
بازتاب هنر و تجربه در رسانهها
بابک کریمی : ماشین شاسی بلند نمیخواهم
هنر و تجربه: بابک کریمی بازیگر فیلمهایی چون «ماهی و گربه» و «من از سپیده صبح بیزارم» است که در گروه هنر و تجربه به نمایش درآمدهاند. او در بخش هنر و تجربه جشنواره فیلم فجر نیزبا فیلمهای «داره صبح میشه» و «موقت» حضور داشت. روزنامه شرق به بهانه برگزاری جشنواره اروند سینمای جوان و حضور این بازیگر در این جشنواره با او گفتوگویی کرده که بخشهایی از آن را می خوانید. این گفتوگو توسط فرانک آرتا انجام شدهاست.
سالها در ایتالیا زندگی کردید و حتما شاهد برگزاری انواع و اقسام جشنوارههای کوچک و محلی تا بزرگ و جهانی بودید. به نظر شما ایننوع جشنوارهها چگونه در ترویج و گسترش فرهنگ و هنر تاثیرگذار خواهند بود؟
کإرهای فرهنگی در هر ابعاد، چارچوب و جا و مکانی همیشه مفید است، مثل کاشتن گل و درخت است. هیچوقت نمیتوانیم بگوییم کار بدی کردیم که درخت و گل کاشتیم. در هرصورت ضرر ندارد و اگر هم درست انجام شود، فقط فایده دارد. فایده آن هم این است که قرار نیست همه شاعر و سینماگر شوند ولی چنین جشنوارهای میتواند شعور و بینش مردم را نسبت به هنر بالا ببرد و درک بیشتری بدهد. اصولا جامعهای پیشرفت میکند که میزان درک و فهم و شعورش بالا باشد. مثلا در ایتالیا در خیلی از جشنوارههای کوچک که اصلا ربطی به جشنوارههای بزرگی مثل ونیز ندارند، شرکت کردم. اغلب جزو برگزارکنندگان آن بودم. به یاد میآورم در شهر آکوییلا، شهری که چندسال پیش بهدلیل زلزله تقریبا با خاک یکسان شد، جشنوارهای کوچک برگزار شد به اسم «شهر در سینما» که درباره مدیران فیلمبرداری بود و فیلمبرداران بزرگ سینما در آن شرکت داشتند.
با توجه به اینکه رشته تحصیلی شما هم فیلمبرداری است، برگزارکنندگان این جشنواره چه کسانی بودند؟
باور میکنید برگزارکنندگان آن فقط ده نفر بودند! که با وجود هیچ تجربهای در این زمینه، فقط علاقه و انگیزه داشتند ولی با یکی از مدیران فیلمبرداری به نام لوچانو تووولی دوست بودند که حامیشان بود. تووولی با آنتونیونی همکاری کرده و همینطور فیلم «صحرای تاتارها» را فیلمبرداری کرده بود. این جشنواره بعد از گذشت دو، سهسال به یکی از بزرگترین و موثرترین جشنواره مدیران فیلمبرداری دنیا تبدیل شده بود. دانشجویان از همهجای دنیا میآمدند و در شهرکی قرون وسطایی گردهم جمع میشدند. دانشجویان رودررو مثلا با استورارو و… گفتوگو میکردند و این خیلی جذاب بود. همانطور که گفتید در رشته فیلمبرداری تحصیل کردهام و هیچوقت در دانشکده آنها را ندیده بودم. اما در آن جشنواره همه بزرگان سینما جلوی چشمانم بودند.
نکتهای که در کشور ما چندان جا نیفتاده، توجه به جشنوارههای کوچک و پرمحتواست. چون معمولا اینگونه موارد شروع خوبی دارند ولی به تداوم برگزاری آن توجهی نمیشود؟
ما درباره فرهنگسازی صحبت میکنیم، به نظرم باید از جاهای کوچک شروع کرد که هنوز معصومیتی در آنها وجود دارد، اما جشنوارههای بزرگ مثل کن و ونیز و برلین و… ویترینی بزرگ و بینالمللی هستند که با ورود اسپانسرها درباره فیلمهای بزرگ با هزینههای عجیبوغریب حرف میزنند و باید آنها را به دنیا بفروشند و جدا از مسایل هنری جنبه تجاری آن هم مدنظر است. ببینید مثلا در تهران مدرسه سینما تاسیسکردن خیلی آسان است و یکمقدار هم به اصطلاح گولزنک است. چون جنبه تجاری آن پررنگتر میشود. چون درعینحال کلی مدرسه وجود دارد که کمبود هم ندارند! ولی اگر در آبادان و اهواز چنین کاری کنیم، هنر کردهایم.پس اگر بخواهیم کار مفید و موثر در جامعه انجام بدهیم، باید ایدههایمان را در جایی که امکانات مشابه وجود ندارد، پیاده کنیم.
در جشنواره فیلم فجر امسال با چهار فیلم؛ «موقت»، «مرگ ماهی»، «خانه دختر» و «داره صبح میشه» حضور یافتید. ایندوره را چگونه ارزیابی کردید؟
در تمام جشنواره ایران نبودم. در فرانسه تئاتر «بازگشت پسر نافرمان» را اجرا میکردیم که ماجرای سهنسل مهاجر ایرانی در فرانسه است که با دوزبان اجرا میشد. اجرای فارسی را سال گذشته در ایران داشتیم و اجرای فرانسه آن را هم امسال در پاریس که مصادف شد با روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر. من مسایل و اخبار جشنواره را دورادور و از طریق اینترنت دنبال میکردم که متاسفانه اغلب اخبار حاشیهای بود!
معیار انتخابتان برای بازی در اینچهار فیلم چه بود؟
من تا حالا این شانس را داشتهام که بتوانم نقشهایی که واقعا دوست دارم انتخاب کنم و تاکنون مجبور به انتخاب نقشی نشدهام.
دلیلش چیست؟
شاید یکی از دلایلش این باشد که بهدنبال ماشین شاسی بلند نیستم. خودم را برای بهدستآوردن اینجور چیزها زیر بار خرج نمیگذارم تا مثلا مجبور شوم سریال یا فیلمهایی بازی کنم که بخواهم خرج استخر و سونایم را دربیاورم! بنابراین تاکنون در فیلمهایی که بازی کردهام واقعا آنها را دوست داشتم. تعدادی موفقترند و تعدادی هم نیستند. سعی کردم فیلمهایی را انتخاب کنم که جسارتی در آن کار باشد و بگویم به زحمتش میارزد. حالا ممکن است بشود یا نشود. چون نمیتوان از نتیجه آن صددرصد باخبر شد. ولی دستکم هرروز که سرکار میروم برای خودم سوال پیش میآید که چه کنم تا کارم را درست انجام دهم. اگر فیلمنامهای که میخوانم دقیقا بدانم پایان آن چیست، برایم جذاب نیست بلکه دوست دارم فیلمی بازی کنم که مقداری آدرنالین ایجاد کند.