
علیرضا رسولینژاد کارگردان صحنههای خارجی در گفتگو با هنر و تجربه (بخش اول)
مباحث مطرح شده در فیلم بعد از ده سال کهنه نشدهاند
هنر و تجربه: صحنههای خارجی ده سال بعد از ساخته شدن در سال ۱۳۸۳ به اکران نوروز ۹۴ رسید. دو فیلم علیرضا رسولینژاد «صحنههای خارجی» و «مینور/ماژور» در طول این سالها همیشه در لیست فیلمهای پشت خط اکران بودند. حالا فرصتی برای دیده شدن یکی از آنهافراهم شده تا در معرض نگاه سینمادوستان و منتقدان قرار بگیرد و عیارش مورد سنجش قرار گیرد. صحنههای خارجی فیلمی در حال و هوای سینمای تجربی است که از فیلمهای آرشیوی، تصاویر مستند با تکگویی یک راوی و خطی داستانی بهره میگیرد. علیرضا رسولینژاد متولد ۱۳۵۴ در سیرجان است و علاوه بر این دو فیلم سابقه مدیریت فرهنگسرای نیاوران و مدیرمسئولی فصلنامه فیلمخانه در کارنامه او به چشم میخورد. رسولینژاد در در گفتگو با سایت هنر و تجربه از مباحث مطرح شده در فیلم و تلاشهایش برای اکران آن صحبت کرده است.
تجربه دیدن فیلم «صحنههای خارجی» ده سال بعد از ساخت، تجربه متفاوتی است. فیلم تصویری از زمان ساختش هم به دست میدهد از سروشکل آدمها تا بحثهای روشنفکری زمان ساخت فیلم در اوایل دهه هشتاد . به این معنا فیلم وابسته به زمان ساخت آن هم هست؟
من فکر میکنم اینها مسائل روز نبودند، برای همین هم بعد از ده سال هنوز کهنه نشدهاند. خیلی از این بحثها شاید تا چندین دهه بعد هم عوض نشوند. بحثهایی که مراد فرهادپور، موسی غنینژاد و امید مهرگان مطرح میکنند ، جزو مسائل پایهای است و به این سادگی عوض نخواهد شد، حالا دولت عوض بشود یا هر اتفاقی در کوتاهمدت بیفتد. بحث موسی غنینژاد در مورد پاسخگویی دولتهاست، نه فقط در ایران که در جهان. حالا دولت اصلاح طلب باشد اصولگرا باشد یا هرچیز دیگر. یا بحث انسان سرد کانتی عقلانی که توعی حسابگری دارد در متروپولیس که مراد فرهادپور فقدان انسانی با این مختصات را مطرح می کند هنوز هم این بحث هست. بخشی از این بحثها هنوز هم هست و کهنه نمیشود چون راجع به امور کلی هستند. راجع به مسائل جزئی روزمره و اخبار روزنامهها نیست. اینها امور یونیورسال مدرن هستند. بله، البته بحثی که امید مهرگان مطرح میکند خیلی انضمامی است و درباره وضعیت روز و وضعیت موتورسوارهاست ولی همین هم امروز مصداق دارد و بدتر هم شده. همین الان شما بروید داخل پیادهروی این خیابان احتمال دارد توسط موتور کشته شوید. به همین راحتی. سالی۱۵ هزار نفر از مردم ایران در جادهها کشته میشوند. تقریبا یک جنگ داخلی است. یک آمار وحشتناک و یک پدیده منحصر به فرد است.
یک فیلم البته پدیدهای است فراتر از توصیفاتی که از آن میکنند. اول فیلم ساخته میشود و بعد عدهای فیلم را در طبقهبندیهای متفاوت میگنجانند. اما گنجاندن فیلم صحنههای خارجی در هرکدام از طبقهبندیها نسبت به هر فیلم دیگری باز کار سختتری است. این که بعد از دیدن فیلم بگویی من یک فیلم-مقاله دیدم، یا یک فیلم مستند دیدم یا یک فیلم تجربی. شما خودتان این فیلم را در چه گروهی طبقهبندی میکنید؟
ما چند سال است درگیر این معضل هستیم. هم توی مصاحبهها و هم در جشنوارههای خارجی. واقعا این معضل در طبقهبندیکردن فیلم وجود دارد. این کاری است که باید منتقدان انجام بدهند نه منِ فیلمساز. فیلم حالت التقاطی دارد و یکچیزهایی از یک مدلی از سینما به عاریت گرفته و یکسری چیزها از مدلی دیگر. در کلیتش فیلم به هرحال مستند نیست اما در عینحال در جشنواره نانت در بخش مسابقه مستند پذیرفته شد. بخشی از متریال فیلم به هرحال مستند است. جنس تصویر، فضا، عناصر درون قاب و نوع فیلمبرداریاش همه به فضای مستند نزدیکش میکند. ولی اینها در کنار یکسری صحنههای نمایشی و بازسازی شده قرار گرفته که اصلا متعلق به یک نوع سینمای داستانی اکستریم است. حتی نوع سینمای داستانی رئال نیست بلکه کاملا متضاد با آن فضای مستند است. شایان و شارلین نشستهاند یک پارچههایی روی خودشان انداختهاند و در یک فضای آبستره و با حالت گروتسک که اینها از بخشی از سینمای وودی آلن مثل زلیگ و فیلمهای دهه هفتاد و هشتاد میلادی او با موسیقی جَز و میاننویس و نریشن میآیند. یک بخشهایی مثل فیلمهای خبری است و یک بخشهایی هم سینماوریته و سعی میکند اینها را با یک نظمی کنار هم بچیند و بحث اینجاست که این نظم تا چه حد توانسته به این آنارشی و هرج و مرج درون فیلم غلبه کند و این اتفاق اصلا افتاده یا نه. چون فیلم ساختن راجع به بینظمی همیشه با این خطر روبرو است که خودش هم دچار بینظمی شود. من سعی کردهام این اغتشاش را کنترل کنم با اپیزودیک کردن فیلم و فضای موزیکال و دخالتهای راوی و یکسری جاهای تنفس که تعبیه کردیم و موسیقی کلاسیکی که در ابتدای اپیزود سوم روی صحنههای شهری پخش میشود و بعد از اپیزود شلوغ دوم فرصتی برای تماشاچی است که جای تنفس داشته باشد. من سعی کردم این کار را بکنم اما این که موفق شدهام یا نه جای بحث دارد. یک عده میگویند نشده و هرج و مرج است داخل فیلم و یک عده میگویند توانسته و شده. در هرحال درآوردن این لحن التقاطی، یکجا سرخوش و یکجا غمگین، کار سختی است.
بعد از ساخت فیلم آیا برای آن اکران متصور بودید؟ گروه هدفتان چه گروهی بودند؟
موقع ساخت که فقط فکر ساختش بودم. بعد از ساخت طبیعتاً هرکس فیلم میسازد دوست دارد نمایش داده شود و اکران شود. اتفاق خوبی که برای این فیلم افتاد این بود که در جشنواره فیلم فجر سال ۸۳ پذیرفته شد. در عین ناباوری با من تماس گرفتند که فیلم در بخش فیلمهای اول و دوم شرکت کند. فیلمی که بدون تهیهکننده حرفهای و پروانه ساخت بود. آن موقع همه فیلمها باید تبدیل به نسخه ۳۵ میلیمتری میشد و جشنواره بخش ویدئو نداشت. از پذیرفته شدن تا نمایش در جشنواره دو هفته وقت بود که بروی فیلمت را تبدیل به نسخه ۳۵ کنی. دستگاه تبدیل نبود و دوربین را میگذاشتند جلوی السیدی و فیلم میگرفتند. نسخه ۳۵ میلیمتری این فیلم شاید یکی از عجیبترین نسخههای کشور باشد چون اصل فیلم هم آماتوری ساخته شده بود. کسی هم به فیلم کمک نکرد. مرکز گسترش مستند و تجربی هم کمکی نه در ساخت و نه در تبدیل نکرد.
در این ده سال چه اتفاقی برای فیلم افتاد؟
بعد از جشنواره مثل خیلی از فیلمهای دیگر رفت توی کمد و خبری از اکرانش نبود. در شرایطی که بعضی فیلمهای دیگری که هنرپیشه دارند و ساختشان حرفهای است اکران نمیشوند، طبیعی است که مجالی برای نمایش فیلمی مثل صحنههای خارجی نباشد. بعد از جشنواره چندماهی دنبالش بودم، اما نشد و بعد من اصلا ول کردم و رفتم کرمان و سیرجان و چندسالی دور بودم از فضای سینما. ولی یک سالی که بعد از جشنواره تلاش کردیم و جلسه میگذاشتیم فایدهای نداشت. بعد چندسال برگشتم و «مینور ماژور» را ساختم و فکر میکردم نمایشهای این فیلم محدود خواهد بود به نمایشهای موردی و سینماتکها تا اینکه اتفاق هنروتجربه افتاد. برای ساخت فیلم جدید الان بزرگترین مشکل من این است که ارشاد به من پروانه ساخت نمیدهد. من خودم فیلم ساختهام و تهیهکننده هستم اما میگویند باید با همین تهیهکنندههایی که هستند کار کنید. خب فیلم را که ساختم نگاه کنید و اگر مشکلی داشت پروانه نمایش ندهید. این حرف را یک بار بهروز افخمی هم روی خط برنامه هفت گفت که ارشاد پروانه ساخت را بردارد و بگذارد جامعه مدنی خودش فیلم بسازد. همه از وضعیت ممیزیها مطلعند و آدمها سرمایه خودشان را که به خطر نمیاندازند. یک حلقه محدودی ساختهاند که اینها تهیهکنندهاند. الان به من پروانه ساخت بدهند وسط فروردین فیلمم را کلید می زنم.