هنر و تجربه / بهزاد وفاخواه: سینمای مستند در تمام دنیا گونه‌ای از سینماست که مناسباتی متفاوت در زمینه نمایش و عرضه دارد. در سال‌های اخیر برخی از فیلم‌های مستند در جهان به فروش خیره‌کننده رسیده‌اند اما این فیلم‌ها استثناهایی بوده‌اند که اکثرا به دلایلی خارج از حوزه سینما برای بینندگان جذاب شده‌اند. فیلم‌ها برای دیدن ساخته می‌شوند و نه برای آرشیو، سینمای مستند ایران در چندسال اخیر بارها تحسین شده است و عده‌ای از کارشناسان سطح کیفی آن را از سینمای داستانی هم بالاتر دانسته‌اند، یک جشنواره تخصصی دارد که  هر ساله با رونقی نسبی در تهران برگزار می‌شود و… اما هم‌چنان مشکل به جای خودش باقی است: رابطه بین فیلم‌ها و بینندگان بالقوه فیلم‌ها چطور باید برقرار شود؟
پیش‌تر در همین سایت در گزارشی از مستندسازان و کارشناسان پرسیده بودیم، در خارج از ایران برای دیده شدن سینمای مستند چه راه‌هایی اندیشیده شده است و آیا این دیده شدن لزوما به شکل اکران است یا راه‌های متفاوت دیگری هم برای حل این مشکل وجود دارد؟ که همگی در پاسخ به این سوال‌ها، به نمایش تلویزیونی اشاره کرده بودند .در ادامه بررسی این مسائل، با روبرت صافاریان مستندساز و پژوهش‌گر سینمای مستند به گفت‌وگو نشسته‌ایم. صافاریان از جمله منتقدانی است که دغدغه سینمای مستند دارد و به نوعی می‌توان او را مستندنویس هم نامید. در این گفت‌وگو از مشکلات پیش روی اکران و نمایش آثار مستند و تجربی و این که مشکلات تا چه حد ذاتی این عرصه هستند و تا چه حد قابل حل، صحبت کرده‌ایم و این‌که با وجود تمام مسائل پیش روی جریان سینما در ایران، در اکران گروه هنر و تجربه چه قدم مثبتی می‌توان برداشت.

 

در چرخه تامین منابع مالی،تولید وپخش، به نظر شما گروه هنر و تجربه تا حدی قسمت پخش را پوشش می‌دهد. در واقع سوال این است که در خارج از ایران  برای اکران و دیده شدن مستندها چه فکرهایی شده است؟ آیا مستند فقط به تلویزیون و جشنواره ها محدود شده یا در زنجیره اکران هم جایی برای مستند وجود دارد؟ تفاوت بین ما و آن‌ها در تربیت تماشاگری است که به دیدن مستند برود یا حمایت‌هایی هم از اکران آثار مستند می‍‌شود؟

گمانم برای بحث منطقی درباره سینمای مستند و امکانات نمایش آن باید بین انواع مستند تمیز قائل شویم. این موضوعی است که در مورد عکاسی هم صدق می‌کند. یک عکس ورزشی از یک قهرمان معروف کجا و یک عکس هنری نزدیک به آبستره کجا. این‌ها دو مقوله کاملا متفاوت هستند. به همین ترتیب فیلم مستندی درباره تعقیب و گریز جانوران هم با یک فیلم-مقاله جدی فلسفی- سیاسی و با یک فیلم مستند درباره یک موضوع داغ روز فرق دارد. به عبارت دیگر اول باید روشن کنیم که وقتی از مستند صحبت می‌کنیم، از چی صحبت می‌کنیم. مساله توزیع یک فیلم- مقاله جدی با یک فیلم سرگرم‌کننده درباره زندگی پنگوئن‌ها در قطب، دو موضوع کاملا متفاوت هستند.
در مورد این که در خارج چه خبر است، من اطلاعات خیلی دقیقی ندارم. اما یک نکته روشن است و آن این که جای اصلی نمایش فیلم مستند، تلویزیون است و بعد از آن پخش ویدئویی برای علاقه‌مندان موضوعات خاص. جشنواره‌ها هم جای مناسبی برای نمایش مستندهای جدی هستند. اما اکران سینماهای اصلی بخش بسیار کمی از نمایش فیلم مستند را به خود اختصاص می‌دهد که آن هم محدود به چند نوع فیلم مشخص است: فیلم‌هایی که تکنیک فوق‌العاده داشته باشند که فقط روی پرده بزرگ جلوه دارد. مثلا فیلم‌هایی مانند باراکا و سامسارا و … یا راجع به آدم‌های خیلی معروف و محبوب باشند مانند مثلا فیلمی درباره مارادونا یا فیلمی که موضوع اجتماعی- سیاسی داغی داشته باشند. بنابراین در سینمای ایران هم نباید دنبال معجزه باشیم. این‌که فیلمی مانند«شش قرن و شش سال» که درباره یک پژوهش موسیقایی به همین اندازه هم پرده بزرگ را به خود اختصاص می‌دهد، به نظرم خیلی خوب است.

آیا شما می‌پذیرید که  ذات سینمای مستند، خارج از جریان اصلی سینماست و بنا به ماهیتش همیشه باید به تماشاگر محدود فکر کند؟

بله، من معتقدم فیلم مستند، بخصوص فیلم مستند ارزان، برای مخاطب خاص ساخته می‌شود.اما همزمان تحول جدیدی رخ داده است یا در حال رخ دادن است. در دنیا، بخصوص بعد از پیدایش تکنولوژی جدیدی که ثبت تصویر در شرایط معمولی را بسیار آسان ساخته است، و همین طور امکان تعریف پروژه‌های بلند مدت و دنبال کردن زندگی آدم‌های معمولی در مقاطع زمانی طولانی را آسان کرده (و این جان می‌دهد برای سریال‌های تلویزیونی)، گرایشی به وجود آمد برای نوعی سریال‌سازی از زندگی آدم‌های واقعی که «داکودراما» نام گرفت. این نوع مستندسازی به تدریج با داستان‌پردازی همراه شد. اگر بیننده زندگی زن و شوهری را دنبال می‌کند و بین آن‌ها اختلافی هم هست که به نمایش گذاشته می‌شود، چه اشکالی دارد که این زن و شوهر در داستان تلویزیونی از هم طلاق هم بگیرند، هرچند در واقع طلاق نگرفته باشند. به این ترتیب شکلی غیراخلاقی از ترکیب رویدادهای واقعی و ساختگی در زندگی آدم‌های معمولی شکل گرفت. در ایران در یکی دو سال اخیر شاهد پیدایش شکلی از این گرایش هستیم که تحت عنوان داستان‌گویی در مستند یا درام‌ در مستند درباره‌اش بحث می‌شود. وجوه ساختگی ممکن است گاه خیلی ناخودآگاهانه (برای جلب توجه تماشاگر) حتی از سوی فردی که موضوع فیلم است، وارد داستان شوند و حقیقتا خیلی وقت‌ها تشخیص زندگی از بازی و واقعیت از داستان (فاکت از فیکشن) را بسیار سخت بسازند. این گرایش را در فیلم‌های مستندی که امسال در جشنواره سینما- حقیقت نشان داده شدند مانند «بختک»، «من می‌خوام شاه بشم»، «جایی برای زندگی» و … می‌شد دید. گمانم این گرایش کوششی است برای مقابله با یک سنت دیرین در مستندسازی و آن این که مستند برای تماشاگر خاص است. کوششی است برای ساخت مستندهایی که تماشاگر نسبتا گسترده‌ای را جلب کند. در این جا قصد داوری ندارم، هدفم اشاره به یک واقعیت است که جای توجه و بررسی دارد.
حالا با توجه به مختصاتی که ما در آن قرار داریم، برای اکران بهتر آثار مستند در گروه هنر و تجربه چه راهکارهایی می‌توان اتخاذ کرد؟در انتخاب فیلم‌ها؟ تبلیغات؟ یا چیز دیگر؟

برای گروه هنر و تجربه اتفاقا باید بیشتر از همان نوع فیلم‌هایی انتخاب کرد که گرایشی به داستان‌گویی دارند. اما فیلم‌های کم‌تماشاگرتر هم باید جای خود را داشته باشند. گمانم هدف سینمای هنر و تجربه یکی هم فراهم آوردن جایی برای نمایش فیلم‌های ارزان با موضوعاتی است که شاید هرکسی به آن‌ها علاقه نداشته باشد و تکنیک‌هایی که خیلی حرفه‌ای و خیلی چشم‌نواز و جذاب نیستند. چه دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم، وقتی بیننده به سینما می‌رود انتظار دارد فیلمی ببیند که کیفیت تصویربرداری‌اش بهتر از فیلم‌هایی باشد که خودش هم با دوربین ویدئویی‌اش می‌گیرد. تنها چیزی که می‌تواند این انتظار را تعدیل کند، موضوع جذاب و غیرعادی، تحقیق و تدوین خوب است. گروه هنر و تجربه باید جایی هم برای نمایش فیلم‌های با موضوعات غیرعادی و نامتعارف فراهم کند، و توجه یک جانبه به تکنیک بالاتر و جذابیت‌های داستان‌گویی در انتخاب فیلم‌ها اشتباه محض خواهد بود. ممکن است تعداد تماشاگر این فیلم‌ها کمتر باشد، اما مهم نیست، نمایش این فیلم‌ها هم باید به عنوان جزیی از اهداف این گروه سینمایی تعریف شود.اگر موضوع این فیلم‌ها از نظر اجتماعی حساس باشد، برگزاری جلسات بحث و بررسی و انتشار مواد نوشتاری مکمل می‌تواند به رونق فیلم کمک کند. ترکیب کتاب به اضافه فیلم مستند ارزش آزمودن را دارد.همین طور فیلم مستند به اضافه جلسه بحث. و البته جلسه بحثی که فقط استتیک نباشد. فقط به درد فیلم‌بین‌های حرفه‌ای نخورد. بلکه موضوعِ فیلم در کانونش قرار داشته باشد.
نگاهی به آمار فروش فیلم‌ها می‌تواند کمکی باشد. مثلا فیلم «کهریزک چهار نگاه» به نظر من انتخاب نامناسبی است. نمی‌دانم اشتباه می‌کنم یا نه؟ زمان آن در اندازه‌های یک فیلم سینمایی است، اما اپیزودیک بودن آن و فقدان عوامل جذابیت اعم از تکنیک، داستانگویی قوی و حتی حساسیت موضوع، برای نمایش عمومی مناسب نیستند.درباره تبلیغات فیلم مستند هم یک نکته‌ای در سنت مستندنویسی ما هست که بسیار زیان‌آور و آزاردهنده است. منظورم آن نوع تبلیغی است که تلویحا مستند را با داستانی مقایسه می‌کند و مدعی می‌شود مستند فرهنگی‌تر است یا بهتر مسائل جامعه را انعکاس می‌دهد یا مستندسازان مغبون و مظلوم‌اند. به نظر من در تبلیغات باید روی جنبه‌های مثبت و عوامل جذابیت فیلم‌ها تاکید کرد، روی اهمیت موضوع فیلم‌ها و جذابیت داستان‌ها و آدم‌های واقعی آن‌ها. باید به عنوان یک اصل، از رقابت با فیلم داستانی و مظلوم‌نمایی و فرهیخته‌نمایی پرهیز کرد.