
«اتان هاوک» بازیگر پسربچگی:
نمیدانستیم که از تجربهگرای پسربچگی عبور میکنیم
هنر و تجربه/ امیر محقق: اتان هاوک تاکنون هشت فیلم با ریچارد لینکلیتر کار کرده است، اما زمانی که او کار بر روی فیلم پسربچگی را در سال ۲۰۰۲ آغاز کرد، تنها ۳ فیلم با این کارگردان کار کرده بود. هاوک بازیگری است که فیلمهای مستقل زیادی در کارنامه دارد و نقاط اوج کاریاش با فیلمهای لینکلیتر، خصوصاً سه گانه «پیش از طلوع» ، «پیش از غروب» و «پیش از نیمه شب»، رقم خورده است. او در مورد همکاری چندین سالهاش با لینکلیتر و تجربهاش از بازی در «پسربچگی»، گفتو گوی کوتاهی با ایندیوایر داشته که از نگاهتان میگذرد.
چطور تو و ریچارد (لینکلیتر) توانستید برای به تصویر کشیدن شخصیت پدر در داستان به نظر واحد برسید؟ این شخصیت بر اساس ذهنیت تو بود یا او؟
هیچوقت نشد که راجع به شخصیت پدر مشکلی داشته باشیم چون پدران ما دو تا خیلی شبیه به هم هستند. هر دویشان در شرکت بیمه کار میکنند، هر دویشان در ازدواج دومشان خوشبخت شدهاند. به همین دلیل ایدههایمان در این مورد که پدر فیلممان باید چگونه باشد و این که چطور آن را به تصویر بکشیم به طرز عجیبی یکسان بود. پدر هر دویمان بیسبال دوست دارند و در کل خیلی از ویژگی هایشان شبیه به هم است. از همین رو توانستیم به شکلی نزدیک و هم سو با یکدیگر همکاری کنیم و از آنجایی که با هم دوست هستیم، تجربیات خودمان در جایگاه پدر را نیز به همدیگر میگفتیم. به همین خاطر، همه چیز در این کار با هم جور درآمد و خیلی طبق برنامهریزی نبود.
ریچارد لینکلیتر با ایده عجیب ساخت یک فیلم در ۱۲ سال پیش شما آمد. عکس العملتان به این پیشنهاد چه بود؟
میدانستم که این یک ایده طلایی است. چیزی که نمیدانستم این بود که آیا میتوانیم از بُعد تجربهگرای فیلم گذر کنیم یا خیر. خیلی این کار را دوست داشتم اما فکر میکردم که تنها در حد یک تجربه عجیبوغریب باقی میماند. فکر نمیکردم ریچارد بتواند اینقدر فیلم را خوب از آب دربیاورد و بتواند همه کارهایی که کردیم را کنار هم جمع کند و در قالب یک فیلم دربیاورد. فیلم در نهایت برای همهمان به یک سورپرایز تبدیل شد.
وقتی برمیگردی و به این تجربه شگفتانگیز نگاه میکنی به چه جمعبندیای میرسی؟
اینکه در ساخت فیلمی دخیل باشی که فرم را در معنای رایج آن میشکند، یک تجربه خلاق و بدیع در زندگی من است. این اتفاق در زندگی هر کسی نمیافتد. فیلم ساختن در مورد مهمترین موضوع زندگی من یعنی خانواده، آن هم با همکاری دوستم ریچارد لینکلیتر و همچنین به تصویر کشیدن زندگی و تجربیات یک پدر، آن هم زندگی سخت یک پدر مطلقه و قصه گفتن با لحاظ کردن تمام این موارد، همه و همه برایم چالشبرانگیز و جالب هستند. میدانم که چنین اتفاقی دیگر برایم رخ نمیدهد.