ماهنامه هنروتجربه – پیروز کلانتری:علی گوک‌نژاد، پسر جوان ترکمن و راوی فیلم «آتلان»، در اواخر فیلم و زمانی که از مسابقه دادن اسبش، «ایلحان»، ناامید شده و او را می‌فروشد، می‌گوید: «هیچ‌وقت نفهمیدم ایلحان چشه. اون فقط مقاومت می‌کرد. برای رفتن هم مقاومت می‌کرد.»
برای شخص من جذابیت و نقطه تأمل اصلی فیلم «آتلان» همین ناروشن ماندن علت اصلی مقاومت مدام ایلحان در برابر مسابقه دادن، آن‌هم بعد از سه بار اول شدن و دو بار دوم شدن در پنج مسابقه است. می‌‌شود بر ایلحان، به‌عنوان یک حیوان، انگیزه‌ها و تأملات انسانی بار کرد و از سیراب‌ شدن یا افسرده شدن و چیزهای دیگر او گفت؛ اما فیلمساز به‌درستی در این دام نمی‌افتد، در پی تنها نشان دادن ایلحان یا نزدیک شدن‌های سینمایی به او نمی‌رود و درام سینمایی برای فیلم مستند راه نمی‌اندازد و در عوض، بار اصلی تأثیر و اجرای فیلم را بر توصیف و نمایش مؤثر لحظات مقاومت ایلحان و برآمد این عمل او بر لحظات ریز روحیه و رفتار علی و حتی بیش از او، برادر بزرگترش کریم می‌گذارد. به‌واقع، قصه فیلم نه روشن کردن چرایی مقاومت یک اسب مسابقه، بلکه نمایش خود این مقاومت، به‌عنوان عملی بالذات و متصل به احوال و خصلت‌های یک اسب مسابقه، یا اسبی است که دیگر نمی‌خواهد اسب مسابقه باشد.
ایلحان را وقتی می‌خریدند، کرّه یتیمی بوده و حالا که می‌فروشندش، خوجه حاجی می‌گوید: «برکت از زندگی‌تون می‌ره. اگه اسب یتیمی اومد توی خونه‌ت، باید تا آخر مراقبش باشی». او در پایان مسابقه‌ای که خود از شروعش سرباززده بوده، خشن می‌شود و می‌زند به میان جمعیت؛ گویی مقابله و مقاومت او نه فقط با کریم و علی و خانواده گوک‌نژاد، بلکه با مجموعه روابطی است که اسب را در قامت اسب مسابقه و ابزار روابط حرص‌آلود شرط‌بندی و مناسبات مالی برد و باخت می‌بینند و بس. در پایان فیلم و بعد از فروش اسب، علی می‌رود تا ایلحان را در جای تازه‌اش، نزدیک دریا و در فضایی آرام و دور از مسابقه، ببیند. ایلحان آرامش غریبی پیدا کرده و به ابراز احساسات علی، که از احوال تازه او جاخورده، پاسخ مثبت می‌دهد. گویی می‌خواهد بگوید اگر با اسب بودن – و نه اسب مسابقه بودن – او کنار می‌آمدند، شاید رابطه‌شان می‌توانست سو و نتیجه دیگری پیدا کند. خلق و به نتیجه رساندن همین احساس و حرف خاص برای خاص و جذاب کردن فیلم «آتلان» کافی است.
آتلان در فضای فیلم‌های مستند ما هم تازه است و برای خلق درام در فیلم مستند و سینمای مستند ما حرف و پیشنهاد دربر دارد. می‌شود این توجه یا حساسیت را داشت و بروز داد که چه میزان از قصه فیلم به امر واقع تکیه داشته و چه‌قدر آن قصه افزوده فیلمساز در فیلم است. این اما و اگر گذاشتن چه‌قدرمهم است یا در پی بیان چه دل‌مشغولی یا ایرادی است؟ کمیت بالای گفتار فیلم بر این تردید و ناروشنی می‌افزاید و البته ایراد فیلم هم هست و این تصاویر و این روابط تصویرشده نیاز به این حجم گفتار ندارد. گویی فیلمساز، با نگرانی گره‌زدن و اتصال روابط واقعی با قصه افزوده‌اش، می‌خواهد صغرا – کبرای قصه‌اش کم نداشته باشد و از سوی دیگر نگران است که مبادا به باور تماشاگرش راه پیدا نکند. جدا از این اشکال و ایراد، اما رفتار و حسیات و حضور و روابط میان شخصیت‌های فیلم آن‌قدر انرژی و شور دربر دارد و آن‌قدر به هم گره خورده است که ما را درگیر «چون»‌ها می‌کند تا «چرایی»‌ها. خرده‌حس‌ها و حضور‌ها درگیرمان می‌کند و از گیر‌ها و گره‌های قصه و روایت کلان فیلم دور نگهمان می‌دارد. شناخت نزدیک فیلمساز از روابط اسب و آدم‌هایش به هم‌آمیزی ظریف و مؤثری از بروز روحیه و رفتار کریم و علی و متصل شدن این حضور به قصه و روایت فیلم راه یافته و تسلط فیلمساز بر شکل و شیوه تصویربرداری و طراحی اندیشیده نوع دوری و نزدیکی دوربین با شخصیت‌های در برابرش، به حس‌گذاری لحظات و درگیرشدن ما با بده و بستان‌های اسب و آدم‌های فیلم انجامیده است. در کمتر فیلم مستند سینمایمان شاهد این رفت‌وآمد نزدیک و گفت‌وگوی غریب و دعوت‌گر میان تصویر و تدوین بوده‌ام و مهم‌تر از وجه تکنیکی این حضور و این رابطه، حاصل این هم‌آمیزی در ایجاد و انتقال انرژی و هیجان درونی مراودات و کشاکش‌های شخصیت‌های فیلم است که دیدنی و شورآفرین از کار درآمده است.
آتلان برای سینمای داستانی ما هم حرف و پیشنهاد دربر دارد. توجه به قدرت و تأثیر درام مستند – در برابر درام سینمایی – و تکیه دادن درام به جهان بارور پسِ پشت‌های زندگی‌های واقعی، یک پیشنهاد است. حرف دیگر، اهمیت رئالیسم در معنای توجه به خرده زندگی‌ها و روایت‌هاست، در برابر واقعیت‌سازی‌های کلان‌نگر و پا در هوا و برساخته ذهن‌ها و تفکرات دور از دوره و زمانه فیلم داستانی سازهایمان. پیشنهاد دیگر، طراحی به هم گره‌خورده فیلمنامه فیلم است با طراحی تصویر و تدوین آن، و بیرون‌کشیدن شور و شرر روابط میان شخصیت‌ها از این میان. حرف دیگر توجه به سادگی‌هاست و برقراری امکان رابطه پیچان و چرخان تماشاگر با پسِ پشت جهان و روابط ساده پیش رویش، در برابر ذهنیت‌های پیچیده و سردرگم فیلم‌های نسل جوان داستانی‌سازمان که اغلب نه به بار می‌نشینند و نه به باور راه پیدا می‌کنند. کافی نیست؟

نسخه pdf ماهنامه هنر و تجربه