
برگزاری نشست خبری فیلم روز مبادا
نزدیک شدن مرز واقعیت و تخیل
هنر و تجربه: نشست خبری فیلم «روز مبادا» به کارگردانی فائزه عزیزخانی یکشنبه ۱۹ بهمن در سالن سعدی برج میلاد برگزار شد. نشستی که بیشتر از نشستهای قبلی در آن سوال پرسیده شد و کمتر خبری از تشکر عوامل فیلم از یکدیگر بود. یحیی نطنزی اداره جلسه را برعهده داشت و در ابتدا فائزه عزیزخانی کارگردان و نویسنده فیلم توضیح داد که ایده ساخت فیلم را از یکی از قصههای مجموعه داستان کوتاه خودش گرفته است. داستانی که در دو صفحه نوشته شده بود و او از ابتدا باور داشت میتواند فیلمنامه خوبی بشود.
عزیزخانی درباره جنبه مستندگونه فیلم و در پاسخ به سوالی درباره میزان بداههگویی در دیالوگها گفت: « موقعی که قصهای در فیلم روایت می شود دیگر مستند بودن آن محال است. ما فیلمنامه دقیق داشتیم و میتوانم بگویم تا ۹۸ درصد دیالوگها طبق فیلمنامه گفته شدند. البته مادرم که عهده دار یکی از نقشها است، گاهی چند کلمهای به جملات اضافه میکرد. نمیتوانم بگویم از اضافه شدن این کلمات راضی هستم اما باعث میشد دیالوگها حس بهتر و زندهتری بگیرند. از طرفی من ادبیات مادرم را میشناختم و طبق همین ادبیات برای نقش او دیالوگ نوشته بودم و بنابراین لحن دیالوگ برای او غریبه نبود.» عزیزخانی در مورد چگونگی هدایت بازیگران به خصوص مادرش که بازی او مورد تحسین بینندگان قرار گرفته بودT این طور توضیح داد: «مادرم بارها میگفت فیلمنامه را که برای خیلیها فرستادهای تا بخوانند به من هم بده. اما من مادرم را میشناسم و میدانستم اگر فیلمنامه را بخواند از همان لحظه شروع به تمرین میکند. به همین دلیل فیلمنامه را قبل از فیلمبرداری هرصحنه به او میدادم»
نگار اسکندرفر تهیهکننده فیلم روز مبادا با حضور در این نشست بیان کرد: «وقتی آقای کیارستمی به من گفتند خانم عزیزخانی قصد ساخت این فیلمنامه را دارد من بلافاصله گفتم میتوانم تهیهکنندگی این فیلم را به عهده بگیرم. فائزه عزیزخانی از هنرجوهای خوب کارگاههای کیارستمی در موسسه ما بود و از اول هم فیلمهای کوتاهی که میساخت در محیط خانه میگذشت. دوست دارم کسانی که به موسسه ما میآیند شناخته بشوند و از آنها حمایت میکنم.»
نیمی از عوامل فیلم که در نشست شرکت کرده بودند از خانواده عزیزخانی بودند. مادر او «شیرین آقارضا کاشی» که بازیگر اصلی فیلم است و برادرش وحید عزیزخانی به عنوان یکی دیگر از بازیگران در جلسه حضور داشتند. شباهت فیلمسازی خانوادگی روز مبادا با سایر فیلمسازانی که به صورت خانوادگی فیلم میسازند از جمله علیرضا داوودنژاد از دیگر سوالات مطرح شدهبود.عزیزخانی معتقد بود فیلمسازان زیادی روی او تاثیر گذاشتهاند و این تاثیر روی ناخودآگاه او رسوب کرده است. فیلمهای خانواده داوودنژاد را بسیار دوست دارد اما تاثیر آنها و هر فیلمساز دیگری روی او مستقیم نبوده است. پرویز آبنار صداگذار فیلم نیز در ادامه گفت:« هیچ فیلمی به یاد ندارم که تا این اندازه مرز بین واقعیت و تخیل را به هم نزدیک کند به جز فیلم زندگی و دیگر هیچ عباس کیارستمی که سرآمد بود.»
شیرین آقارضا کاشی نیز از حضور در اولین فیلم دخترش ابراز رضایت کرد: «تجربهای در بازیگری ندارم اما سالها در کنار دخترم بودهام و در فیلمهای کوتاه او بازی کردهام و همیشه منتظر بودم تا فیلم بلندش را بسازد. فیلم بازی کردن سختیهای خاص خودش را دارد اما لذتها و زیباییهای خودش را هم دارد.»
عزیزخانی به سوالاتی که در مورد مرگ پدر در فیلم و ابهامی که در مورد واقعی یا ساختگی بودن این صحنهها وجود داشت، چنین پاسخ داد: « دیدم وقتی دارم قصه زندگی خودم را میسازم نمیتوانم از اتفاقی تا این اندازه تکاندهنده و مهم چشمپوشی کنم» نگار اسکندرفر این توضیح را کاملتر کرد و گفت: «همه گروه از این اتفاق اندوهگین شدند. در طول ساخت فیلمی در مورد مرگ مادر ، پدر کارگردان فیلم فوت کرد و این مساله به فیلم وجهی سوررئال داد.»
حضور هدیه تهرانی به عنوان ستاره سینما در نقش خودش، یکی از کنجکاویهای فیلم بود و تعدادی از سوالات به چگونگی این حضور برمیگشت و این که آیا حضور تهرانی در فیلم لازم بود یا نه. این کارگردان جوان که اولین فیلم او در بخش هنر و تجربه جشنواره سی و سوم فجر شرکت دارد، حضور کوتاه هدیه تهرانی در فیلم را ضرورت داستان دانست که کاراکتر مادر او را وارد داستان میکند. او همچنین سوالی که مربوط به تکانهای زیاد دوربین روی دست و تاثیر منفیاش بر حوصله تماشاگر و سردرد احتمالی او میشد را مربوط به مجید گرگیان فیلمبردار فیلم دانست که در نشست حضور نداشت. هرچند اضافه کرد این تکانها میتوانست طبق منطق داستان حتی بیش از این باشد.
میرشجاع گراکویی صدابردار فیلم نیز از سختیهای این کار گفت که همزمان با بوم و با میکروفن یقهای صدابرداری شده است و مشکل بم بودن صدای فیلم به مشکل صدای سالن برمی گردد. او گفت: «در فیلم بازیگرهایی داشتیم که بازیگر حرفهای نبودند و جلوی دوربین زندگی خودشان را بازی میکردند و ما باید بازی آن ها را ثبت میکردیم. در صحنه شام خوردن اعضای خانواده ۱۴ میکروفن یقهای نصب شده بود و کمکهای حرفه ای پرویز آبنار در تنظیم همه این صداها کمک بزرگی به ما کرد.»
این نشست با عکس یادگاری همه عوامل و تشویق حاضران به پایان رسید. عکسی که بسیار شبیه به یک عکس خانوادگی بود.