
شراره سروش طراح صحنه و لباس«مردی که اسب شد»:
فیلمنامهای که با خیالاتم گلاویز شود حتما میپذیرم
هنر و تجربه :شراره سروش که در جشنواره سی و دوم فیلم فجر (۱۳۹۲) سیمرغ بلورین بهترین طراح صحنه و لباس را برای فیلم «همه چیز برای فروش» دریافت کرد ، در آخرین کار همسرش (امیرحسبن ثقفی) «مردی که اسب شد» هم طراحی صحنه و لباس را برعهده داشت و با توجه فرم و فضای فیلم به طراحی پرداخته بود.سایت هنر و تجربه گفتگوی کوتاهی با انجام داده است.
خانم سروش اساسا یکی از ویژگی های اثار امیر ثقفی توجه به طراحی صحنه و لباس است.«مردی که اسب شد»هم به فراخور قصه ای که روایت می کند،طراحی صحنه بسیار چشمگیری دارد.با توجه به اینکه محل وقوع داستان مکانی بسیار بکر و خارج از شهر است،چطور به این طراحی رسیدید؟
بله.هر فیلمی فضای خودش رو خلق می کنه.فضای این فیلم هم در همان مراحل اولیه درگفتوگوها با کارگردان در ذهن من نقش بسته بود.طبیعت بکر و خشنی که مدام بارانی است اما نه از نوع باران زیبای دلنشین بلکه نوعی امپراطوری بارانی از نوع ویرانی و این انتخاب به خاطر خلق و خوی مسیح بود و درونیات سرد و خشن او که انگار به محیط بیرونی زندگی او نیز رسوخ پیدا کرده بود.و چون در فیلم ما با یک دنیای واحد واقعی سرو کار نداریم ، مدام در کابوسهای مسیح شناور می شویم به لحاظ انتخاب لوکیشنها خیال میتوانست جولان بیشتری بدهد.
شما از جمله طراحانی هستید که معمولا دست به ساخت و ساز در کارهایتان می زنید.در مردی که اسب شد روند طراحی مکان هایی که مد نظرتان بود چقدر زمان برد؟
از همان مرحله پیش تولید ساخت و سازهای کار شروع شد و تقریبا تا نیمه های پایان فیلمبرداری ساخت خانه به پایان رسید چون زمان فیلمبرداری سکانسهای خانه مسیح در مرحله آخر فیلمبرداری بود.
شما در جشنواره سی و دوم موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین طراح صحنه و لباس شدید اما در سینما معمولا گزیده کار هستید.دلیاش چیست؟
جایزه ها هیچوقت دلیل ماندگاری یا برکناری خود خواسته هنرمندان نبوده است.چه بسا هنرمندان گمنامی بودند که در زمان حیاتشان هیچوقت شناخته نشدند و به جایزهای دست نیافتند..و در مورد قسمت دوم سوالتان باید بگویم که چرا اگر فیلمنامهای با خیالات و احساسم گلاویز شود حتما با آن همراه میشوم.
دشواری های طراحی صحنه در«مردی که اسب شد»با توجه به محل فیلمبرداری و محدودیتهایی که در آن فضا داشتید چه بود؟
سخت بود ولی از نوع عاشقانه آن.چون من خودم شخصا” از بین فیلمهای آقای ثقفی (مردی که اسب شد)را خیلی دوست دارم و با توجه به اینکه طراحی آن چه به لحاظ ساخت و ساز و چه از لحاظ موقعیت و فضایی که آنجا کار میکردیم از دو فیلم دیگر ایشان سختتر بود ولی من این فیلم را زندگی کردم …
مردی که اسب شد تجربهای متفاوتتر از دو اثر پیشین امیر ثقفی است،نظر شما درباره فضای کلی اثر چیست؟
امیدوارم احساسی که فیلم برای مخاطب می آفریند، تجربه احساس متفاوتی باشد که در جهان شلوغ و پر سر و صدای امروز به دور از سرگرمی بودن فیلم برای ساعتی با زندگی این پدر و دختر هم قدم شویم..