هنروتجربه/ بهزاد وفاخواه: «آتلان» ساخته معین کریم‏‌الدینی یکی ازدو فیلمی است که به‏ عنوان برگزیده جشنواره سینما حقیقت به سی‌وسومین جشنواره فیلم فجر راه یافته‏‌است. معین کریم‏‌الدینی متولد ۱۳۵۸ وفارغ‏ التحصیل دانشکده صداوسیما است که پیش ازاین مستند وقتی «ابرها پایین می‌آیند» را درباره آیین‌های عزاداری شیعیان هند ساخته‏ بود. حالا او در این فیلم به دنیای اسب ترکمن و رابطه ویژه بین مردم ترکمن صحرا و اسب پرداخته‏ است.

چطور شد که جذب این داستان شدید؟ روند ساخت این مستند از کجا شروع شد؟
داستان این فیلم برمی‌گردد به دوران دانشجویی. دانشجوی رشته سینما بودم و برای ترم پنجم رشته فیلم‏‌سازی، کار پژوهشی می‌کردم. چون با نگاتیو کار می‌کردیم درگروه‌های پنج نفره تقسیم می‌شدیم و به‏ صورت چرخشی هرکدام در جایگاه کارگردان ،فیلم‏بردار ، تدوین و غیره قرار می‌گرفتیم. قرار بود فیلمی پژوهشی در مورد اسب ترکمن بسازیم و من هم فیلم‏‌بردار بودم. آن فیلم ساخته نشد اما جرقه ایده ساخت فیلم از همان‌جا زده شد. رابطه‌ عمیقی که بین اسب ترکمن و مردم ترکمن وجود داشت، جذبم کرد. با خانم لوییز فیروز  آمریکایی آشنا شدم که اسب ترکمن را احیا کردند و علاقمند به ساخت فیلمی در مورد زندگی ایشان شدم که چهاردهه از عمرش را همراه همسرایرانی‌اش برای پرورش اسب ترکمن صرف کرد. اما متاسفانه قبل از آغاز ساخت فیلم ایشان فوت کردند. سال ۹۰ تصمیم گرفتم دوباره روی این موضوع کار کنم. از بهمن ماه سال ۹۰ پژوهش را شروع کردم و با بیش از ۳۵ مربی اسب مصاحبه پژوهشی کردم. اما کسی را که می‌خواستم پیدا نمی‌کردم. تا خرداد ۹۱ که کاراکتر فیلم را پیدا کردم و یکی دوماه طول کشید تا صحبت کردم و راضی‌شان کردم تا فیلم ساخته بشود. این مرحله اعتمادسازی بود. پژوهش اصلی فیلم در راستای داستان که شامل داستان‌های فرعی فیلم من در کنارخط اصلی داستان می‌شود تا شهریور ادامه داشت. از آذرماه ۹۱ فیلمبرداری را کلید زدیم و از آذر ۹۱ تا مرداد ۹۲ ما ۴۰ جلسه فیلمبرداری در ۱۵ سفر تولید داشتیم.
ویژگی اصلی آتلان نقش پررنگ درام در مستند است. فیلمی داستان‏‌گو که مخاطب منتظر می‌ماند تا ببیند در ادامه فیلم چه اتفاقی برای اسب و مربی می‌افتاد. چطور اتفاق‏‌های غیرقابل پیش‌‏بینی مسابقه را مدیریت کردید؟
در فیلم‌های درام محور پژوهش به چشم نمی‌آید. در فیلم‌هایی مثل «میدان بی حصار» ازمهرداد زاهدیان، «چنارستان» هادی آفریده یا برای «گونگادین بهشت نیست»، چون پژوهش‌محورهستند، مخاطب این پژوهش را لمس می‌کند. اما در مستندهای درام‌پرداز تصور می‌شود پژوهشی در کار نبوده‏‌است. اما داستان آتلان در مرحله پژوهش شکل گرفت. این پژوهش‌ها در قالب داستانک‌هایی در حاشیه روایت اصلی تنیده شدند. جذابیت کارگردانی برای من در چیدن این روایت‌های فرعی بود. اتفاق حاشیه‌ای که در شروع فیلم می‌افتد، اتفاقی پیش‌بینی نشده‏‌است و سعی کردم از آن اتفاق بهره ببرم. اما این فیلمی است که از روی کاغذ روی پرده رفته. عوامل فیلم می‌دانستند در هرجلسه فیلم‏برداری چه کاری قرار است بکنیم و چه اتفاقی جلوی دوربین خواهد افتاد. البته برخی از اتفاق‌ها شامل حال من نمی‌شد و باید رخدادهای تمرین و مسابقه را دنبال می‌کردیم اما برای ساختار فیلم برنامه داشتیم. آتلان زائیده تخیل من به‏ عنوان کارگردان نیست. تمام اتفاق‌ها واقعی است و تلاش کردم این اتفاقات فیلم را تحت تاثیر قرار ندهد. زمانی که فیلم شروع شد می‏‌توانستم یک مستند محض بسازم که جنبه های دراماتیک را بیشتر کنم. سلیقه روایی‌ام بیان داستان بود اما قرار به بازسازی نبود. بعضی دوستان معتقد بودند در این فیلم استفاده از برخی پلان ها به روند مستند آن ضربه می‌زند، اما من نگران نبودم که سمت تعریف سینمای داستانی بروم. معتقدم جنبه‌های مستندگونه در فیلم وجود دارد و اجازه دادم قوانین سینمای داستانی در آن اتفاق بیفتد.

آتلان3

خیلی از نماهای فیلم در نور طلایی ابتدا و انتهای روز گرفته شده‏‌است. حتما برای رسیدن به این نماها وقت زیادی صرف کرده‏‌اید؟

همان‌طور که گفتم ۱۵ سفر کاری داشتیم و این که خیلی از اتفاقات در نور درست می‌افتد یا نه ربط مستقیم به فکر شده بودن آن دارد. مثال بزنم، درسکانسی پدربزرگ که مربی قدیمی اسب و آشنا به درمان‌های کهن بیماری‌های اسب است، می‌خواهد ماری مرده به پای اسب ببندد، این سکانس فکر شده بود و مستقیم از دل پژوهش‌ها می‌آمد. این سکانس را ممکن بود در سفر دوم بگیرم ممکن هم بود در سفر دهم بگیرم. اما روابط اصلی بین اسب و مربی در لحظه اتفاق افتاده است.

این مستند چه نقاط مشترکی با کارهای قبلی شما دارد؟

کار قبلی من مستند «وقتی ابرها پائین می‌آیند» که در هند فیلم‏برداری شد، دقیقا نقطه مقابل آتلان بود. شباهت این دو فیلم دربه کارگیری راوی اول شخص است. در واقع درهر دو هم شخصیتی داریم که وقایع را از زاویه دید او می‌بینیم. وظیفه ذاتی آن فیلم ثبت واقعه است. به همین دلیل جنبه‌های هنری شاید کمتر به چشم می‌آید. من تلاش کردم آیین عزاداری در شبه قاره هند را در ساختار درستی بگنجانم. حالا چقدر موفق شده‌ام قضیه دیگری است.

به اکران فیلم های مستند در گروه هنر و تجربه خوش‌بین هستید؟ چقدر به اکران فیلم خودتان در قالب این گروه امیدوارید؟

نسبت به اکران فیلم در بخش هنر و تجربه خیلی خوشحال و هیجان‏‌زده هستم. تعدای از این فیلم‌های مستند را در جشنواره سینما حقیقت دیدم و مطمئن هستم با تبلیغات مناسب،اکران موفقی خواهند داشت. برای نمونه فیلم «من می‌خوام شاه بشم» از مهدی گنجی، فیلم آقای استادعلی و «بختک» محمد کارت می‌توانند اکران موفقی داشته‏‌باشند. مطمئن هستم آتلان هم از طرف مخاطب اقبال خوبی خواهد داشت. نمی‌خواهم دچار توهم نسبت به فیلم بشوم اما بازخورد مخاطب را دیده‌‏ام و احساس کردم مخاطبین با سلایق مختلف با فیلم ارتباط برقرار کردند.