هنر و تجربه: نشست خبری فیلم «احتمال باران اسیدی» بعداز ظهر روز سه شنبه ۱۴ بهمن و بعد از نمایش فیلم در سالن برج میلاد برگزار شد. اجرای این نشست بر عهده سحرعصرآزاد منتقد سینما بود و از عوامل فیلم بهتاش صناعی ها و مریم مقدم ، سمیرا برادری ، پوریا رحیمی سام ، شمس لنگرودی، محمدرضا جهان پناه و ایرج رامین فر حضور داشتند. کامبوزیا پرتوی هم که در این فیلم مشاور کارگردان بود، به دعوت عصرآزاد به روی صحنه آمد.
عصر آزاد در ابتدای جلسه ضمن ابراز رضایت از فیلم بر این نکته تاکید کرد که بار دوم است فیلم را می بیند اما با دیدن آن احساس می کند تمام انرژی که در این سه روز از دست داده حالا بازگشته است و افزود: «فیلم را در کوتاه ترین عنوان ساده و روان می توان خواند. فیلم ریتمی دارد که حال آدم را خوب می کند.»
بهتاش صناعی ها که در این فیلم علاوه بر کارگردان، نویسنده مشترک فیلم نامه هم بوده است، در پاسخ به سوالی پیرامون چگونگی شکل گیری فیلم و ایده ابتدایی توضیح داد: «با مریم مقدم روی فیلم نامه ای کار می کردیم که مضمونش تنهایی بود اما اتفاقی باعث شد، خط کلی و مسیر ما عوض شود. در واقع دوستی برای ما خاطره ای تعریف کرد که قصه ای ساده و دوست داشتنی داشت و ما فیلم نامه اولیه را کنار گذاشتیم و فقط بخشی از آن را نگه داشتیم و با قصه جدید ترکیب کردیم.»
حضور شمس لنگرودی به عنوان بازیگر در این فیلم از جذابیت های این نشست بود و از ابتدا می شد حدس زد که قسمت عمده ای از سوالات مربوط به حضور و چگونگی ارتباط او با نقش و کارگردان باشد. شمس در جواب سوال مجری نشست که از او پرسید چطور شد با توجه به سابقه اش در ادبیات و این که در این حوزه وزنه ای محسوب می شود، وارد حوزه ای دیگر شده است؛ گفت: «حضور من ناگهانی و اتفاقی بود. در ۲۳ سالگی فیلم کوتاهی با آقای کاظم فرهادی کار کرده بودم که شنیده ام، الان در آرشیو دانشکده حقوق نگه داری می شود. در سال ۵۶ عضو کانون فیلم ایران بودم و شاید شما تعجب کنید اما من دوره بازیگری کلاس های مصطفی اسکویی را گذرانده ام. اما انقلاب شد و من هم تمرکزم را روی شعر گذاشتم، البته شعر همیشه مشغله اصلی من بود. چهار یا پنج سال پیش آقای رسول یونان از من خواست در فیلمی به کارگردانی آقای حمید علیقلیان بازی کنم که من اول شک داشتم اما خوشبختانه گروه فرهیخته ای بودند و همه اهل هنر و ادبیات و کارشان را هم خوب بلد بودند. شاید اگر آن گروه خوب نبود من دیگر ادامه نمی دادم. اینجا هم آقای کامبوزیا پرتوی لطف کردند و من را پیشنهاد دادند.»
به گزارش هنر و تجربه، در ادامه این نشست ایرج رامین فر طراح صحنه و لباس احتمال باران اسیدی ، با اشاره به فیلم برداری خیلی خوب و حرفه ای این فیلم درباره همکاری اش با این کارگردان جوان گفت:« مهم ترین نکته فیلم و چیزی که مرا را تحت تاثیر قرار داد این بود که برخلاف خیلی از فیلم های سینمای ایران که طراحی صحنه در آن موضوعیت ندارد، در این فیلم روی طراحی تاکید می شد. از طرفی دیگر فیلم نامه هم قوی بود فضاهای خالی و کنترل رنگ و فازی مینی مالیستی ، ویژگی طراحی صحنه این فیلم نامه بود.» رامین فر در ادامه صحبت هایش تاکید کرد که پشت صحنه این کار، فضایی جمعی داشت و همه عوامل در مورد کار و لباس هایشان نظر می دادند.
در بخش دیگری از این نشست، عصرآزاد چشم نواز بودن تصاویر را هنر خاص فیلم بردار آن خواند و محمدرضا جهان پناه در مورد فیلم برداری کار این طور توضیح داد: « حدود یک سال پیش حوالی آبان ماه بود که صناعی ها این فیلم نامه را به من داد و تا شروع کنیم ۶ ماه فاصله بود و این فاصله باعث شد، فرصت زیادی برای صحبت در مورد شکل تصویری داشته باشیم که می خواهیم ایجاد کنیم.» جهان پناه هم به کار رامین فر و رابطه خوب بین خودش و او اشاره کرد که با هم فکری و نگاه نزدیکی توانستند به چارچوب درستی دست یابند.
پوریا رحیمی سام یکی از بازیگران فیلم در طول جلسه به کرات از تمام حاضرین تشکر کرد که این فیلم را دیده اند. او معتقد بود واکنش های سالن نشان داده که تماشاگران فیلم را دوست داشته اند. او هم چنین به بزرگانی اشاره کرد که افتخار داشته در کنارشان کار کند و نیز جوان های به قول او درجه یکی که با بودجه ای پایین پای فیلم ایستاده اند. رحیمی سام که از بازیگران تئاتر است، اضافه کرد: «این فیلم به شدت بی ادعاست و از طرف آدم هایی ساخته شده که خیلی از قواعد این سینما را رعایت نکردند و باعث شدند ما حالا با آبرو جلوی شما بنشینیم. اعتماد به نسل من و کسانی که بازیگری برایشان مسئولیت است، نتایج مثبتی دارد. بهترین های ایران در شهرستان ها هستند و امثال بهتاش صناعی ها باید به آن ها اعتماد کنند.»
مریم مقدم که به تازگی از سفری که به خاطر داوری جشنواره گوتنبرگ داشته است ، بازگشته، در پاسخ به این سوال که تجربه بازی کردن در فیلمی که نویسنده اش هم بوده، چگونه است، گفت: « هم نویسنده و هم بازیگر بودن مسئولیت کار را بیشتر می کند اما آن را راحت تر هم می کند چون می دانید نویسنده در نهایت چه چیز می خواسته است. بعضی کارگردان ها این اجازه را به بازیگر نمی دهند که جلوی دوربین رشد کند و ایده بدهد یا از اساس خودشان هم نمی دانند چه می خواهند اما من این جا راحت بودم»
یکی از سوالات این نشست، پیرامون موسیقی تاثیرگذار و مینی مال فیلم و حال و هوای آن بود. این سوال را بهتاش صناعی ها کارگردان پاسخ داد: « از آن جا که در جنس بازی ها و فیلم نامه دنبال مینی مالیسم بودیم و حتی در طراحی صحنه و لباس و کادربندی و میزانسن همین رویکرد را داشتیم، وقتی به مرحله ساخت موسیقی رسیدیم. پیشنهاد مریم مقدم این بود که دنبال هنریک نگیب برویم که روی اشعار خیام آلبومی فیوژن منتشر کرده است و به مینی مال کار کردن شهرت دارد. این موزیسین در سوئد زندگی می کند . او فیلم را دید و پسندید و چندین اتود مختلف زد و احساس کردم، فیلم را خوب درک کرده و جنس کاری که می خواستم را دریافته است. سعی ما این بود که کاراکترها برای خودشان ساز داشته باشند و چون فیلم ما خیلی هم به مکان و جغرافیای خاصی وابسته نیست می تواند جهان شمول باشد، به نظرم ترکیب یک ساز شرقی و یک ساز غربی می تواند بهترین انتخاب باشد.»
بهتاش صناعی ها شباهت شکل و فضای کار خودش به الکساندر پین و فیلم های درباره اشمیت و نبراسکا را رد کرد و گفت فیلم سازهای بسیاری روی او تاثیر داشته اند و این تاثیر شاید به ناخودآگاه او منتقل شده باشد اما فیلم منحصر به کاراکتر خودش است. همچنین او نظری که به طور ضمنی حضور شمس لنگرودی را دستاویزی برای جلب توجه می دانست، نپذیرفت و توضیح داد: « اگر از یک سوپراستار سینمای ایران هم استفاده می کردیم، همین حرف مطرح می شد که خواسته اند از طریق سوپراستار خودشان را مطرح کنند. من با آقای پرتوی ساعت ها در مورد تمام بازیگران این رده سنی که می توانستند در این نقش قرار بگیرند حرف زدیم و دست آخر وقتی به پیشنهاد ایشان، شمس لنگرودی را دیدم به نظرم «آن» مورد نیاز برای این نقش را داشت و در طول کار هم دیدم که بسیار در بازیگری با استعداد است.»
شمس لنگرودی در ادامه نشست حضورش در سینما در این مقطع زمانی را ناشی از خستگی خود ذکر کرد: « بسیار خسته شده بودم. نه از شعر، بلکه خسته جسمی. دستنویس تاریخ تحلیلی شعر نو دوازده هزار صفحه بود. دوازده هزار صفحه الفبا نوشتن هم سخت است. ساعت ها در یک اتاق خلوت ماندن و نوشتن خیلی خسته کننده است. این فیلم به من کمک کرد و مقدار زیادی از بار خستگی ام برداشته شد. من از خستگی و بطالت خوشم نمی آید. حالا که زنده ایم پس خوب زندگی کنیم، برای مردن همیشه وقت هست.»