
منتقدان از آثار مهم تاریخ سینما در گروه هنر و تجربه میگویند
ارتقای سلیقه بصری مخاطب با تماشای شاهکارهای کلاسیک
هنر و تجربه: فیلم «همشهری کین» شاهکار اورسن ولز در دوره جدید اکران گروه هنر و تجربه به نمایش درمیآید. پیش از این به عنوان فیلم خارجی کلاسیک در این بخش فیلمهای «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» از استنلی کوبریک و «سزار باید بمیرد» ساخته برادران تاویانی به نمایش درآمدند که از میان این دوفیلم اکران ۲۰۰۱:یک اودیسه فضایی هنوز ادامه دارد. به این بهانه از چند منتقد سینمای ایران خواستیم در مورد اکران فیلمهای خارجی در این گروه و معیارهای انتخاب فیلم برای این بخش بگویند.
یاشار نورایی:
این فیلم ها جایی جز سینماتکها و مدارس سینمایی نمایش داده نمیشدند اما حالا دیدن آنها روی پرده سینما فرصت خوبی برای سینمادوستان خواهد بود. البته ادیسه فضایی انتخاب بهتری است چون با دیدن این فیلم روی پرده ارزشهای بصری آن بیشتر آشکار میشود و در صفحه کوچک تلویزیون یا کامپیوتر این ظرایف از دست میروند. برادران تاویانی در فیلم «سزار باید بمیرد» قابها را طوری تنظیم کردهاند که میزانسن تئاتری صحنهها با ابعاد پرده تنظیم باشد و ارزش بصری این فیلم روی مانیتور و صفحه کوچک از بین میرود. بهتر است انتخابها از بین فیلمهایی باشند که ارزش سینما را نشان بدهند و تماشای آنها روی پرده عریض تجربه نویی برای تماشاگر باشد. هرچقدر نمایش فیلمهای کلاسیک بیشتر باشد، کسانی که سینمای ایران را دنبال میکنند، بیشتر متوجه میشوند خیلی از تجربههایی که در سینمای ایران بدیع به نظر می رسد پیش از این در سینمای کلاسیک تجربه شده است. با تماشای آثار کلاسیک سلیقه بصری مخاطب ارتقا پیدا میکند و این به نفع جریان سینما در کشور است.
مهرزاد دانش:
نفس ایده نمایش فیلمهای خارجی در قالب هنر و تجربه ایده خوبی است . البته بهتر است سانسها و زمان اکران هرفیلم بیشتر از این باشد. فرصتی است برای آموختن از قالب و فرم این سینما و جدا از آن فرصت مغتنمی است برای آن دسته از سینمادوستان که حتی فارغ از بحث هنر و تجربه علاقمند تماشای فیلمهای خارجی در سالنهای سینما هستند. با این وجود در انتخاب فیلمها باید دقت بیشتری کرد. فیلم هایی مثل «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» و «همشهری کین» تبدیل به اسطورههای کلاسیک شدهاند. با این که در زمان خود فیلمهایی نو بودهاند و فضاهای تازه ای پیمودهاند، اما با توجه به گذشت زمان در قالب تجربه نمیگنجند. به لحاظ تدوین و فرم فیلمنامه و نگرش جدید به سینما و کارگردانی اتفاقهای مهمی در تاریخ سینما بودند اما این نوآوری ها بعد از گذشت چند دهه خودش کلاسیک شده است. در همین یک دهه اخیر فیلمهای زیادی بودهاند که از حیث خلاقیت و نوآوری و تجربهگرایی برای فضای سینمایی ما میتوانند مفیدتر باشند.
علیرضا حسنخانی:
هر روشی که باعث شود سینماروها و سینه فیلیای ما فیلمهای قدیمی بیشتری ببینند موافقم و فکر نمیکنم نمایش این فیلم ها باید منحصر به سینماتکها باشد. خیلی از سینمادوستان ما تصور میکنند سینما از سال ۲۰۰۰ به بعد اختراع شده و با سینمای پیش از آن پیوندی ندارند. ۹۵ درصد فیلمهایی که در تمام شاخههای سینمای دنیا از اروپا تا سینمای مستقل هالیوود و تا سینمای درخشان این روزهای آسیای جنوب شرقی تولید میشوند، نمونههایی متعدد در سینمای کلاسیک دارند و موضوع، داستان، فیلمنامه و تجربه سینماییشان حداقل یک بار در سینمای کلاسیک آزموده شده است. هر تجربه سینمایی روی پایه سینمای دهههای قبل بنا شده است. مهمترین امتیاز این طرح برای اکران فیلمهایی مثل همشهری کین و اودیسه فضایی این است که این فیلمها دیده میشوند و مردم و سینماروها متوجه میشوند چیزی که امروز میبینند روی چه پایهای استوار شده و ایدهها از کجا میآیند. در همین جشنواره امسال، فیلم هومن سیدی که خیلی هم فیلم خوبی بود روی پایه «یادآوری» کریستوفر نولان بنا شده بود یا فیلم امیرحسین ثقفی روی پایه سینمای آنجلوپولوس و بلاتار بود و فیلم صفی یزدانیان که من خیلی این فیلم را دوست دارم نمونه متاخرش سه گانه ریچارد لینکلیتر بود و نمونههای قدیمیتر هم دارد.
وجه دوم، فرهنگ دیدن فیلم های کلاسیک است. فرق اکران در سینمای عمومی با سینماتکها این است که در سینماتک ها گاهی جو روشنفکری پوچی حاکم است که من این جو را هیچ وقت دوست نداشتهام اهلش نبودهام. برای مردم عادی هم آن جو جذاب نیست و دست نیافتنی به نظرشان میرسد. اما به این شکل، دیدن فیلم کلاسیک عمومیتر میشود و طبقه گستردهتری با سلیقه سینمایی بالا به دیدن این فیلمها میروند. کسانی که اهل فضای روشنفکری و سینماتکی نیستند اما سلیقه سینمایی دارند و فیلمهای روز دنیا را تعقیب میکنند. همین گروه از مخاطبان بودند که رفتند «ماهی و گربه» را دیدند.