هنر و تجربه، رضا حسینی: هر کسی فیلم بردمن آلخاندرو گونزالس ایناریتو را تماشا کند ، که فاتح اصلی جوایز فیلم‌های مستقل موسوم به «اسپیریت» و جوایز آکادمی اسکار بود، می‌داند که این فیلم از لحاظ فنی یک اثر شگفت‌انگیز است. بردمن که به طور کامل به صورت دوربین روی دست یا با استیدی‌کم فیلم‌برداری شده است و در آن دوربین مرتب در محوطه یک سالن تئاتر واقع در «تایمز اسکوآر» می‌چرخد و بیش‌تر در فضاهای داخلی سالن تئاتر و کم‌تر در فضاهای خارجی، از این طرف به آن طرف می‌رود و پیچ می‌خورد، به گونه‌ای تدوین شده که معدود برش‌هایش هم دیده نشوند و مثل یک برداشت پیوسته و کاملاً طولانی به نظر برسد. بردمن یک تجربه‌ی بصری منحصربه‌فرد و یک دستاورد سینمایی باشکوه است. در میان انبوه ستایش‌ها و قدردانی‌های بردمن، بیش از هفده جایزه و نامزدی، از جمله اسکار بهترین فیلم‌برداری برای دومین سال پیاپی (سال گذشته برای جاذبه به کارگردانی آلفونسو کوآرون) سهم فیلم‌برداری درخشان امانوئل لوبزکی شد که به عنوان مدیر فیلم‌برداری درگیر ساخت این پروژه بود.  در این‌جا  با کریس هارهوف گفت و گو شده است که در سمت متصدی استیدی کم در تولید بردمن نقش داشته و  درباره همکاری کارگردان/ مدیر فیلم‌برداری/ متصدی استیدی‌کم صحبت کرده و در کنارش از برخی نماهای مورد علاقه‌اش در فیلم هم نام برده است.
هارهوف می‌گوید: «بیش‌تر وقت‌ها، متصدیان استیدی‌کم تمام کارنامه حرفه‌ای‌شان را به عقب‌عقب راه رفتن سپری می‌کنند! و البته در این کار مهارت ویژه‌ای پیدا می‌کنند.» استیدی‌کم با بندها و کمربندی به بدن متصدی‌اش بسته می‌شود ولی حرکت‌های بدن را به دوربین منتقل نمی‌کند: «شما می‌توانید راه بروید و مطمئن باشید که قدم‌ برداشتن‌تان تأثیری روی قاب‌های فیلم نخواهند گذاشت.» او در توضیحش می‌افزاید: «این وسیله به شما اجازه می‌دهد که دوربین را روی محورهای مختلفش ثابت کنید. البته این به معنی آسان بودن این کار نیست و باید بدانید که استیدی‌کم ابزار فریبنده‌ای است.»هارهوف در ادامه‌ی هشدارش چنین می‌گوید: «این وسیله اگر در دستان کاربلد و ماهری قرار بگیرد، ابزار فوق‌العاده‌ای خواهد بود.» از قرار معلوم سال‌ها زمان می‌برد تا کسی بتواند یک متصدی استیدی‌کم زبردست شود و هارهوف این طور برآورد می‌کند که متصدیان درجه یک فعلی، بیست تا سی سال با این ابزار کار کرده‌اند.
هارهوف که اولین استیدی‌کم‌اش را سی سال پیش به دست گرفت، در ادامه می‌گوید: «زمانی بود که استیدی‌کم یک کار تخصصی و کاملاً ویژه بود. اما حالا بیش‌تر متصدیان حرفه‌ای و درجه یک، متصدیان استیدی‌کم هم هستند؛ و تقریباً همه‌ی فیلم‌ها به طور معمول درخواست یک استیدی‌کم را دارند. اگر کارگردانی با یک متصدی استیدی‌کم کار نکرده باشد، سعی می‌کنم برخی از قابلیت‌هایش را به او یادآوری کنم یا کارکرد خاصش در یک نما را به او نشان بدهم… این وسیله واقعاً کمکی به صرفه‌جویی در وقت نمی‌کند اما به دوربین اجازه می‌دهد که در زمان مناسب دقیقاً در مکان مناسب باشد و داستان را روایت کند.»
مثل همه‌ی گروه‌های فیلم‌سازی، همکاری میان کارگردان، مدیر فیلم‌برداری و متصدی استیدی‌کم در هر پروژه‌ای شرایط خاص خودش را دارد و فرق می‌کند:«این همکاری می‌تواند از فرض این‌که ما فقط تکنیسین هستیم و باید نما را مطابق درخواست بگیریم، شروع شود و در همکاری با گروه‌های خلاق‌تر تا جایی پیش برود که ما هم نقش و جایگاه‌مان را در دنیای فیلم پیدا کنیم.»بردمن مثال خوبی است: «من رابطه خوب و صمیمی با امانوئل لوبزکی دارم و او چنین رابطه‌ای با آلخاندرو گونزالس ایناریتو دارد. آن‌ها حرف همدیگر را خوب می‌فهمند. چون آلخاندرو در طول فیلم حسابی درگیر است و باید روی خیلی از موارد تمرکز کند من بی‌خودی وقت او را نمی‌گیرم و فقط با امانوئل در ارتباطم. پس به عنوان متصدی باید این موضوع را رعایت کنید و پا را از گلیم‌تان فراتر نگذارید.»
هارهوف بارها با کارگردانانی مثل استیون اسپیلبرگ، تونی اسکات و کامرون کرو (او از فیلم تقریباً مشهور به عنوان یکی از فیلم‌های محبوبش نام می‌برد که در پروژه‌ی تولیدش نقش داشته است)همکاری کرده است. علاوه بر این، او از فیلم‌برداری باشگاه مبارزه (دیوید فینچر) هم لذت برده است: «ما یک نمای خاص فوق‌العاده داشتیم که دیوید به ما زمان داد تا با تمرین و تکرار روی آن کار کنیم و به نتیجه مطلوبی برسیم؛ جایی که شخصیت اصلی داستان برای اولین دفعه با باری آشنا می‌شود که مبارزه‌ها در آن‌جا انجام می‌شود، وقتی آن‌ها برای اولین بار وارد آن‌جا می‌شوند. فضا و تصویر حس‌وحال واقعاً خوبی دارد.»
از آن‌جایی که هر نما در بردمن به‌آرامی و خیلی نامحسوس به دیگری (که حتی ممکن است هنوز فیلم‌برداری نشده باشد) برش می‌خورد، کار هارهوف خیلی سخت بود: «همه چیز باید از همان اولین لحظه‌ی حرکت و به جریان افتادن یک برداشت تا آخرین لحظه‌ی و آخرین قاب آن سکانس درست و دقیق گرفته می‌شد.»او می‌گوید در سایر فیلم‌ها می‌توانسته کمی بیش‌تر خودانگیخته و انعطاف‌پذیر باشد ولی در این فیلم، همه چیز و هر لحظه‌ای کاملاً و دقیقاً تمرین شده بود و پیچیدگی بالای نماها و سکانس‌هایفیلم، اجراهای فوق‌العاده دقیقی را طلب می‌کردند: «اغلب در هر فصل یک بدل‌کار هم در کار سهیم می‌شد و باید وظیفه‌اش را درست انجام می‌داد وگرنه باید دوباره همه چیز را از اول اجرا می‌کردیم؛ و البته اگر بازیگری دیالوگش را فراموش می‌کرد یا هر اتفاق پیش‌بینی‌نشده و غیرمنتظره دیگری می‌افتاد.»
همان طور که بردمن ثابت کرد، استیدی‌کم در دستان یک تکنیسین چیره‌دست یک ابزار چندکاربردی و فوق‌العاده است: «این روزها راه‌های بسیار زیادی برای حرکت دادن یک دوربین وجود دارد.» او در ادامه اقرارش می‌گوید: «شما می‌توانید دوربین را روی کرین بگذارید یا آن را روی دست حمل کنید؛ اما استیدی‌کم این قابلیت را دارد که یک‌دست و یک‌نواخت باشد، و به تماشاگر یک رابطه‌ی نزدیک و دوستانه با بازیگران را هدیه کند. این ابزار می‌تواند موجبات کارهای واقعاً خوشایندی را فراهم کند.»
منبع: فیلم ایندیپندنت، مری سولوسی

برچسب‌ها: