیی و تعامل سنجیده با جریانهایی است که شرح وظایفشان مشخصا در چارچوب فعالیتهای سینمایی میگنجد.
ما شک نداریم که مجلس دهم در تعامل با سینمای ایران، گامهای سنجیدهتری نسبت به مجلس نهم برخواهد داشت؛ این عده از نمایندگان مجلس نهم هم شک نداشته باشند که روایت اتفاقات دوره آنها، توسط هنرمندان برای آیندگان صورت خواهد گرفت.
منبع: