
گفتوگو با علی اکبر ثقفی تهیه کننده فیلم مردی که اسب شد
باید فرصت فیلم خوب دیدن را برای مردم فراهم کرد
هنر و تجربه/ امیر محقق: امیر حسین ثقفی سومین فیلمش پس از «مرگ کسب و کار من است» و «همه چیز برای فروش» را هم به تهیه کنندگی پدرش ساخته است. نام فیلم، «مردی که اسب شد» است و گفته میشود این فیلم هم حال و هوایی همچون دو فیلم قبلی دارد و فضای آن وام گرفته از سینمای اروپای شرقی، سینمای محبوب ثقفی کارگردان است. امیر حسین ثقفی خیلی اهل گفتوگو نیست به همین دلیل با علی اکبر ثقفی تهیه کننده فیلم، گپ کوتاهی درباره چگونگی ساخته شدن فیلم داشتیم. مردی که اسب شد امروز(۲۰ بهمن) که در بخش هنر و تجربه شرکت دارد، در برج میلاد نمایش داده میشود.
از نحوه انتخاب قصه بگویید؟
این قصه متعلق به آقای امیر ثقفی بود. ایشان دغدغه ساخت فیلمی متفاوت داشتند، فیلمی که هم هنری باشد و هم تجربی. اصولا سینمای دلخواه او اینگونه است. سینمایی که معناگرا و هنری باشد. سعی ایشان بر این است تا با زبان سینما و تصویر، قصهشان را بیان کنند.
به عنوان تهیه کننده فکر میکنید فیلمتان با توجه به مضمون و ساختارش، تا چه حد در طیف فیلم های هنر و تجربه قرار میگیرد؟
جایگاه این فیلم همینجا است. اصلا تعریف ماهوی این بخش این است که فیلمهای با سبک موج نوی فرانسه و آثار اساتیدی مثل تارکوفسکی و آنجلوپولوس و … را در بر بگیرند. فیلمهایی که از آنها به عنوان فیلمهای هنری یاد میشود. این نوع سینما از سالهای دور وجود داشتهاست و مخاطب آن هم، مخاطبی است که دغدغه سینما دارد. خوشبختانه گروه هنر و تجربه بستری را فراهم کردهاست که فیلمهای اینچنینی، مهجور نمانند. این گروه میتواند برای مخاطب اندیشمند و اهل فرهنگ، فیلمهای خوبی را برای دیدن معرفی کند.
از نظر شما مزایا و مشکلات ساخت فیلمهای تجربی چه هستند؟
می خواهم مثالی برایتان بزنم. همچون پزشکها، فیلمسازها هم ۳ گونه هستند. پزشکها در ۳ زمینه عمومی، تخصصی و آزمایشگاهی نقسیم میشوند. فیلمساز تجربی هم مانند پزشک آزمایشگاهی است که کارش کشف و شهود است. حال این یکی در زمینه بیماری و فیلمساز در زمینه فیلمسازی. من معتقدم ارزش جایگاه این نوع سینما بعدها مشخص میشود و در سالهای آینده، این گونه از سینما برای ارتقای فیلمسازی و همچنین برای هنرجوها و افرادی که دغدغه سینما دارند، بسیار مفید خواهدبود. قبلتر از اینها شهید ثالث یا کیارستمی هم با فیلمهایشان این مسیر را رفتهاند.
با توجه به این تعاریف،طیف فیلمهای هنر و تجربه، چقدر پتانسیل جذب مخاطب جدید را دارند؟
خیلی زیاد. نباید تماشاگر ساده پسند را عام فرض کنیم. متاسفانه فکر میکنیم فیلم هرچه نازلتر باشد، تماشاگر بیشتری دارد، در صورتی که باید به دیدگاه مخاطب احترام بگذاریم. این نوع سینما میتواند رونق پیدا کند و سینمای ارزشمندی به حساب میآید. در زمان قبل از انقلاب هم فیلمهای پرفروش داشتیم ولی سینمای معناگرا هم در کنارش بود و ارزش بیشتری داشت. البته ممکن است بعضی از فیلمهای هنر و تجربه نتوانند مخاطب کسب کنند، ولی شاهد بوده ام که قشر تحصیلکرده و جدی سینما، این نوع فیلمها را انتخاب میکند.
و در این میان چقدر تشکیل گروه هنر و تجربه را در معرفی و جذب مخاطب، موثر میدانید؟
به نظرم اتفاق بزرگی افتاده است. سابقا سینماتک را داشتهایم که فیلمهای خاص را نشان می داد. در ایران هم این مسئله رایج بوده که در بعضی سینماها این اتفاق میافتاد. در دورهای موزه هنرهای معاصر هم فیلمهایی با چنین رویکردی را به نمایش درمیآورد. به نظرم تشکیل گروه هنر و تجربه از اتفاقهای مهم این سالهای سینماست. مخالفان این جریان، بهنظرم عناد شخصی دارند و اصلا دستور زبان سینما را نمیدانند. فیلمهای هنر و تجربه مثل خورشید میمانند. خورشیدی که گاهی اوقات ممکن است پشت ابر برود. این سینما در سالهای آینده خودش را ثابت میکند.
به نظرتان چطور میتوان مخاطب قهرکرده و خاموش را جذب سینما کرد؟
با امکاناتی که دولت میتواند در اختیار بگذارد این مهم، شدنی است.باید فرصت فیلم خوب دیدن را برای مردم فراهم کرد. به عقیده من، خوراک فرهنگی از خوراک جسمی اهمیت بیشتری دارد. سادهانگاری و ساده اندیشی راحتترین کاری است که آدم میتواند برای فرار از یک موضوع، انجام دهد. این سینما به مطالعه نیاز دارد و به مرور مخاطب خود را پیدا میکند. البته اگر علائم و المانهای آن، درست و به جا باشند.
چرا با توجه به این که در فیلم های قبلی آقای امیر ثقفی ، از بازیگران چهره استفاده کرده بودید، در این فیلم سراغ بازیگرهای کمتر شناخته شده رفتید؟ نگران گیشه نبودید؟
به هیچ وجه به گیشه فکر نکردیم. البته در این فیلم از بازیگران باسابقهای استفاده کردیم که شاید به چهره، خیلی شناخته شده نباشند. باید بدانیم که فیلم خوب، خیلی قائم به چهره نیست. برای ما هم، اثر و نتیجه کار مهم بود.