
نگاهی به مواجهه با فیلم «گاو» در دهههای ۴۰ و ۵۰
استقبال نخبگان و موفقیت بینالمللی ، «گاو» را تثبیت کرد
هنر و تجربه – بهزاد وفاخواه: «گاو»، «قیصر» دو فیلمی هستند که همیشه آغازگر موج نوی سینمای ایران شمرده میشوند. هر دو فیلم در سال ۱۳۴۸ اکران شدند، اما سرنوشتی متفاوت پیدا کردند. گاو نمایشی کوتاه مدت داشت اما موفقیتهای بین المللی خوبی کسب کرد و قیصر فروشی تاریخی داشت.
این فیلمها، اولین تلاشها برای بیرون زدن از دایره محدود فیلمفارسی نبودند. پیش از اینها ابراهیم گلستان با «خشت و آینه» در سال ۱۳۴۴ و فرخ غفاری با «جنوب شهر» و «شب قوزی» دست به ساخت فیلمهایی روشنفکرانه زده بودند. مدل کلاه مخملی فیلم فرخ غفاری اما به مذاق سینماروها خوش نیامد و فیلم نفروخت. سینمای ابراهیم گلستان هم به مذاق منتقدان خوش نیامد و از پیش هم مشخص بود که برای تماشاگر آن زمان قابل هضم نیست. هر دو در بیست و هشت سالگی این آثار را ساختند. اما چرا این سه فیلم و در راس آنها فیلم گاو جریانساز شدند؟
بهزاد عشقی منتقد سینمایی که کار نقد را از دهه پنجاه شروع کرده است، استقبال نخبگان و روشنفکران را دلیل اصلی این موفقیت میداند: «قصه فیلم با معیارهای معمول قصهگویی سینمای ایران منافات داشت. بازیگران فیلم اگرچه از مشاهیر تئاتر بودند، محبوبیتی در میان تماشاگران سینمای ایران نداشتند. به نظر میرسید که فیلم گاو نمایش عمومی موفقی نخواهد داشت و به سرنوشت سایر فیلمهای روشنفکری ایران دچار خواهد شد و به زحمت چند سانس روی پرده خواهد بود و بعد بایگانی میشود؛ اما گاو از چند جهت سرنوشت دیگری پیدا کرد. زمینه مساعدی که فیلم قیصر به وجود آورد، و حمایت مطبوعات و منتقدان از سینمای متفاوت، سبب شد که فیلم گاو مخاطب خاص خود را بیابد و لااقل مورد استقبال تودههای نخبه و روشنفکر قرار بگیرد. موفیقت گاو در جشنواره ونیز بر شهرت و اعتبار این فیلم افزود و پس از آن به تناوب روی پرده رفت و به یکی از کلاسیکهای بلندآوازه ایران بدل شد.» (مجله فیلم، شماره ۲۷۷)
در فضای نقد فیلم اواخر دهه چهل یک مجادله قلمی معروف هم اتفاق افتاد که فیلم قیصر باعث آن بود. مقالات و جواب مقالاتی که دکتر هوشنگ کاووسی در یکسو و نجف دریابندری و پرویز دوایی و بعد ابراهیم گلستان را در طرف مقابل قرار داد. در بین منتقدان، کسانی که حامی قیصر بودند به فیلم گاو توجه کمتری نشان دادند و آنها که مخالف قیصر بودند از گاو ستایش کردند. حتی منتقد بسیار سختگیری مثل امیرهوشنگ کاووسی که پیشتر از خشت و آینه انتقادات سختی کرده بود با حرارت از فیلم گاو دفاع کرد: «من فیلم مهرجویی را به خاطر خوب بودنش دوست دارم، به سبب اینکه مایهاش بر بستگیهای روحی بین افرادی که در یک جامعه کوچک دارای شکلی از یک زندگی مشابهاند قرار دارد و پیامهایی به همراه میآورد که از همدردی گروههای بشری با هم حکایت میکند. صرفنظر از ضعفهای کوچکی که فقط باید مورد توجه شخص فیلمساز باشد، گاو فیلمی است در یکقدمی یک اثر فوقالعاده» (کیهان، ۲۹ بهمن ۱۳۴۸)
دکتر کاووسی به رغم ستایشی که نثار گاو میکند اما در دوجا تذکر میدهد اولا فیلم نه اثری فوقالعاده که اثری در یکقدمی آن است و ضعفهایی هم دارد. اما این ضعفها را باید به فیلمساز فقط گفت. همه اینها این شائبه را در ذهن تقویت میکند که یکی از اهداف او از این نقد مثبت، شماتت کردن جریانی است که از قیصر ستایش کرد. فیلمی که شاخهای نافرمان از سینمای فیلمفارسی بود که دکتر کاووسی تفاوتی بین آن و فیلمفارسی قائل نبود. خود مهرجویی در گفتگو با مانی حقیقی در تمجید از قیصر میگوید: «اولین بار بود که یک فیلمفارسی میدیدم که ریتم داشت و حرکت داشت.» یعنی او هم در نهایت قیصر را جزئی از سینمای فارسی میدید. اما به استثنای کاووسی و برخی دیگر از منتقدان، اغلب محافل سینمایی تا قبل از موفقیت بینالمللی گاو، با آن مثل اثری متوسط روبرو شدند. در جشنواره سپاس گاو جایزه بهترین فیلمنامه را گرفت در حالیکه بیشتر جوایز به قیصر رسید. جایزه فیلمنامه در عین حال حاوی این پیام بود که هیات داوران جشنواره سپاس اعتبار گاو را بیشتر مدیون نویسنده مشهور آن غلامحسین ساعدی میدانند تا کار مهرجویی. کار بازیگران فیلم هم با انگ بازی تئاتری روبرو شد. در جشنواره فرهنگ و هنر اوضاع بدتر بود و تنها جایزه فیلم گاو جایزه موسیقی بود. بهزاد عشقی در مورد دلایل این کممهری معتقد است جامعه روشنفکری آن روزگارِ سیاستزده، گرما و حرارت و عملگرایی قیصر را میپسندید. «قیصر ستیزنده بود و به رغم گرایش آنارشیستیاش، غلیه نظم موجود میشورید و این موجب رضایت روشنفکران سیاست اندیش بود. اما در گاو ستیزی وجود نداشت و آدمها مقهور محیط زندگی خود بودند. قیصر فیلم گرم و جذابی بود که در تودهها تاثیر میگذاشت اما گاو بیشتر تجربهای روشنفکرانه بود و تاثیر چندانی در مخاطب عام نداشت. بنابراین وجدان جمعی منتقدان و روشنفکران، بیشتر متمایل به حمایت از قیصر بود.» (مجله فیلم، همان شماره)
فیلم یک هفته در سینما کاپری تهران (بهمن فعلی) روی پرده بود و خیلی زود بعد از شانزده هزار تومان فروش از اکران کنار گذاشته شد. همین اکران مشروط به اضافه کردن نوشتهای در ابتدای فیلم بود که رخدادهای فیلم را به ۵۰ سال قبلتر میبرد . یکی از دوستان فرانسوی مهرجویی فیلم را در چمدانش گذاشت و با خود به جشنواره ونیز برد. در ۱۹۷۱ فیلم در جشنواره ونیز به نمایش درآمد در حالی که حتی زیرنویس نداشت و خود داریوش مهرجویی گزیدهای از دیالوگها را برای تماشاگران ترجمه میکرد. گاو در جشنواره ونیز سخت مورد توجه قرار گرفت و به خاطر «زیبایی پرجاذبه تصویری و حساسیت انسانی و شاعرانهای که فیلمساز در نشان دادن یک محیط اجتماعی کوچک داشته است» جایزه منتقدان بینالمللی را دریافت کرد. بعد از آن در جشنواره شیکاگو عزتالله انتظامی جایزه بهترین بازیگر مرد را گرفت. روزنامهها و مجلات فرانسه و ایتالیا و انگلستان عموما نقدهای مثبتی نوشتند. از جمله روزنامه فرانسوی نوول لیتراتور نوشت: «این فیلم که از لحاظ شکل و تجسم بسیار زیباست، و به طریق سیاه و سفید تهیه شده، پلانهای عمومی را بسیار به کار گرفته است. دوربین، آگاهانه و کمی به شیوه فیلمهای عصر طلایی سینمای شوروی، روی صورت روستائیان، از زن و مرد توقف میکند. در این فیلم همچنین گروههای انسانی، و نیز مناظر خاکریزها و تپهها و درههای کوچک و تپه ماهورها، و به ویژه سایههای نگرانکنندهای که گاه در روی قله یک تپه عرض اندام میکنند، نقش مهم دارند… زندگی دستهجمعی روستا با شادیهای آکنده از شعر توصیف شده. اما در عین حال دادخواستی تلویحی علیه شرایط دشواری که روستاییان در آن به سر میبرند تهیه شده است. البته روی این موضوع چندان پافشاری نمیشود و رئالیسم از طریق نوعی سمبلیسم پنهانی خود را مینمایاند.» (کیهان، ۱۸ شهریور ۱۳۵۰)
بخشهایی از این نقد فرانسوی با فهم امروز ما از فیلم گاو تفاوت زیادی دارد. نقطه دید یک منتقد غربی، چهل و سه سال قبل، و پیش از معرفی سینمایی به نام سینمای ایران در غرب، عجیب نیست که امروز قابل درک نباشد. شادیهای آکنده از شعر یکی از همین فرازهاست که با تصور امروز ما از فضای تاریک و غمبار فیلم در تضاد است. برداشت آن روز منتقد غربی، تا حدی سیاسیتر از فهم امروز ماست و البته نسبت به برداشت آن روز محافل روشنفکری ایران، کمتر سیاسی فهمیده شده است. در مقابل نویسنده آن زمان نوول لیتراتور آن را کمتر از چیزی که ما امروز میبینیم، سمبلیستی دیده. خود مهرجویی اما نسبت به تلقی پارهای از منتقدان غربی معترض بود: « عدهای فیلم را در مسیر کارهای پازولینی و فیلمهای اولیه ویسکونتی و آنتونیونی میدیدند و با اشارهای نه چندان متواضعانه به تاثیر سینمای نئورئالیستی در این فیلم اشاره میکردند. عدهای دیگر در هیات مارکسیستهای دگماتیک به دنبال یک نتیجه آنی و برداشتی مطلقا سیاسی-اجتماعی بودند و برخی دیگر حضور مفاهیم و ابعاد دیگری را حس میکردند ولی حقیقتاً و به طور وضوح به چون و چرای روابط آدمها و موقعیتها پی نمیبردند و لذا میکوشیدند آن را از ورای معیارهای رایج غربی مورد ارزیابی قرار دهند.» (کیهان، ۲۵ شهریور ۱۳۵۰)
برای رژیم پهلوی مواجهه با فیلم گاو، شمشیری دولبه بود. از یک طرف این اولین بار بود که سینمای کشوری در خاورمیانه در فستیوالهای هنری موردتوجه قرار گرفته بود و دیده شدن از طرف غرب امری بود که حکومت همیشه تشنه آن بود. از طرف دیگر رژیم نمیخواست کشور با این تصویر، با تصویر روستاهایی فاقد امکانات و شرایط زیست بدوی به خارج از ایران معرفی شود. اما نسخهای از فیلم از کشور خارج شده بود و دیگر به جشنوارهها راه پیدا کرده بود. در فضای روشنفکری هم گروهی با فیلم همدلی کردند، گروهی بعد از موفقیتهای خارجی به صف گروه اول پیوستند و گروه سوم از روشنفکرانی سیاسیتر تشکیل میشدند که به موفقیتهای برونمرزی فیلم با تردید نگاه میکردند و مهرجویی را به عنوان روشنفکری آریستوکرات که با فیلمهایش پاسخ روشن و سرراستی به معضلات جامعه نمیدهد سرزنش میکردند. مهرجویی اگرچه هیچوقت سیاسی نبود اما در فیلمهای بعد به خصوص در «دایره مینا» و از آن بیشتر در «پستچی»، تحت تاثیر فضای حاکم، سعی کرد فیلمهای سرراستتری بسازد. اما رمز موفقیت گاو بیش از هرچیز در آن بود که چنان رازآمیز و مبهم باقی میماند که گروه وسیعی از سلیقهها از دوستداران سمبلیسم تا آنهایی که دنبال روایتهایی رئالیستی از معضلات روستاها بودند تا کسانی که فیلم را از دریچه مشکلات روانی یک فرد و مالیخولیای او میدیدند تا آنها که تفسیری سیاسی از الیناسیون و ازخودبیگانگی و یکی شدن طبقه زحمتکش با ابزار تولیدش به دست میدادند؛ همه و همه را راضی میکرد و هرگروهی از ظن خود یار این فیلم میشد و هنوز میشود.