
مجید گرجیان فیلمبردار روز مبادا در گفتوگو با هنر و تجربه
فیلمبردار باید برای ثبت لحظات میرا آماده باشد
هنر و تجربه: «روز مبادا» ساخته فائزه عزیزخانی فیلمی داستانی با ساختاری مستندگونه است. در داستان این فیلم که از ۲۳ اسفند در سینماهای گروه هنر و تجربه به نمایش درآمده است، یک دانشجوی رشته سینما تصمیم میگیرد از مادرش فیلمی بسازد و فیلم از زاویه دوربین او روایت میشود. بینندهای که به تماشای این فیلم مینشیند در ابتدا تصور میکند شاهد فیلمی است که با یک دوربین هندیکم در دست کارگردان فیلمبرداری شده که درواقع دختر شخصیت اصلی فیلم است اما با ادامه فیلم و پیشبرد داستان متوجه میشود، آنچه تماشا میکرده یک قصه ساخته و پرداخته شده است که تنها سعی شده با سروشکل مستندش مانع از قطع ارتباط بیننده و فیلم شود.
یکی از مهمترین عوامل موفقیت فیلم در این شگرد، فیلمبرداری مجید گرجیان است که توانسته حس یک دوربین خانگی را منتقل کند. اینبار یک گروه فیلمبرداری حرفهای با دوربینی حرفهای، تلاش کرده است تصویری مانند یک دوربین آماتور ایجاد کند. از مجید گرجیان فیلمبردار این فیلم پرسیدیم که چطور توانسته است به این جنس از تصویر برسد و چه تجاربی باعث شده تا او به این سبک از فیلمبرداری دست پیدا کند.
گرجیان که این روزها علاوه بر روز مبادا فیلم «پریدن از ارتفاع کم» را هم در اکران نوروزی گروه هنر و تجربه دارد، سابقهاش در سینمای مستند را عاملی میداند که به او کمک کرده تا از پس این تجربه برآید: « در سینمای مستند خیلی زیاد کار کردهام. ۵،۶ تا مستند سینمایی بلند فیلمبرداری کردهام و تعداد زیادی مستندهای کوتاه. شاید همین باعث شد تا راحتتر بتوانم خواستههای خانم عزیزخانی را اجرا کنم. از کارهای مستندی که در جوار استادانی مثل رخشان بنیاعتماد، کامران شیردل، فرشاد فداییان و مجتبی میرطهماسب انجام دادم چیزهایی یاد گرفتم که در فیلم فائزه عزیزخانی به دردم خورد.»
گرجیان سینمای مستند را از حیث سوژهها و شکل تعقیب سوژه به دو دسته مانا و میرا تقسیم میکند و در توضیح این دو دسته میگوید: « در مستند با یک واقعیت، یک اتفاق و یک رویداد مواجه میشوید که میتواند مانا یا میرا باشد. میرا یعنی اتفاقی که هرلحظه ممکن است از دست برود مثل همین گپ و گفتی که الان انجام میدهیم و دیگر امکان تکرار ندارد. اما مانا یعنی شکلی از اتفاق که میتوانی دوباره و دوباره سراغ سوژه بروی. البته نفس سینمای مستند این است که هربار که سراغ سوژه میروی اتفاق جدیدی خواهد بود. فیلمبردار باید برای ثبت لحظات میرا آمادگی لازم را داشته باشد. در فیلم روزمبادا دانشجویی میخواهد از زندگی مادرش فیلمی برای پایاننامهاش بسازد. این داستان فضایی مستندگونه باید داشته باشد. فیلم البته فیلمنامهای دقیق و تمیز و دکوپاژ شده داشت. من در فیلم دیگری که سال پیش فیلمبرداری کردم یعنی پریدن از ارتفاع کم با فیلمنامهای روبرو بودم که از حیث شکل اجرایی و نوع دکوپاژ، شکل سینمایی معمولتری داشت. در این نوع از فیلمها هم فیلمبرداری که خودش را جزیی از فیلم بداند و جدی باشد، نزدیکی زیادی به کارگردان دارد.»
مجید گرجیان گروه تولید این فیلم را از نظر کمیت، نه گروهی کوچک و نه گروهی مطابق معمول تولیدات سینمایی میداند: «برای این فیلم ، ۳ دستیار داشتم .علاوه براین علی گراکویی به عنوان صدابردار همراه با دستیارش و عکاس فیلم مارا همراهی می کردند.چون ساختار فیلم پلان – سکانس بود و بالاخره یکی از برداشتها قبول میشد، لزوم حضور منشی صحنه احساس نمیشد. پلانها اکثرا تقطیع نشده بودند و هر پلان تا نهایت ۲۰ برداشت داشت که با نظر کارگردان و تایید ما یکی از این برداشتها نهایی میشدند. اتفاقا پشت صحنه جدیای داشتیم و فیلم هم از خیلی فیلمهای سینمای ایران جدیتر است. با دوربین بلک مجیک فیلم گرفتیم و فوکوسکشی و نورپردازی داشتیم که البته سعی کردم نورپردازی به چشم نیاید و دیده نشود.»