
گفتوگو با سام لِوی مدیر فیلمبرداری فیلمهای نوا بامباک
دیجیتالی کار کنیم و به شمایل فیلم سلولویید دست بیابیم
هنر و تجربه – رضا حسینی:«وقتی جوان هستیم» سومین همکاری سام لوی، مدیر فیلمبرداری، با نوا بامباک در چهار سال اخیر است. لوی در سال ۲۰۱۲ «فرانسیسها» را با دوربینهای «DSLR» به سبک سیاهوسفید فیلمبرداری کرد. او بعد از آن «بانوی آمریکا» را برای بامباک فیلمبرداری کرد که در جشنواره فیلم ساندنس برای اولین بار به نمایش درآمد و قرار است اواخر امسال توسط کمپانی «فاکس سرچلایت» روانه اکران سینماها شود. «وقتی جوان هستیم» با حضور بن استیلر و نئومی واتس در نقشهای زوجی چهلوچندساله که با زوجی جوانتر (با بازیهای آماندا سیفرید و آدام درایور) آشنا میشوند، بعد از نمایش افتتاحیهاش در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو ۲۰۱۴،از ماه مارس سال جاری به صورت محدود اکرانش را آغاز کرد و اخیراً تعداد سالنهایش افزایش یافته و به شکل گسترده به نمایش درآمده است.
لوی بهتازگی درباره همکاریهایش با بامباک و دیگر کارگردانها، از جمله کلی ریچاردت (کارگردان فیلم وندی و لوسی) با پولا برنستاین خبرنگار ایندیوایر صحبت کرده است. او در حال حاضر، فیلم جدید ربکا میلر با عنوان «طرح مگی»را فیلمبرداری میکند که در آن جولین مور، ایتن هاوک، گرتا گرویگ و بیل هِدر بازی میکنند. تعجبی ندارد که از نظر لوی مهمترین ویژگی یک فیلمبردار «خویشتنداری» است چون به نظرش این خصوصیت است که باعث میشود عمدهی تصویرهای فیلم مؤثر باشند بدون اینکه خودنمایانه به نظر برسند: «همه عناصری که فیلمبرداری را تشکیل میدهند، تا جایی که مرا راضی میکنند، ظرافت و خویشتنداری هستند؛ و نه تصاویر پرزرقوبرق یا خودنمایانه یا نمایشی که میخواهند خودشان را به شما تحمیل میکنند. فکر میکنم حرفهی فیلمبرداری یعنی تمرین مداوم شکیبایی و خویشتنداری به طرق و شیوههای متفاوت.»
بیتردید این موضوعی است که میتوانیم در «وقتی جوان هستیم» ببینیم؛ فیلمی که در آن فیلمبرداری کاملاً با لحن فیلم همخوانی دارد یا بههیچوجه نمایشی یا خودنمایانه نیست.
این نوعی از فیلمبرداری است که واقعاً از کار بیرون نمیزند؛ و به طور طبیعی کسی نمیگوید: «وای، عجب فیلمبرداری!»این موضوع عمدی نبود؛ یعنی با این هدف کار را انجام ندادم که با خودم بگویم: «میخواهم کسی به فیلمبرداری فکر نکند!»
به طور حتم، در «فرانسیس ها» فیلمبرداری بیشتر خودش را نشان میداد.
دلایل زیادی برای این موضوع وجود دارد که چرا فیلمبرداری در نظر تماشاگران برجسته میشود و به چشمشان میآید. یک دلیل عمدهاش این بود که به صورت سیاهوسفید انجام شده بود. اصلاً مهم نیست چهگونه عمل کنید چون وقتی فیلم سیاهوسفید است، فیلمبرداری خودش را نشان میدهد. در «وقتی جوان هستیم» بهعمد میخواستیم فیلمبرداری طبیعی باشد نه اینکه در پسزمینه قرار بگیرد. فیلمبرداری باید بخشی از ساختار بصری میبود که از داستان و بازیها پشتیبانی میکرد. میخواستم آدمها در جهان جاش (استیلر)، کورنلیا (واتس)، جیمی (درایور) و داربی (سیفرید) گم شوند بدون اینکه با خودشان بگویند: «وای، چهقدر زیباست!» نمیخواستیم فیلمبرداری شما را از این تجربه خارج کند و به همین دلیل، بخشی از آن عمدی بود.
و بدیهی است که بخش اعظمی از فیلم، مشاهدهی دنیاهای متفاوت این دو زوج است. شمایل بصری فیلم چهطور به ایجاد تمایز میان این دو دنیا کمک کرد؟
برای من یک مقوله وجود دارد که این دنیاها را از هم جدا و برجسته میکند و آن نورپردازی است. جاش و کورنلیا در یک آپارتمان بیراهرو در بروکلین زندگی میکنند؛ که زیباست ولی خیلی بزرگ نیست. در سوی دیگر، جیمی و داربی در یک خانهی بزرگ و دلباز در باشویک زندگی میکنند. بنابراین از نظر نورپردازی آنچه از همان ابتدا آنها را از هم جدا میکند این است که در خانهی جیمی و داربی، فضا پر از روشنایی آبینقرهای روز است و کاملاً سبک و آرام احساس میشود. اما در آپارتمان جاش و کورنلیا، حتی در روز روشن هم آنها باید همهی چراغها را روشن کنند چون روشنایی روز راهی به آپارتمان بیراهرویشان ندارد. برای جدا کردن این دو خانه و خانواده از لحاظ بصری و بهوسیلهی نورپردازی، برای جاش و کورنلیا آمیزهای از نور طبیعی روز و درجههایی از رنگهای طلایی و آبی را در نظر گرفتیم و برای جیمی و داربی تهرنگی از آبینقرهای حاصل از روشنایی روز را ایجاد کردیم که فضای حاصلشده برای آنها را آزادتر و دلبازتر میکند و بهخوبی با کتابها و سیدیها و قفسهای پرندگانشان جور میشود. نور و روشنایی حامی آنهاست. در آپارتمان بیراهرو مثل این است که یکی به دیگری بگوید: «رسیدیم خانه، بگذار چراغها را روشن کنم تا چشم چشم را ببیند.»
«وقتی جوان هستیم» مرا به یاد «باب و کِرول و تد و آلیس» انداخت و برخی دیگر از فیلمهای دههی ۱۹۷۰٫ آیا پیش از تولید، چنین فیلمهایی را تماشا کردید تا از آنها برای شمایل بصری فیلمتان الهام بگیرید؟ اصلاً به فیلمهای دههی ۱۹۷۰ فکر کرده بودید؟
فیلمهای رنگی گوردن ویلیس در دههی ۱۹۷۰ بیش از همه الهامبخش ما بودند؛ فیلمهای مانند «آنی هال» و «شهر پررونق» (fat city) جان هیوستن، که یکی از فیلمهای محبوبم است. برخی از فیلمهای این دهه که خیلی طبیعی و در واقع ناتورالیستی فیلمبرداری شدهاند، نقطه شروع کار ما برای این فیلم قرار گرفتند. تماشای این فیلمها خیلی کمکمان کرد و البته آثار بروس دیویدسن که ما را راهنمایی میکرد که چهطور به صورت دیجیتالی کار کنیم.
با اینکه «وقتی جوان هستیم»را به صورت دیجیتالی گرفتهاید اما شمایل بصری فیلمی را دارد که روی فیلمهای سلولویید فیلمبرداری شده است. این موضوع تعمدی بود؟
در این فیلم همه چیز، از بالا تا پایین، به شیوه دیجیتالی گرفته و آماده شده است. اما با وجود اینکه از فناوری دیجیتال بهره بردیم، هدفمان این بود که فیلم حالوهوای فوتوکمیکال، نقرهفام و آنالوگ داشته باشد. قصدمان این بود که فیلم مثل یک اثر ویدئویی یا دیجیتال به نظر نرسد و در عوض، به یکی از محصولهای دستسازی شباهت داشته باشد که شما در خانهی جیمی و داربی مییابید. این خواسته با دوربینهای آلکسا محقق شد.یکی از خاطرات تلخوشیرین از مرحلهی بعد از تولید فیلم این بود که واقعاً یک نسخهی ۳۵ میلیمتری از فیلم را در «تکنیکالر نیویورک» تهیه کردیم. تجربهی فوقالعادهای بود. نسخهی ۳۵ «وقتی جوان هستیم» آخرین محصول لابراتوار فیلم تکنیکالر در نیویورک سیتی بود و این مکان بعد از آن تعطیل شد. پایان کار ما دقیقاً همزمان شد با آخرین روز کاری آنها.
منبع: ایندیوایر