
بنت میلر، کارگردان «شکارچی روباه»:
چرا در طول ۱۶ سال، فقط ۴ فیلم ساختم
هنر و تجربه – امیر محقق: بنت میلر کارگردان گزیدهکاری است. او معمولا موضوعات چالش برانگیزی و نو را برای ساخت فیلمهایش انتخاب میکند. سه سال بعد از ساخت فیلم «مانی بال» با بازی برد پیت که نامزدی اسکار را برای برد پیت به همراه داشت، بنت میلر با چهارمین فیلم بلندش «شکارچی روباه»، بکه یک اثر خارج سیستم استودیی است و جز فیلم های مستقل به حساب میآید، دوباره به سینماها برگشته است. این درام تاثیرگذار هم همچون دیگر آثار میلر، مورد توجه منتقدان قرار گرفت و مثل «مانی بال» و «کاپوتی» در فصل جوایز موفق عمل کرد. «شکارچی روباه» که مراحل تولید آن، بیش از هشت سال طول کشیده است، داستان رابطه کاری صمیمانه یک کشتی گیر به نام مارک شولتز (با بازی چنینگ تتوم) با حامی مالیاش جان دو پونت (با بازی استیو کارل) را در زمان آماده سازی برای مسابقات المپیک ۱۹۸۸ در سئول به تصویر میکشد. مصاحبه بنت میلر در مورد شکارچی روباه و دوران کاریاش را در زیر میخوانید:
امسال اولین باری بود که با فیلمتان در جشنواره کن حاضر بودید. تجربهتان چگونه بود؟
جمع گرم و دوستانهای دور هم جمع شده بودند که عاشق فیلم هستند و به فیلمها اهمیت میدهند و محیط خیلی خوبی را در آنجا دیدم.
اینکه بهترین کارگردان آن جشنواره شناخته شدید چه حسی داشت؟ اینکه توسط همتایانتان شناخته شوید؟
شاید این را از کسانی که جایزه میگیرند زیاد شنیده باشید اما اگر بخواهم صادق باشم، حس غالبی که پیدا کرده بودم تواضع بود. واقعاً حس فروتنی داشتم. یکنوع قدردانی، تشویق و حمایت شدن. فکر میکنم هر فیلمسازی دوست داشته باشد تا از او به خاطر اثرش قدردانی شود.
از زمانی که فیلمتان را در جشنواره کن نمایش دادید مطبوعات در مورد شما مانور می دهند ؛ حتی بیش از میزان توجهی که معمولا به فیلمسازانی می شود که فیلمهایشان در فصل جوایز قرار دارند. آیا این تجربه برایتان لذت بخش و هیجان انگیز بوده است؟
آنقدرها هم که گفتید نبوده است. اینگونه نیست که هر روز از خواب بلند شویم و برای نمایش و تبلیغ فیلم به جایی برویم، تنها به فستیوالهای معدودی رفتهایم. ارائه و دیدن فیلم در کنار مخاطب، حس بسیار خوبی دارد . به کار خسته کنندهای برایمان تبدیل نشد. تا الان که سر و کله زدن با مطبوعات برایم اذیت کننده نبوده است.
با توجه چندین سال زمان که صرف این فیلم کردهاید حالا آمادهاید تا دیگر آن را رها کنید؟
بدون شک همین طور است. «شکارچی روباه» دیگر به من تعلق ندارد. در طی این مدت بیشتر حکم یک تماشاچی را برای فیلم داشتهام و حالا نحوه ارتباط مردم با فیلم، مهم تر از حرف ها و کارهای من است.
چطور شد که تصمیم به ساخت «شکارچی روباه» گرفتید؟ منظورم این است که شما قبل از این فیلم، «مانی بال» را برای یک استودیو (سونی) ساختید و حالا بعد از آن سراغ یک پروژه آمدهاید که با دغدغه شخصی خودتان آن را ساختید. این تغییر رویه برایتان چگونه بود؟
مانی بال هم از دغدغه من میآید. اینگونه نبود که استودیو به من بگوید :«بیا این فیلمنامه را بگیر ببر و بساز.». ابدا اینگونه نبود. بلکه زمانی که مانی بال به من پیشنهاد شد، مشکلات زیادی داشت و فرصتی فراهم بود تا پروژه ای که در گذشته با مشکلاتی درگیر بوده است را با نگاه خودم دوباره بازسازی کنم. من این دو فیلم را در دو گونه جدا از هم قرار نمیدهم. تفاوتشان در این است که مانی بال تقریبا تکلیفش معلوم بود و قصد ساختن آن وجود داشت ولی مراحل تولید شکارچی روباه، تنها با خواندن چند بریده روزنامه از سوی من، از صفر شروع شد. اما انرژی و اهمیتی که به جفت آنها دادهام یکسان بوده است.
مانی بال یک فیلم استودیویی بود و شکارچی روباه اینگونه نیست. با مشارکت کمپانی سونی پیکچرز کلاسیکز، قطعا فیلمهای مستقل بیشتری ساخته میشوند. آیا به فیلمتان چنین نگاهی دارید؟ اینکه در راستای ساخت فیلمهای مستقل توسط استودیوهاست؟
هر پروژهای که تابحال کار کردهام، در یک محدودهای بوده و همیشه موضوع کنترل من بر فیلم و اینکه آیا میتوانم حرفم را بزنم، برایم مطرح بوده است. اینکه از بیرون، فیلم من فیلم استودیویی یا مستقل تلقی شود برایم اهمیت ندارد. مسئله مهمتر این است که آیا میتوانم کاری که قصدش را دارم انجام دهم یا خیر. فیلمسازی کار چالش برانگیزی است ولی همیشه دلم میخواسته تا در فیلمم، نگاه و رویکرد خودم را داشته باشم. مانی بال یک فیلم استودیویی بود؛ اما این موضوع که ما میتوانستیم با برد پیت به عنوان تهیه کننده کار مذاکره کنیم، حس ساخت فیلمی مستقل را به ما میداد.
نتیجه کار هم اینگونه به نظر میرسد.
مرسی که اینطور فیلم را دیدهاید.
فیلمهای زیادی نمیسازید. چرا بین فیلمهایتان این قدر فاصله میافتد؟
اینکه فیلم خوبی بسازید کار بسیار سختی است؛ زمانبر است و در این حالت کارایی بیشتری خواهم داشت. یک استانداردی برای خودم قائل هستم و سر جزئیات، بسیار سختگیر هستم به همین دلیل کارم زمان زیادی میبرد.
یکی از دلایلش این است که بسیار گزیده کار هستید و سخت انتخاب میکنید که چه بسازید. البته هر چهار فیلم شما تاکنون فوقالعاده بودهاند.
این به همان موضوع کنترل و زمان کافی داشتن برای رسیدن به مطلوب ذهنی من برمیگردد که در موردش صحبت کردیم؛ اینکه جوری برنامهریزی کنید که کارتان به نتیجهای که در ذهن داشتید برسد، در مدیوم سینما موضوع بسیار مهمی است اما اتفاقاتی وجود دارد که ممکن است فیلم را تحت تاثیر خود قرار دهد. نیروهای قوی و غالبی وجود دارند که میتوانند مدیریت شما بر امور ساخت یک فیلم را ضعیف کنند. همه چیز بستگی به نوع برخورد شما با مسائل دارد.
بازی بازیگرانتان در شکارچی روباه تماشایی از آب درآمده است. این موضوع در همه فیلمهای شما دیده میشود. برخوردتان با بازیگران به نسبت با اولین فیلمی که ساختید چه تغییری کرده است؟ اصلا تغییری داشته است؟
فکر نمیکنم. من با ذهنی آزاد وارد رابطهام با بازیگرانم میشوم. در این فیلم با بازیگران مختلفی با تجربه و متدهای مختلف روبرو بودم. اگر در کار آنها یک نوع سازگاری را میبینید دلیلش نوع آگاهی و حساسیت آنها نسبت به کارشان و فراهم کردن فضایی برای پیدا کردن شخصیتشان است. اگر کاری کردهام، آن، به وجود آوردن اتمسفر مناسب و احترام و حساسیت در مواجهه با بازیگر بوده است. نمیخواهم بگویم که همیشه بازیگران را خوب هدایت میکنم؛ نمیدانم این گونه است یا خیر، اما به بازیها اهمیت زیادی میدهم، آنقدر که، یک تعهدی در فضای کارمان به وجود میآید که هر کسی بهترین کارش را ارائه میدهد.
چنینگ تتوم آنقدر در نقشش فرو رفته بود که در صحنهای از فیلم با سرش آینه را خرد میکند و آسیب میبیند. آیا شده در فیلمی نگران این باشید که بازیگرتان در حس گرفتن زیاده روی کند یا اینکه اصولا دوست دارید تا این میزان تعهد به کار را مشاهده کنید؟
همه عوامل حرفهای هستند و اتفافات این چنینی که غیرقابل پیش بینی و بیاختیار هستند، پیش میآید. در کارمان بداهه و یک روحیه زنده بودن وجود دارد که در بعضی مواقع از کنترل خارج میشود. فکر میکنم همه آگاه هستیم که چکار می کنیم و خودمان را در آن رها کردهایم تا چیزهای جدیدی کشف کنیم. مثلا این صحنهای که گفتید را فقط در یک برداشت گرفتیم؛ حتی سعی نکردیم دوباره این صحنه را بگیریم چون مشخص بود که او ممکن است به خودد صدمه بزند.
منبع: ایندی وایر