هنر و تجربه: «همشهری کین» از ۱۹۶۲ تا  قبل از آخرین رای‌گیری مجله سایت اند ساوند در ۲۰۱۲، گزینه اول منتقدانی بود که  هر ده سال بهترین فیلم‌های تاریخ سینما را انتخاب می‌کردند. تنها در سال ۲۰۱۲ بود که «سرگیجه» آلفرد هیچکاک جای همشهری کین را گرفت و هیچکاک به جای ولز نشست. اما با این که همشهری کین این همه سال در تاریخ سینما و بین بسیاری از جریان‌های سینمایی پیشتاز بود و هنوز هم در محافل آکادمیک سینمایی تدریس می‌شود اما  بسیاری از منتقدان هم به آن نقدهای جدی دارند.البته بی‌شک یکی از شاخصه‌های یک اثر مهم بحث برانگیز بودن آن در طول سالیان متمادی است.با هر نگاهی این سئوال که چرا همشهری کین فیلم مهم و بحث برانگیزی است؟ همیشه مطرح بوده ،که طبعا پاسخ‌های متفاوتی به آن داده شده است.
آنتونیا شرکا منتقد سینمایی ماندگاری همشهری کین در تاریخ سینما را به نوآوری‌های آن مربوط می‌داند. این منتقد سینمایی معتقد است ویژگی‌های فرمی همشهری کین، دلیل اصلی تمایز آن است: «همشهری کین یک نمونه عالی کلاسیک از سینماست که در ساخت آن الگوها و فرمول‌های سینمایی به نحو اعلا رعایت شده است و باعث شده تا یک مثال سینمایی حالا دیگر کلاسیک باشد. وقتی اثری کلاسیک شد در طول زمان ماندگار می‌شود.»
حضور ۵ دهه‌ای همشهری کین در صدر لیست بهترین‌های تاریخ سینما باعث می‌شود سوال خیلی از علاقه‌مندان و غیرعلاقه‌مندان سینما این باشد که چرا منتقدان همشهری کین را بهترین فیلم تاریخ سینما دانسته‌اند؟ آنتونیا شرکا به این سوال سایت هنر و تجربه چنین پاسخ می‌دهد: «این سوال به خاطر این است که ما حالا تجربه‌ای چند دهه‌ای گذرانده‌ایم و تجربیات و نوآوری‌هایی را آزموده‌ایم. یک مخاطب عادی ممکن است بگوید این فیلم واقعا چه چیز جدیدی داشت؟ اهمیت فیلم‌های آیزنشتاین و سبک مونتاژ روسی در تاریخ سینما ممکن است برای بیننده امروزی تعجب‌برانگیز باشد اما هریک از این تجربیات در زمان خودش زبان سینما را ساخت. همشهری کین در زمانی که ساخته شد، زبان سینمایی و سبک و ساختاری بدیع داشت و مجموعه‌ای از این نوآوری‌ها بود که این فیلم شد همشهری کین. در طول دهه‌ها فیلم‌سازان با استفاده از این تجربیات فیلم‌های خودشان را ساختند و اگر چشم قوی نداشته باشیم متوجه این بداعت نمی شویم.»
آیا اهمیت همشهری کین وابسته به سال ساخت آن و موقعیتش در تاریخ سینما است؟ اگر فیلم ۲۰ یا ۳۰ سال بعد ساخته می‌شد اهمیت امروز را نداشت؟ شرکا اعتقاد دارد این اهمیت به زمان ساخت بستگی ندارد: «همشهری کین نه فقط در زمان خودش پیشرو بود بلکه در نوع خودش اثری است که که در فرمی شکل گرفته و شکوفا شده که این فرم فیلم را پابرجا نگه داشته است. وجه معمایی فیلم و پیرنگ آن، آن قدر در پابرجا ماندن فیلم تاثیرگذار نبوده که زبان سینمایی و ابتکارات فرمی‌اش تاثیرگذار بوده‌اند.»

روبرت صافاریان اما دیدگاهی متفاوت و انتقادی به فیلم ارسن ولز دارد:«هر نما و هر صحنه شهروند کین طوری طراحی شده است که ما را به حیرت بیفکند. شهروند کین{همشهری کین} بیننده را چنان شگفت زده می‌کند که توان توجه به اشکالات عیان فیلم را از او می‌گیرد. مثلا بیننده نمی‌اندیشد که انگیزه تکرار صحنه فوق‌العاده بالا رفتن دوربین به بام کافه رستورانی که سوزان آلکساندر در آن کار می‌کند و ورود آن از سقف شیشه‌ای به دورن کافه چیست. نمی‌اندیشد، چون این صحنه را دو بار که هیچ، ده بار هم که ببینی خسته نمی‌شوی. اما انگیزه این تکرار و این‌که بار اول سوزان آلکساندر حرف نمی‌زند این بوده که قصه او که به روزهای آخر زندگی کین مربوط بوده در انتهای فیلم بیاید. در واقع صحنه امتناع او از حرف زدن در دیدار اول با تامسون و بعد تماس تلفنی تامسون با روزنامه و بازی پیشخدمت کافه و … همه از نظر روایی اضافی‌اند. اما اگر شهروند کین{همشهری کین} را مجموعه‌ای از صحنه‌های شگفتی آفرین از این دست ببینیم آن وقت شاید نتوان این حرف را زد.این فیلم نمونه تیپیک فیلم‌سازی پرزرق‌وبرق و سبک فاخر و توانایی تکنیکی و فرمال و هنری نیرومند است بدون انسجام اندیشه عمیق و بدون پشتوانه تجربه زندگی غنی. فراموش نکنیم که ولز در بیست و پنج سالگی این فیلم را ساخته و از درک احساسات مردی در سن و سال کین ناتوان بوده است.به سبب همه آنچه گفتم برای توصیف این فیلم بهتر از عبارت پائولین کیل عبارتی پیدا نمی‌کنم: یک شاهکار سطحی.»