
کمال تبریزی از سینمای تجربی میگوید (بخش اول ):
غرق شدن در انبوه تجربیات عجیب و غریب خطرناک است
هنر و تجربه – علیرضا کیانی : کمال تبریزی در گفتوگو با سایت هنر وتجربه از لزوم تجربهگرایی و ریسکپذیری در سینمای ایران میگوید. تبریزی که در جشنواره فجر امسال با فیلم «طعم شیرین خیال» حضور داشت. از نظر او عامل پیشرفت سینما در صدسال گذشته چیزی نیست جز تن دادن فیلمسازان به تجربههای نو. تبریزی در بخش اول گفتوگو همچنین به تجربههای خود در فیلمهایش اشاره کرده است.
تعریفتان از سینمای تجربی چیست و اساسا تجربه در سینما را چهطور معنا میکنید؟
من فکر میکنم خیلی فرق نمیکند که بگوییم سینمای تجربی یا تجربه در سینما. گرچه تجربه در سینما ممکن است یک حرکت آزمایشگاهی باشد و در محک زدن تکنیکها و امکانات صورت بگیرد. اما مفهوم سینمای تجربی خیلی کاملتر از تجربه در سینما است. سینمای تجربی برای خود استقلالی نسبی دارد و به فیلمهایی اطلاق میشود که جزء آثار مستقلاند و میتوانند برای ایجاد یک مفهوم یا فرم خاص به کار رفته باشند. به اعتقاد من اگر فیلمساز در عرصههایی که هنوز برای سینما ناشناخته مانده و به صورت کلاسیک مدون نشده است، قدم بگذارد به قلمرو سینمای تجربی وارد شده است. در یک دوره از تاریخ پزشکی پزشکان داروهایی که هنوز ناشناخته بود را اصطلاحا روی خودشان آزمایش میکردند تا اثر آن را بررسی کنند و به یک تجربه برسند. باید بدانیم تجربه در هنر نیز اتفاقی انسانی است که از سوی هنرمند شکل میگیرد. ممکن است اثری که از تجربهگرایی نشأت میگیرد،پاسخ خوبی هم بگیرد و به یک قاعده تبدیل شود. در عین حال این امکان نیز وجود دارد که فیلمساز با ناکامی مواجه شود. در سینمای تجربی اولا اثر باید مستقل باشد؛ در ثانی تا به حال کار نشده باشد.
هر اثر مستقل را میتوان تجربهگرا نامید؟
سینمای تجربی زیرمجموعهای از سینمای مستقل در نظر گرفته میشود. سینمای مستقل از نظر مفهومی و کارکرد میتواند سینمای داستانی یا کلاسیک باشد. مستقل به این معنا که هیچ گونه وابستگی به هیچ تفکر و اعتقادی خارج از تفکرات و عقاید فیلمساز ندارد و تنها متکی به افکار خود فیلمساز است. البته این تقسیمبندی مستقل و غیرمستقل را در عرصه اقتصادی نیز میتوان عنوان کرد، اما من فکر میکنم بحث آکادمیک و فکری فیلمساز است که او را به عنوان سینماگر مستقل مطرح میکند.
تجربه گرایی در سینما چه حد و مرزی دارد و تا کجا مجاز است؟
نباید برای آن حد و مرزی قائل شد. تجربه در سینما میتواند تا بینهایت اتفاق بیافتد.یک زمان هست شما این تجربیات را در طول ساخت یک فیلم کلاسیک انجام میدهید.یعنی قاعده را حفظ میکنید و در آن رگههایی از تجربه را نیز دخیل میکنید. گاه نیز پیش میآید که در اساس و بنیاد فیلم دست به تجربه میزنید. تجربهگرایی گاه میتواند آنقدر درشکلگیری مسیر متفاوت یک فیلمساز موثر باشد که در نهایت شکل کلاسیک نیز به خود بگیرد و تماما تبدیل به قاعده شود.
در سینمای ایران از چه کسی میتوان به عنوان نمونه بارز این تجربهگرایی نام برد؟
میتوانم بگویم که کارهای اولیه عباس کیارستمی نظیر فیلم «نان و کوچه» در سیر فیلمسازی این هنرمند، سینمای تجربی محسوب میشود. همانطور که میدانید آقای کیارستمی کار خود را با ساخت تیزر آغاز کرده و بعد وارد عرصه کار سینمایی خود شده است. شکل کار او محصول تجربیات شخصی سینمایی خودش بوده و در این حین به مضامین و اعتقادات و اصول سینمایی خاص خود دست پیدا کرده است و توانسته سینمای مستقل خودش را تعریف کند. تا جایی که همین امروز میتوان مجموعهای از فیلمسازان جوان گرد آورد که سرچشمه الهامشان آثار عباس کیارستمی است.
چه چیزی میتواند فیلمساز را به تجربه کردن سوق بدهد؟
من فکر میکنم قدرت ریسکپذیری نقش بسیار مهمی در تمایل به تجربه دارد. اینکه تجربه مورد نظر جواب بدهد یا ندهد. به عنوان مثال چنددهه قبلتر گروهی موسوم به دوگما۹۵ توسط فونتریر و چند فیلمساز دیگر تشکیل شد که در راستای تجربهگرایی، برای خود یک سری قواعد را تعیین کردند. مثلا تا حد امکان دکوپاژ و تقطیع فنی در تصویر صورت نگیرد. یعنی از ابتدا تا انتها آنچه را که میتوانیم در یک پلان بیان کنیم، حتما در یک پلان گرفته شود. این گروه حدود ۱۰ قاعده برای سینمای خود تعریف کرد و از دل آن چند فیلم بیرون آمد که چندان هم موفق نبودند و مسیرشان نیز ادامه پیدا نکرد. میخواهم این ریسکپذیری ارزش دارد و امکان دارد در خلال یک تجربه به قواعدی رسید که به یک ژانر سینمایی تبدیل شود. اسم تجربه روی خود سینمای تجربی هست و باید از پیش پذیرفت این تجربه میتواند موفقیتآمیز یا ناموفق باشد.
بیشتر در چه بخشهایی از سینماتجربه کردن و ریسکپذیری کارآمد خواهد بود؟
میتواند از بنیادیترین بخش فیلمسازی، که فیلمنامه است، آغاز شود. این ریسکپذیری میتواند تا مرحله فیلمبرداری، بازیگردانی، تدوین و مونتاژ نیز ادامه پیدا کند و تجربه در آن دخیل باشد.
خود شما در آغاز راه فیلمسازیتان چقدر به ریسکپذیری تن داده بودید؟
به شخصه در کارهای اولم خیلی سراغ ریسککردن نرفتم. در دو سه فیلم اولی که ساختم تجربه به معنای ریسکپذیری آن یا اصلا وجود نداشت یا فقط در گوشههایی از کارهایم به صورت خیلی خفیف دیده میشد.حداقل من در دوران آغاز فیلمسازی خودجسارت فیلمسازهای جوان امروز را نداشتم. سعی میکردم همه چیز فیلم به قاعده باشد. از نظر من غرق شدن در انبوه تجربیات عجیب و غریب بسیار خطرناک است.
از چه زمانی به تجربهگرایی و جسارت در فیلمسازی روی آوردید؟
تا قبل از «فرش باد» چندان به سمت ریسک کردن نرفته بودم و با ملاحظه پیش میرفتم. در «فرش باد» برای اولین بار فیلمی میساختم که به جای آنکه قصه متدوال داشته باشد، بر مبنای جزییات شکل گرفته بود. در هر صحنه از فیلم جزییات صحنه مهمترین چیز بود. من و رضا کیانیان به این نتیجه رسیده بودیم که نوع بازیها باید ضد بازی باشد و به همین خاطر برای خروج از فضای پیشین سراغ نابازیگران بومی رفتیم.تجربهگرایی را در «گاهی به آسمان نگاه کن» نیز ادامه دادم و به شدت روی مفهوم تکیه کردم. در این فیلم هر دو دنیا را کنار هم میبینیم و اینکه چقدر همدیگر را درک نمیکنند. به دنبال آن «همیشه پای یک زن در میان است» نیز به نوعی تجربه خاص محسوب میشد. کلاژی که باید بین صحنهها رخ میداد و قصههای تنیده درهم فضای عجیبی به اثر میداد. هنگام ساختن این فیلم خیلیها توصیه کردند که از سردرگمی موجود در فیلم دوری کنم؛ اما من همیشه میگفتم این سردرگمی را دوست دارم و قصد تجربهکردناش را دارم.
این میل به تجربه کردن تا «طعم شیرین خیال» نیز ادامه داشته است.
بله. در «طعم شیرین خیال» باز هم دل به تجربه دادم. در این فیلم ترکیبی بین کمیکموشن و واقعیت ایجاد کردم. ممکن است پیش از این در سینمای ایران انیمیشن و واقعیت را ترکیب کرده باشند، اما اینکه بخشی از تخیلات یک انسان به صورت کمیکموشن طراحی شود، تا به حال امتحان نشده بود. اینکه تخیلات به این شکل در بیاید نیز در متن نیامده بود، منتها موقع اجرا فکر کردم باید کار ویژهای انجام دهم. حس و حالی که فیلمنامه داشت با تصویر رئال بیانشدنی نبود.برای بیان این تخیلات خیلی راهها وجود داشت مثلا میشد روی تصویر کارهای سیجی انجام داد تا اثر شکل و شمایل خاص بگیرد. اما فکر کردم از کمیک موشن استفاده کنم. در این فیلم انتقال از فضای واقعی به کمیک برایم مهم بود. البته میشد که جذابتر از اینی که هست صورت بگیرد، منتها به خاطر کمبود وقت و صرف هزینهها امکانش وجود نداشت.
این رغبت شما به تجربیات تازه قرار است همچنان در مسیر فیلمسازیتان ادامه پیدا میکند؟
حتما به تجربهگرایی ادامه خواهم داد. در فیلمی که قرار است سال آینده کار کنم، از همین حالا دائم در این فکرم باید چهکار که تمام تصاویر گونهای نامتعادل داشته باشد و تنها از یک لنز خاص استفاده کنم تا متناسب با فیلمنامه تجربهای نو را وارد فیلمام کنم.موقع خواندن فیلمنامه همیشه فکر میکنم علاوه بر فضای فیلمنامه و قواعد مرسوم کاری انجام دهم که یک شکل تازه به خود بگیرد.