
گفتوگو با محمد احمدی تهیهکننده فیلم «روز مبادا»:
مخاطبان را با صداقت به سالن سینما بکشانیم
هنر و تجربه – زهرا عزیزمحمدی: کارنامه کاری «محمد احمدی» در سالهای اخیر چه به عنوان تهیهکننده و کارگردان و چه به عنوان مدیرفیلمبرداری نشان از دغدغهمند بودن این سینماگر در حوزه ساخت و تولید فیلمهایی با رویکرد هنری و تجربی دارد. بخش قابل توجهی از فیلمهایی که محمد احمدی اقدام به ساختشان کرده یا در تهیه آنها مشارکت داشته ،به سینمایی متفاوت از جریان رایج سینمای ایران تعلق دارند. به گفته خود او اگر پیش از این گروه هنر و تجربه راهاندازی شده بود، چندین فیلم خود را در این گروه به نمایش درمیآورد. به بهانه اکران فیلم «روز مبادا» با او که یکی از تهیهکنندگان این فیلم است،درباره تجربهاش در ساخت و تهیه فیلمهای هنری به گفتوگو نشستیم. آن هم در آخرین روزهای فیلمبرداری «به دنیا آمدن»، فیلم تازه محسن عبدالوهاب که محمد احمدی به عنوان تهیهکننده و مدیر فیلمبرداری این پروژهی سینمایی درگیر به اتمام رساندن آن است.
همکاری شما با فائزه عزیزخانی و نگار اسکندرفر برای ساختن فیلم روز مبادا چطور شکل گرفت؟
یک روز خانم اسکندرفر تماس گرفتند و گفتند یکی از هنرجویان خودشان در موسسه کارنامه تصمیم به ساخت فیلمی گرفته و پیشنهاد دادند به طور مشترک این فیلم را تهیه کنیم.
راجع به سبک و سیاق فیلم هم توضیحی دادند؟
نه. ترجیح دادم خودم فیلمنامه را بخوانم. بعد از صحبت با خانم عزیزخانی به شدت به طرحشان علاقهمند شدم. از ابتدا قرار نبود حضور من در این پروژه جدی باشد ولی با خواندن فیلمنامه خودم پیشنهاد همکاری جدیتری را دادم. هر دوی آنها استقبال کردند و من حتی به خانم اسکندرفر تاکید کردم، برای این فیلم سرمایه بگذاریم تا در حد یک فیلم دانشجویی باقی نماند و کارگردان بتواند با آدمهای حرفهایتری کار کند.
«روز مبادا» چقدر از تمام فیلمهایی که تا به حال تهیه کردهاید متمایز است؟
نمیشود گفت روز مبادا متفاوتترین فیلمیبوده که من کار کردهام چون همه کارهایی که من تا به حال تهیه کردم به نوعی در ساختارشان متفاوت و خاص بودهاند. به عنوان مثال قبلتر فیلم «لطفا مزاحم نشوید» را در فضایی نزدیک به همین فضا کار کردهایم، البته با سبکی دیگر. پیش از «روز مبادا»، آخرین فیلمی که تهیه کرده بودم «دو ساعت بعد مهرآباد» بود که آن هم با فضای خاص و متفاوت خود هیچ ارتباطی به سینمای رایج ندارد. البته روز مبادا در شیوه و سبک خودش هم منحصر به فرد است، میتوان گفت یک فیلم هنری خانوادگی است. از این نظر اگر نگاه کنیم بله، من تا به حال فیلمی کار نکرده بودم که بخش اعظمی از سازندگان آن را پشت و جلوی دوربین یک خانواده تشکیل داده باشد.
با رویکردی که شما برای تهیه فیلمهای هنری و تجربی پیش گرفتهاید، میخواهم درباره معیار شما برای انتخاب فیلمسازان و فیلمنامههایی که با آنها کار میکنید بپرسم. آیا شما صرفا تصمیم میگیرید سراغ فیلمهایی بروید که عنوان هنری و یا خاصیت تجربی دارند؟
آنچه برایم مهم است و باعث میشود به سمت اینگونه فیلمها بروم این است که دوست دارم فیلمی که تهیه میکنم صرفا برای گیشه و سرگرمی نباشد و فیلمنامه آن جدا از جذابیتهای لازم، حرف جدیدی هم برای گفتن داشته باشد و البته ترجیح میدهم به شیوه کلاسیک نوشته نشده باشد. علاوه بر اینها فیلمی باشد که تماشاگر بعد از دیدن آن به فکر فرو رود. از طرفی چون عادت به ساختن فیلمهای کم هزینه دارم، مجموعه شرایط لازم برای ساختن فیلم مورد نظر را طوری ارزیابی میکنم که فیلم گرانی نشود. شاید به همین دلیل توانستم همواره این مسیر را ادامه دهم.
با این توضیحات تعریف شما از فیلم تجربی و هنری چیست؟ آیا میتوان گفت فیلمی که ارزان است لزوما یک فیلم هنری است؟
یکی از چیزهایی که باعث میشود یک فیلم ارزان یا گران شود عوامل و دستمزد آنها است. اولویت من کار کردن با عوامل حرفهای سینما است، بنابراین به عنوان تهیهکننده هیچ وقت نمیگویم چون میخواهیم فیلم ارزان کار کنیم، پس دنبال بازیگر مطرح یا عوامل حرفهای نرویم. نه، وقتی فیلمنامه همکاری با بازیگر حرفهای را میطلبد، باید این کار را کرد. مثلا فیلمنامهی فیلم «لطفا مزاحم نشوید»، حامد بهداد را در نقش یک برقکار معتاد میطلبید. ما رایزنیهایمان را با حامد بهداد انجام دادیم و او هم استقبال کرد. در تمام این سالها به این نتیجه رسیدم که عوامل حرفهای سینما و هنرپیشهها درمواجهه با فیلمی که بدون وابستگی به جایی ساخته میشود و هدف اولیه آن هم گیشه نیست، قیمتی متناسب با شرایط کار پیشنهاد میدهند و همیشه درک و شعور همکاری در اینگونه کارها را در سینماگران حرفهای دیدهام. در تمام این سالها موارد خیلی کمی بوده که با آنها به توافق نرسیدهایم.
مثلا در همین فیلم روز مبادا حضور هدیه تهرانی برای بازی در نقش خودش، چگونه میسر شد؟ آیا دغدغه و بیم و امیدی که جلوی دوربین برای راضی کردن ایشان وجود داشت، در پشت صحنه هم بود؟
حضور خانم تهرانی به شکل افتخاری بود. وقتشان هم گرفته شد اما هیچ چشمداشت مالی نداشتند چون آگاهانه آمدند و میدانستند قرار نیست در این فیلم، تماشاگر را به خاطر سوپراستار بودن خانم تهرانی به تماشای این فیلم بکشانیم. از ابتدا در فیلمنامه هم نوشته شده بود که «هدیه تهرانی» برای صحبت درباره نقش اصلی فیلم به خانه کارگردان میآید و ایشان هم دقیقا به همان شکلی که در فیلم هست آمدند و فیلمنامه را خواندند. خود من واقعیتش ارتباطی با خانم تهرانی نداشتم و این رایزنیها و پیگیریها از سمت خانم اسکندرفر و فائزه عزیزخانی صورت میگرفت. خب ایشان هم فیلمنامه را خواندند و روند تولید فیلم را از نزدیک مشاهده کردند و به راحتی این حضور افتخاری را پذیرفتند.
در خروجی فیلمهای هنری و تجربی خیلی وقتها شاهد افراط و تفریط در اهمیت به سلیقه مخاطب هستیم. در فرآیند تولید فیلمهای هنری، سازندگان آن چقدر به واکنشهای منفی یا مثبت مخاطب فکر میکنند و چقدر صرفا به تجربهگرایی اعتنا میشود؟
مخاطب در هر صورت مهم است. من و امثال من یعنی کارگردانها و تهیهکنندههایی که دغدغهشان ساختن فیلمهای فرهنگی و هنری است، به داشتن مخاطب فکر میکنیم و بهطورقطع امیدواریم، تعداد این نوع مخاطبها روز به روز بیشتر شود، هرچند خوب میدانیم، تعدادشان مثل همه جای دیگر دنیا کم است. تماشاگران این نوع فیلمها حرفهایتر، خاصتر و در نتیجه کمتر هستند. با این حال همیشه به این امید کار میکنیم که بتوانیم به تعداد این تماشاگران اضافه کنیم و سلیقهای که در چنین فیلمهایی به کار میرود، بیشتر جای خودش را میان مخاطبین سینما باز کند. بنابراین سعی میکنیم در روند تولید اینگونه فیلمها با همان شیوههای خاص ساخت خود به جذابیتشان هم بیافزاییم تا تماشاگر بعد از خارج شدن از سینما در عین حال که یک قلقلک فکری به او داده شده لذت خودش را هم برده باشد.
تا به حال درباره اینکه یک فیلم هنری و تجربی خودبهخود مسیر خودش را هموار میکند، صحبت کردیم اما کمی درباره مشکلات و محدودیتهایی متداول در روند تولید اینگونه فیلمها بگویید.
در فرآیند تولید هر فیلمی سختیهای فراوانی وجود دارد ،مخصوصا در تولید چنین فیلمهایی که بازگشت سرمایهاش خیلی سخت است. قطعا برای فراهم شدن همان اندک پولی که باید برای تولیدش جور شود، مشکلات فراوانی پیش روی تهیهکننده قرار میگیرد. یکی از راه حلها، صحبت و رایزنیهای فراوان با خیلی از دست اندرکاران و توضیح شرایط ویژه فیلم است اما این صحبت کردنها در خیلی از موارد تاثیر چندانی ندارد. مثلا وقتی میخواهی در یک لوکیشن فیلمبرداری کنی، برای صاحب لوکیشن فرقی نمیکند که در سینمای مستقل فیلم میسازی یا نه. یا برای کسی که مسئول پذیرایی است این تفاوتها مطرح نیست. همه اینها طبیعت کار است و تنها باید حواسمان را جمع کنیم که همه چیز طبق برنامه جلو برود چون محدودیتهای منابع مالی برنامهریزی دقیقتری را میطلبد که منجر به آگاهانه انجام دادن یا حتی انجام ندادن خیلی کارها میشود.
در بخشهای فنی، به خصوص فیلمبرداری که حیطه تخصصی خودتان هم هست چطور؟ پیش آمده که شما در جایگاه فیلمبردار به امکاناتی نیاز داشته باشید و این کمبود بودجه روی کیفیت کار شما تاثیر بگذارد؟
به نظر من وقتی از تولید یک فیلم سینمایی حرف میزنیم، کیفیت مسائل فنی نباید به پرهزینه یا کمهزینه بودن فیلمها بستگی داشته باشد. من چه به عنوان تهیه کننده و چه به عنوان فیلمبردار همواره سعی میکنم در بخشهای فنی هیچ کم و کسری وجود نداشته باشد. چون به نظرم نباید کیفیت فیلم را به هیچ عنوان فدا کرد.
در جایگاه یک فیلمبردار چقدر از لحاظ هنری دستتان برای بروز خلاقیتهای فردی و ایدهپردازی باز است؟ چقدر کار شما در این بخش در شکل گیری فرم فیلمهایی که کار کردید تاثیرگذار بودهاست؟
اتفاقا در این شکل فیلمها مسائل فنی هم نمود و هم جای کار فراوانی دارد. به نظر من در فیلمهای هنری و تجربی مسائل فنی مخصوصا فیلمبرداری و صدابرداری و صداگذاری نقش خیلی پررنگتری دارند به نسبت فیلمهایی که صرفا برای سرگرمی و گیشه ساخته میشوند. در این نوع فیلمها است که شکل نورپردازی و نوع صداگذاری و صدابرداری اهمیت ویژهای پیدا میکند. اما از طرفی گاهی هم به خاطر کمبود بودجه و امکانات شاید در جایگاه عوامل فنی مجبور باشی از یک سری تجهیزات بگذری و تلاش کنی همان ایده را با امکاناتی کمتر به اجرا دربیاوری.
یعنی ایدهپردازیهای تصویری در محدوده بودجهای وجود دارد و بعد از در نظر گرفتن شرایط مالی انجام میشود؟
سعی میکنیم تا جایی که میتوانیم خواسته کارگردان را به تصویر بکشیم. خیلی کم پیش میآید این خواستهها از توانایی مالی ما خارج باشد. الان هر چه به کارهایی که تا به حال انجام دادهام فکر میکنم در حیطه سینمای هنری و تجربی خیلی با مواردی برخورد نداشتم که کارگردانش ایدههای سخت و غیرقابل اجرا در ذهن داشته باشند. چون معمولا در ایران فیلمهای فرهنگی هنری بیشتر اجتماعی و واقعگرا هستند و تا به حال نیاز به امکانات تصویری عجیب و غریبی نداشتند.
در سینمای تجربی که همواره بحث خلاقیت و ریسک پذیری مطرح است، تهیهکننده در تعامل با کارگردان و عوامل دیگر چقدر میتواند هدایتگر باشد یا به آنها برای رسیدن به اهدافشان کمک کند؟
این اتفاق برای من در مرحله انتخاب میافتدو طی صحبتهایی که بین من و فیلمسازی که برای تهیه فیلمش مراجعه کرده، صورت میگیرد. اگر ببینم نگاه این کارگردان یا فیلمنامه، به سلیقه من نزدیک است و میداند که چه میخواهد و چیزهایی که میخواهد با خواسته من، در یک خط فکری و سلیقهای است، پس با هم همکاری میکنیم اگر نباشد که اصلا با هم کار نمیکنیم. در اصل این همفکری از همان اولین دیدار آغاز میشود و در کار ادامه پیدا میکند. هر جا هم ببینم از صحبتها و هدف اولیهمان داریم دور میشویم، نظر خودم را گوشزد میکنم ولی در مجموع تا جایی که بتوانم دخالت نمیکنم. چون وقتی در همان ابتدا آن آدم را انتخاب میکنم با تجربهای که در این سالها به دست آوردهام، حتما به این پی بردهام که آیا این فیلمساز از عهده آن چیزی که میخواهد بگوید برمیآید یا نه؟ اصلا چه میخواهد بگوید؟ و آن شناخت اولیه از نظر خودم برای شروع همکاری از همه چیز مهمتر است.
نظرتان درباره نحوه نمایش فیلمها و جذب تماشاگر در گروه هنر و تجربه چیست؟
ایجاد گروه هنر و تجربه اتفاق خیلی خوبی مخصوصا برای فیلمهایی از این جنس است. چون خیلی از این فیلمها اگر گروه هنر و تجربه نباشد اصلا امکان اکران پیدا نمیکنند. به نظرم همه چیزش درست است. فقط باید بیشتر بین مخاطبان سینما جا بیافتد چون این فیلمها تعداد سانسها و سالنهایشان کم است و در بعضی موارد طول مدت اکرانشان هم زیاد نیست. بنابراین نیاز به اطلاع رسانی وسیعی دارند تا فرصت دیده شدن پیدا کنند. شاید تیزرهای تلویزیونی یا بیلبوردهای تبلیغاتی خیلی کمک کنند که البته ما از این نظر با کمبود مواجهیم.
تیزر تلویزیونی یا بیلبورد تبلیغاتی آن دسته از تماشاگران را هدف قرار میدهند که اتفاقا آشنایی کمتری با گروه هنر و تجربه دارند. به نظر شما شیوه درست شناساندن این گروه و فیلمهایش به مردم چیست؟
مهمترین مساله این است که ما آگاهانه به مخاطب بگوییم به دیدن چه فیلمی میرود. وقتی گروه هنر و تجربه در میان مخاطبان جا بیافتد و مخاطب بداند جنس فیلمهایی که در این گروه به نمایش درمیآیند ،چیست. پس میداند دارد به دیدن فیلمی تجربی، هنری و فرهنگی میآید که شاید عناصر فیلمهای تجاری را نداشته باشد. اگر اینگونه اطلاعرسانی کنیم درواقع تماشاچی را با صداقت به سالن سینما کشاندهایم. ولی اگر بخواهیم به دروغ و با تبلیغات وسیع، توقعی متفاوت از واقعیت این نوع فیلمها در مخاطب ایجاد کنیم و تماشاچی هم نداند که به تماشای فیلمی در گروه هنر و تجربه میرود، بلکه فکر کند این فیلم در یک گروه معمولی است، انتظار دیدن یک فیلم سرگرمکننده را خواهد داشت. بنابراین بعد از تماشای فیلم توی ذوقش میخورد و تبلیغ به ضد تبلیغ تبدیل میشود. ما از این موارد در این سالها زیاد داشتهایم؛ فیلمهایی که با وجود حضور یک سوپراستار زیرمجموعه فیلمهای تجربی و خاص قرار میگرفتند اما تماشاگر به خاطر حضور یک بازیگر به دیدن آن فیلم رفته و ناراضی و حتی عصبانی از روی صندلی سینما بلند شده. حتی یکی دو مورد شکستن شیشه سینماها را هم داشتیم. این ما (تهیهکننده، کارگردان، پخشکننده) هستیم که در تبلیغاتمان به خطا رفتهایم و راه اشتباه را به تماشاگر نشان دادهایم.مثلا ما در فیلم «روز مبادا» میتوانستیم روی حضور خانم تهرانی در فیلم تاکید بیشتری کنیم اما وقتی مخاطب به تماشای فیلم مینشست و میدید هدیه تهرانی دارد نقش خودش را بازی میکند و زمان حضورش در فیلم خیلی هم زیاد نیست قطعا برای فیلممان ضد تبلیغ به حساب میآمد. به نظر من همین که فیلم در گروه هنر و تجربه به نمایش درمیآید خودبهخود به مخاطب القا میکند که قرار نیست یک فیلم معمولی ببیند. بنابراین اگر اطلاع رسانی بیشتری درباره گروه هنر و تجربه برای مردم داشته باشیم، بهتر است.