
مهدی گنجی کارگردان مستند من میخوام شاه بشم
مخاطب باید خودش را در فیلم پیدا کند
هنر و تجربه /بهزاد وفاخواه – مهدی گنجی مستندساز ۳۶ ساله در جشنواره فجر با فیلم «من میخوام شاه بشم» حاضر است. فیلمی که به عنوان یکی از دو مستند برگزیده جشنواره سینماحقیقت به جشنواره فجر راه پیدا کرده است. این فیلم ۷۲ دقیقهای محصول مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی درباره عباس برزگر یکی از اهالی روستایی نزدیک شیراز است که سالهاست با کمک خانوادهاش از توریستهای غربی پذیرایی میکند و آنها را به دیدن عشایر میبرد. اما او رویایی بزرگتر هم در سر دارد.. گنجی که مستندهایی مثل «پای چوبه دار»، «مهتاب» و «همه اوراق هویت من» را در کارنامه خودش دارد و به عنوان فیلمبردار وارد سینما شده است در این گفتگو از مسائل مربوط به سینمای مستند، سبک کاریاش در ساخت فیلم و شکلگیری ایده «من میخوام شاه بشم» صحبت میکند.
چطور شد سراغ این سوژه رفتید و از کجا با زندگی شخصیت محوری این مستند آشنا شدید؟
مدتها بود روی سوژههایی کار میکردم که همگی یک ویژگی مشترک داشتندکه دنیای اطرافشان را به واسطه کار و زندگیشان تغییر داده بودند.اتفاق بدی در زندگیشان افتاده بود اما آن را به تغییری مثبت تبدیل کرده بودند. یک مجموعه مستند از این آدمها در شبکه دو تلویزیون کار کرده بودم ، یکی از اینها هم عباس برزگر بود و روی این سوژه متمرکز شدم تا آن را به مستندی بلند تبدیل کنم.
دستهای از مخاطبان بالقوه سینمای ایران هستند که با سینمای روز دنیا و حتی بخش هنریتر آن آشنا هستند اماسال هاست کمتر به سالن های سینما می ، به نظر شما سینمای مستند و تجربی چه پتانسیلی برای کشاندن این دسته از مخاطبان خاموش به سینماها دارد؟ و چه راهکاری برای جذب این دسته از مخاطبان میتواند داشته باشد؟
من خودم چندان از این مدل آدمها نیستم. هم در خانهام فیلم میبینم و هم در سینما و از سینمایی که با عموم مردم ارتباط برقرار کند خیلی لذت میبرم. به همین خاطر هم هست که خیلی بیشتر از اکران نشدن «خانه پدری» تاسف میخورم تا یک فیلمی با مخاطب خاص. فیلم خودم هم همین وضعیت را دارد و مخاطب عام جذب آن میشود. سینمای هنر و تجربه مثل همه جای دنیا بر این اساس شکل که مخاطبان باید اهمیت دارند و باید خوراک داشته باشند. چنین نگرشی از یک روحیه دموکراتیک میآید. همیشه نباید چشم به مخاطب حداکثری داشت و از سلایق دیگر غفلت کرد. سینمای مستند در چند سال اخیر به خاطر منابع مختلف تامین فیلم ، گروهی از مردم را جذب خود کرده است. قبلاً تلقی عمومی از فیلم مستند تنها رازبقا بود. وقتی می گفتی مستند همه یاد مستند حیات وحش و اصطلاحاً راز بقا میافتادند اما حالا توجهات به سمت شکل دیگری از مستند هم معطوف شده است. البته در دنیا هم سینماهایی هستند که فیلم مستند اکران می کنند، اما تلویزیون مهمترین رسانه پخش فیلم مستند است اما متاسفانه در ایران به بخشی از سینمای جدی مستند علاقه نشان نمیدهد بنابراین بهتر است از طریق راه حلهایی مثل تشکیل گروه هنر و تجربه این کاستی جبران شود. مضاف به این که آشنایی مردم با مستند درک آنها از اجتماع را تغییر میدهد و کمک میکند تا دنیای اطراف را بهتر تحلیل کنند.
با توجه به مضمون فیلمتان چقدر احتمال میدهید در طیف هنر و تجربه قرار بگیرد یا در آینده در این گروه اکران شود؟
واقعیت این است که شیوه کار گروه هنر و تجربه هنوز خیلی برای من مشخص نیست. نمیدانم چقدر احتمال دارد فیلم من اکران بگیرد اما خودم فکر میکنم مخاطبش را دارد و به اندازه یک فیلم داستانی میتواند مورد توجه قرار بگیرد چون درام و شخصیت پردازی دارد و تجربه دیدن فیلم با مخاطبینش به من نشان داده کمتر بینندهای در طول این ۷۲ دقیقه به ساعتش نگاه میکند.
ساخت مستند در ایران چه مزایا و مشکلاتی دارد؟
هیچ جای دنیا ساخت مستند راحت نیست. تفاوت بین ما و باقی دنیا اینجاست که تلویزیون که منبع پخش مستند در تمام دنیاست اما به پخش بخش مهمی از آثار مستند علاقه چندانی ندارد. امیدوارم در دروه مدیریت جدید آقای امیر تاجیک مدیر شبکه مستند که با و با فضای مستند بیگانه نیستند دستشان باز باشد و فیلمهای بهتر و بیشتری پخش کنند. یک مشکل دیگر وابستگی به منابع مالی دولت است. چون ارتباط ما با دنیا کمتر برقرار شده از کمک هزینهها و جوایزی که سراسر دنیا یکی از راههای مستندسازی است نتوانستهایم بهره ببریم. اگر سطح سواد و تجربهمان را بالاتر ببریم تا بتوانیم روی طرحهایی که داریم از مراکز غیردولتی دنیا کمک هزینه بگیریم، وابستگی به دولت کمتر میشود.
مساله سوم این که علاوه بر فیلمهای هنری و جشنوارهای خاصی که ساخته میشوند به سمت فیلمهایی برویم که رویکردهای کاربردی نسبت به زندگی دارند. یعنی از فضای سینمای آرتیستیک به فضایی برویم که ارتباط بیشتری با مردم برقرار میکند. فیلمهایی که مردم بتوانند خودشان را در آن پیدا کنند و سوالات زندگیشان را در فیلمها بیابند.
بعضی جاها سبک فیلمسازی خودتان را فیلمسازی تکنفره نامیدهاید. در مورد این اصطلاح که برای توصیف سبک فیلمسازی خود استفاده میکنید توضیح بیشتری میدهید؟
فیلمسازی تکنفره سبکی از فیلمسازی است که عموماً در مرحله تصویربرداری و تولید، کارگردان و فیلمبردار و صدابردار یک نفر است. خیلیها فکر میکنند چون پول ندارند و کار با دوربینها هم راحت شده پس بروم سمت این مدل از فیلمسازی. درست است که یکی از دلایل کارکردن به این روش کمبود منابع مالی است و نمیتوان منکر آن شد اما این تنها دلیل آن نیست. موقعیتها و سوژههایی هستند که این سبک از کار را میطلبند. مثلا فیلم سازی در مواقع بحرانی یکی از این هاست. من چون خودم سالها فیلمبردار بودهام فکر کردم از این روش در جهت کارهایی که خودم قصد انجامش را دارم استفاده کنم. با این روش بهتر میشود به پرسوناژها نزدیک شد. وقتی عوامل گروه ده نفر باشند، پرسوناژ خیلی کمتر و سختتر اعتماد میکند تا موقعی که فقط یک نفر پشت دوربین میبیند. فیلمسازی در پروسههای طولانی مثلا سه سال در بازههای زمانی نامنظم هم یکی دیگر از دلیل برگزیدن این شیوه است. جمع کردن همه عوامل برای این پروژهها گاهی نشدنی می شود. فیلمسازی تک نفره از سر ناچاری نیست بلکه یک انتخاب و قابلیت است. قابلیتهایی دارد چنان که ضعفهایی هم وارد کار میکند. امیدوارم در کشور ما از قابلیتهایش استفاده کنیم و دچار ضعفهای