
گفت و گوی شرق با بابک کریمی
«هنر و تجربه»، سیم رابط است
بهناز شیربانی
بسیاری بابک کریمی را بهواسطه حضورش در فیلم سینمایی«جدایی نادر از سیمین» بهخاطر میآورند، نقشی تاثیرگذار و شروعی خوب از بازیگری که سالها پیش در خارج از ایران مستندسازی و بازیگری را حرفهای دنبال میکرده است. بهقول خودش بعداز گذشت سالها تجربهاندوزی، بازیگری دیگر شغل اولش محسوب میشود. بابک کریمی امسال در فیلمهای بسیاری ایفای نقش کرده که برخی از آنها تجربههای نخست کارگردانانشان محسوب میشود. کارگردانهایی که کریمی از آنها بهعنوان استعدادهای آینده سینمای ایران نام میبرد. «ماهی و گربه» و«من از سپیده صبح بیزارم» دو فیلمی است که با اقبال خوبی از سمت مخاطبان نیز روبهرو شده. بههمین بهانه پای صحبت او نشستیم.
مدتی است که در گروه تازه گشایش یافته هنر و تجربه، حضور شما بیش از بازیگران دیگر است. «من از سپیده صبح بیزارم» تازهترین فیلمی است که با بازی شما در این گروه سینمایی روی پرده رفته. گویا برخی انتقاد کرده بودند این فیلم، مستند است.
این فیلم را بسیار دوست دارم و در همه چیز طبیعی به نظر میآید؛ بااینحال به علی کریم کارگردان این فیلم ایراد گرفتند که چرا مستند ساخته است؛ در صورتی که همه چیز از قبل نوشته شده بود و ما طبق فیلمنامه پیش رفتیم و تمرینهای زیادی داشتم اما این شرط را برای خودمان از روز اول گذاشتیم که هیچ چیز در این فیلم رنگ و بوی ساختگی ندهد و همه چیز رئال و طبیعی باشد.
البته فکر میکنم این فیلم تا حد بسیار زیادی به روحیات شما هم نزدیک است. کسی که سالها در خارج از کشور مستندسازی میکرده و همیشه در ساختههایش به واقعیبودن اتفاقات قایل بوده و حالا در کاری قرار گرفته است که تا حد زیادی باید همین شخصیت را با چنین ویژگیهای بازی کند و فکر میکنم قطعا جذابیتهای بیشتری برای شما داشته است.
همینطور است. از نظر فلسفی به این شخصیت بسیار نزدیک هستم و درکش میکنم. قطعا چنین شخصیتی برای من ویژگیهای زیادی دارد. گذشته من در عرصه مستندسازی همانطور که شما به آن اشاره کردید یک خصوصیت بارز داشت و آن این بود که همیشه به باور پذیر بودن اتفاقات در فیلمهایم اعتقاد داشتم و حتی در فیلمهای سینمایی هم که بازی میکنم این شرط برایم اولویت دارد. ما کسانی هستیم که روایتگر بخشی از سرگذشت مردم هستیم و قرار است در آخر، آنها کار را دوست داشته باشند و با آن ارتباط برقرار کند و ما به هیچوجه نمیتوانیم چیزی که مطلوب خودمان است و شاید با واقعیت زندگی مردم فاصله دارد را به آنها تحمیل کنیم و قطعا فیلمسینمایی باید برشی از زندگی واقعی مردم باشد و هر چیزی که حتی سرسوزنی بوی جعل و دروغ بدهد مردم آن را خیلی زود پس میزنند و باورش نمیکنند و نمیتوانیم باورپذیری مردم را تحریک کنیم.
قطعا یکی از وسوسههای همیشگی من در انتخاب آثاری که در آنها بازی میکنم نقشهایی است که مشابه آنها را در کوچه و خیابان و اطرافم ببینم و اگر با نقشی روبهرو شوم که در وهله اول خودم نمیتوانیم با آن ارتباط برقرار کنم، سمتش نمیروم چرا که یقین دارم مردم هم دوستش نخواهند داشت و در نهایت آن را پس میزنند. همیشه اولویتم با انتخاب نقشهایی بوده است که ریشههای انسانی و باورپذیر بودن را برای مخاطب داشته باشد و امیدوارم که تا به اینجا موفق عمل کرده باشم.
«من از سپیده صبح بیزارم» با فیلمنامه نوشته شده مقابل دوربین رفت و طبق گفته شما با تمرینهای زیاد به این فرم رسیدید که درعین اینکه فیلم داستانی است اما بسیاری از آن بهعنوان یک فیلم مستند یاد میکنند. قطعا تجربههای پیشین شما در روند این اتفاق بیتاثیر نبوده است. تا چه حد حاصل همفکری شما و علیکریم به این سرانجام کمک کرد و چه پروسهای برای رسیدن به چیزی که در فیلم میبینیم، اتفاق افتاد؟
در حقیقت این فیلم پروسه طولانی تا تولید داشت. حدود دو ماه تمرین کردیم. فیلمنامه اولیه با چیزی که در حال حاضر میبینید، متفاوت است. طبعا بسیاری از اتفاقات درون فیلمنامه از همفکریهای اینچنینی به وجود آمد. در طول همین تمرینها متوجه کاستیها یا اتفاقات بیش از حد معمول فیلمنامه میشدیم و آن را اصلاح میکردیم. حتی در دیالوگها و جملاتی که ادا میکردیم سعی کردیم تا حد امکان روان و راحت باشد. ساختار فیلم همان چیزی است که از ابتدا در ذهن علی کریم بود و تغییری نداشت و من چیزهایی که فکر میکردم میتواند به روند فیلم کمک کند را مطرح میکردم. بهطورکلی همه در ساخت این فیلم مشارکت داشتند. شخصیت «حسین»که در فیلم میبینید هم فضایی که باید را بهوجود آورد. مثلا دوست داشت که در فیلم هفتتیر بکشد و سر این موضوع پافشاری میکرد و در نهایت چیزی که از او هم در فیلم میبینید، همانی است که به واقعیت او نزدیک است.
پس قطعا همراهی با کارگردانی که روحیاتش شبیه شماست، کار را برایتان راحتتر میکند…
من و علی کریم شبیه کسانی بودیم که به استادیوم میروند و در آنجا کشف میکنند که طرفدار یک تیم هستند. ما هردو از نظر فلسفی تحت تاثیر و به نوعی شاگردان عباس کیارستمی هستیم و هردو یک نوع نگرش خاصی را به سینما داریم. این اتفاق قطعا در نوع رابطه ما بیتاثیر نبود و حرف هم را بهتر میفهمیدیم.
ظاهرا امسال، سال پرکاری برای شما بود و یکیاز پرکارترین بازیگران جشنواره امسال خواهید بود؟
بله. خوشبختانه فیلمهایی که دوستشان داشتم و در آنها ایفای نقش کردم در جشنواره حضور دارد و متاسفم از اینکه فیلم سامقریبیان «٣۶٠درجه»در میان این فیلمها نیست. نقشی که من در این فیلم ایفا کردم از آن نقشهایی است که میتوان یکبار در تمام عمر بازی کرد و دوستش داشتم.
بهجز معیار باورپذیربودن، ملاک دیگری که میتواند بابک کریمی را برای پذیرش یک نقش وسوسه کند، چیست؟
وسواس زیادی روی انتخاب نقشهایم دارم. قطعا از بازی در کاری استقبال میکنم که جسارتی در فیلمنامه داشته باشد و بتوانم با آن همذاتپنداری کنم. از سوی دیگر به قول معروف نقش باید به من بیاید و از جایی که آدم تنبلی هم هستم نقش باید بهگونهای باشد که آنقدر من را درگیر و وسوسه کند که برای بازی در آن پیشقدم شوم و با رغبت سر کار حاضر شوم. قطعا از کاری استقبال میکنم که در وهله اول سوالی در ذهنم ایجاد کند و چالشبرانگیز باشد و تقلیدی از فیلمهای دیگر نباشد و به شدت از حضور درفیلمهای تقلیدی پرهیز میکنم. لذت کشف یک شخصیت را با هیچچیز عوض نمیکنم و قطعا از سریدوزی و کپیکاری به شدت بیزارم. وقتی در یک نقش بازی میکنم بعد از پایان کار پرونده نقش برای همیشه در ذهنم بسته میشود. خاطرم هست وقتی نقش قاضی فیلم«جدایی نادر از سیمین»را بازی کردم تا یکسال مدام نقش قاضی و وکیل به من پیشنهاد میشد. زمانی که این فیلم را بازی میکردم خیلی تصور دقیقی از اتفاقات بعد از نمایش فیلم و موقعیتی که برای من ایجاد خواهد شد، نداشتم. یک روز آقای کلاری سرصحنه فیلمبرداری به من گفت؛ قطعا یکسال دیگر وقت سرخاراندن نخواهی داشت. آن زمان هیچ تصوری در رابطه با حرف او نداشتم و بابت این لطفش فقط از او تشکر کردم. اما یکسال گذشت و من با موجی از پیشنهادات مشابه و البته فیلمنامههایی که کمی متفاوتتر بود روبهرو شدم و تماسی با محمود کلاری گرفتم و گفتم که حدسش درست از آب درآمده است.
البته بعد از «جدایی نادر از سیمین» نقشهایی بازی کردید که با وجود کوتاه بودن نقش بسیار موثر و درخشان بود، مثل فیلم «هیچکجا، هیچکس…»
جملهای را از پدرم بهخاطر دارم که همیشه میگفت: «نقش کوچک و بزرگ نداریم، بازیگر کوچک و بزرگ داریم» حقیقتا اصلا اهمیتی ندارد که نقش کوتاه یا بلند است مهم این است که حتی چنین نقش کوتاهی را هم خوب و درست اجرا کنی و این نقش در همین حد نیز به خوبی دیده شود.
چرا مستندسازی را در ایران ادامه ندادید؟
زمانی که جوانتر بودم در ایتالیا مستندسازی میکردم و در تلویزیون محلی ایتالیا کارم را با رپرتاژ و مستندسازی آغاز کردم تا اینکه سینما خواندم. کار در سینما همیشه در رویاهایم بود. بعد از اینکه وارد سینما شدم؛ تدوین و فیلمبرداری و همزمان بازیگری را آغاز کردم. درآن زمان قطعا انجام هر دو کار یعنی مستندسازی و انجام مراحل فنی فیلم کار سختی بود و در نهایت تدوین را انتخاب کردم و مدت زمان زیادی کار تدوین را ادامه دادم هر چند که در این کار هم گرایش واقعگرایانه برایم اولویت داشت و کمکم از مستندسازی فاصله گرفتم. آخرین مستندهایی که تدوین کردم هم فیلمهای «ایران یک انقلابسینمایی» و«دماغ بهسبکایرانی» بود. اما قطعا آن بینش در مستندسازی همراهم است. درحالحاضر به بسیاری از دوستان مشورت میدهم. مثلا مشاور مهرداد اسکویی هستم یا اینکه در این زمینه تدریس میکنم. به نوعی تجربههایم را دور نریختم و در اختیار نسلجوان قرار میدهم. فکر میکنم با بالاتر رفتن سنم بهتر است این تجربهها را با جوانترها در میان بگذارم اما درحالحاضر بازیگری شغل اولم است.
بهنوعی میتوان گفت اگر فیلمهای تجربی شما در گروه سینمایی مثل هنر و تجربه نمایش داده نمیشد، شاید بسیاری بازیهایتان را در فیلمهایی چون«ماهی و گربه» و «از سپیده صبح بیزارم» نمیدیدند… .
نهتنها برای فیلمهایی که خودم در آنها حضور داشتم، بلکه برای سینمای هنری ایران خوشحالم که سازندگان این فیلمها جایی را برای عرضه و نمایش فیلمهایشان پیدا کردند. بسیاری از این فیلمسازان در بسیاری از جشنوارههای خارجی تحسین میشوند و جوایز خوبی کسب میکنند و متاسفانه بسیاری در داخل ایران از این موفقیتها بیخبرند؛ خصوصا کسانی که دستی در سینما دارند و میتوانند فضایی را برای نمایش اینگونه فیلمها فراهم کنند، مثل کسانی که سینمادار هستند و چندینسالن را به نمایش فیلمهایی اختصاص دادند که چیزی به سینمای ایران اضافه نمیکند.
اکران این فیلمها سادهترین کاری بود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میتوانست انجام دهد. اوایل انقلاب سینمایی که بتوان روی آن کار کرد وجود نداشت. اینکه بتوان فیلمساز جدید معرفی و تماشاچی تربیت کرد و میزان ریسک آن هم برای مسوولان فرهنگی آن زمان زیاد بود. اما در حال حاضر با موجی از جوانهای مستعد علاقهمند و بااستعداد در این زمینه مواجه هستیم که فیلم خوب میسازند و مخاطبان زیادی داریم که از دیدن اینگونه آثار استقبال میکنند و لازم بود تا به اصطلاح سیمرابطی این دو را بههم مرتبط کند و این اتفاق گروه سینمایی هنر و تجربه بود. قطعا پر یا خالیبودن سینماها برای اینگونه فیلمها خیلی اهمیتی ندارد. مهم این است که مخاطب بعد از تماشای این فیلمها چگونه از سالن سینما بیرون میآید. من شاهد این موضوع بودم که برخی چندینبار«ماهی و گربه»را دیدند و با اکرانهای محدودی که این فیلم قبل از هنر و تجربه داشت مطمئن نبودم مخاطب زیادی برای دیدن فیلم بیاید، ولی الان میبینم که بعداز چندینماه، اکران فیلم همچنان ادامه دارد و هنوز هم مخاطب دارد.
خوشبختانه این فیلمها به شعور مخاطب احترام میگذارند و شورای سیاستگذاریای که در مورد فیلمهای این گروه نظر میدهند، کاملا آگاه هستند. به همه دوستان و اطرافیانم توصیه میکنم هرکدام از سینماهای اطراف منزلتان که فیلمهای این گروه سینمایی را نمایش میدهد حتما آنها را ببینید. این فیلمها اگر فروش بالایی نداشته باشند، دستکم فیلمهای ارزشمندی هستند که به شعور مخاطب احترام میگذارند. پدیدهای که ما در فیلمسازی نسل جوان شاهد هستیم حقیقتا در دنیا شبیه آن را نداریم چرا که در تمام دنیا یکدوران یا یکدهه شاهد بروز فیلمسازان خوب هستیم و بعد انگار که تمام میشود. در حالی که سینمای ایران در هردهه حداقل چهار یا پنجفیلمساز خوب معرفی میکند و موفق میشوند تا در جشنوارههای بینالمللی بدرخشند و این پدیده را بهندرت در تمام دنیا میتوان دید. یقین دارم از این تعداد فیلم پذیرفتهشده در جشنواره امسال قطعا یک یا دوپدیده در فیلمسازی خواهیم داشت که در آینده فیلمهای درخشانی را از آنها خواهیم دید.
منبع: