
گزارش نشست نقد و بررسی فیلم «شب، بیرون»
بازیگوشانه در فضای واقعی شهر در شب، دخالت کردم
هنر و تجربه/ زهرا عزیزمحمدی: نشست نقد و بررسی فیلم «شب، بیرون» با حضور کاوه سجادی حسینی، نویسنده و کارگردان و ابراهیم اشرفی، تصویربردار این فیلم، سه شنبه اول اردیبهشت ماه در خانه هنرمندان برگزار شد.در این نشست محمدرضا مقدسیان به عنوان منتقد به همراه علی علایی که اجرای این نشست را به عهده داشت، به نقد و تحلیل فیلم پرداختند. هنرمندانی هم چون مجیدرضا مصطفوی کارگردان فیلم «انارهای نارس»، حامد رجبی کارگردان فیلم «پریدن از ارتفاع کم»، علی تبریزی و نازنین بیاتی هم در میان حاضرین حضور داشتند.
کاوه سجادی حسینی بر خلاف عادت مرسوم جلسات نقد و بررسی و پیش از معرفی خود، صحبتهای خود را اینگونه آغاز کرد:« من این فیلم را به فریبا سجادی حسینی، عمهام تقدیم میکنم که البته بین ما نیستند. این کار را به توصیه بزرگانی انجام میدهم که میگویند اینگونه فیلمها به درد عمهتان میخورد!»
سجادی حسینی بعد از این مقدمه، به درخواست علی علایی، مجری جلسه به معرفی خود و چگونگی ساختن اولین فیلم بلندش شب، بیرون پرداخت:« تا وقتی پدرم{زندهیاد علی سجادی حسینی} در قید حیات بود، سینما را با بازی در فیلمهای او تجربه میکردم اما از سال ۷۴ که مستقل شدم و به انجمن سینمای جوان رفتم با ساختن فیلمهای کوتاه و تجربههای زیادی در دستیاری کارگردانی، مسیر خود را ادامهدادم.» او اضافه کرد: «سعی میکردم بلافاصله بعد از تجربه دستیاری در هر فیلم، خودم یک فیلم بسازم تا هم از روی دست کارگردانی که با او کار کردم یاد بگیرم و هم شبیه به آن فیلمساز نشوم. بعد از آن در سال ۸۵ وقتی تلویزیون از جوانهای فیلمساز حمایت میکرد، اولین تلهفیلمم را ساختم تا اینکه سال ۱۳۹۲ که شب، بیرون را به عنوان اولین فیلم سینماییام جلوی دوربین بردم، فیلمی که بر اساس این تصمیم ساخته شد که خودم بتوانم از پس هزینههایش بربیایم. با کمک دوستان حرفهای خودم که بدون هیچ چشمداشتی کنار من ماندند.ادعایی هم راجع به این فیلم ندارم وآن را فقط یک تجربه میدانم که سعی کردهام در آن، نگاه دیگری به روایت در سینما داشته باشم.»
بعد از این توضیحات محمدرضا مقدسیان، منتقد جلسه تحلیل خود از فیلم شب، بیرون را با توضیح پیرامون اینکه موضوع فیلم مساله روابط انسانها در جامعه و نسل امروز است، آغاز کرد:« ممکن است در نگاه اول به این فیلم و با نگاه نقد کلاسیک به نظر بیاید شخصیتپردازیها و روابط در آن درست درنیامده، اما این فیلم درواقع میخواهد نمایشدهنده بیارتباطی شخصیتها با هم باشد. یعنی روابط خانوادگی و دوستانه که در حقیقت باید خیلی عمیق و عاطفی باشد تنها در دیالوگهایی سطحی نمود پیدا میکند که نتیجه این است که هیچ کدام از شخصیتها از حال واقعی خودشان و دیگری باخبر نیستند. برای همین نمیتوانند با هم ارتباط درستی برقرار کنند. دیالوگها و شکل اجرایی داستان هم بر همین مبنا طراحی شدهاست.»
او با تاکید بر اینکه این سومین باری بود که به تماشای این فیلم نشسته افزود:«بار اولی که فیلم را دیدم این سوال در ذهنم ایجاد شد که چه دلیلی دارد هر چهار پنج دقیقه یک بار آدمهای داستان با هم قهر کنند و بروند؟ ذهن منتقد کلاسیکم شروع به ایراد گرفتن کرد اما در دفعات دوم و سوم تماشای فیلم، احساس کردم این تکرار کاملا با تم بیارتباطی شخصیتها همراستا است و بیانگر این است که آنها نمیتوانند بیشتر از ده یا پانزده دقیقه همدیگر را در ماشین تحمل کنند و با هم حرف بزنند. بنابراین همه چیز در سطح، اتفاق میافتد و هیچ کس از دغدغههایش نمیگوید. آدمها مثل همه ما در اجتماع با هم حرف میزنند اما بیان احساسات، آرزوها، علاقهها، خشمها و ناراحتیها آخرین چیزی است که به آن فکر میکنند و واکنشهای عصبی افراد نتیجه آن چیزهایی است که دربارهاش حرف نمیزنند. درواقع آدمها درباره آن چیزی که باید حرف نمیزنند، درحالیکه در تمام مدت فیلم خیلی حرف میزنند.»
بحث پیرامون فیلمنامه با توضیحات بیشتر کاوه سجادی حسینی درباره شیوه نوشتن آن ادامه پیدا کرد:« سعی کردم فیلمنامه را طوری بنویسم که اولین استنباطی که در اجرای آن صورت میگیرد این باشد که همه چیز دارد، بداهه برگزار میشود. به جز سکانسی که هومن سیدی بازی میکند، برای همه سکانسها فیلمنامه کاملی وجود داشت که صحنهها کاملا بر اساس آن اجرا میشد.»
او همچنین نمایش پوچی موقعیتها و شخصیتها را تعمدی دانست:«در نوشتن فیلمنامه سعی کردم ابزورد را دستمایه قراردهم. البته از همه المانهای ابزورد استفاده نکردم اما تلاشم این بود که تمام اتفاقات حذف شود تا درام به معنای بیرونی در آن حس نشود و قصه در روابط انسانی شخصیتها پیش برود. هیچ اتفاقی بسته و تمام نمیشود و داستان هرچقدر جلو میرود، انگار پیشرفتی حاصل نمیشود. تلاشم این بود که قصه نگویم و فقط برشی از یک شب را نشان دهم.»
سجادی حسینی با اشاره به استفادهاش از نشانهگذاریها، برای بیان موضوع گسست روابط گفت:« وقتی تمام فیلم در شب میگذرد، یک تاریکی بر محیط زندگی این آدمها حاکم میشود که هیچ دستاویز و جایی برای رفتن ندارند. سعی کردم روابط نسل امروز که در ظاهر با هم ولی انگار همواره تنها هستند و این تنهایی موجب اعتراضشان به یکدیگر میشود را نشان دهم.»
او افزود: «تلاشم این بوده که در فیلم شهر را نه زیبا نشان دهم و نه نازیبا. نمیخواستم شهر را تاریک به معنای واهمه و هراس نشان دهم. در شبی که از این شهر میبینیم نه دزدی وجود دارد و نه المانهای همیشگی شهر در شب. میخواستم فضای شهر را اندکی با بازیگوشی خودم و دخالت در فضای واقعی شکل دیگری نشان دهم.»
در ادامه جلسه یکی از حاضرین درباره نحوه چینش موقعیتها و شخصیتهای فرعی در فیلم پرسشی را مطرح کرد و از کارگردان درباره حضور دو شخصیت فرعی سرباز و دختری که ویولنسل دستش بود، پرسید.
سجادی حسینی در تفسیر حضور غیر منطقی دو شخصیت فرعی در داستان گفت:« توماج، توسکا و امیرحسین در حقیقت مشغول یک بازی هستند برای همین سرباز را سوار میکنند اما من خیلی نمیخواستم به این بازی و بازیگوشی بپردازم. دختر مرموز در ماشین هم جزو ارجاعات خودم بودم؛ شخصیتی از داستان «پیش از تاریکی» موراکامی که برای لذت شخصی آن را وارد فیلم کردهام. این شیطنت و بازی کودکانه البته گیج شدن تماشاگر را هم به همراه دارد.»
سجادی حسینی در ادامه با نظر متفاوتی از یکی دیگر از حاضرین در جلسه نقد و بررسی که از دیدگاه ادبیات مدرن به شخصیتپردازیهای فیلمش نگاه کرده بود، روبهرو شد که به شخصیتپردازی قوی فیلمنامه اشاره و تاکید داشت که در این فیلم همه نشانهها به خوبی دست به دست هم داده تا نسلی را نشان دهد که همه لحظات مهم زندگیاش مثل برد و باخت در شرطبندی است.
مقدسیان با تایید این سخنان و مقایسه شیوه تحلیل شخصیتها و فیلمها در فیلمهای کلاسیک و مدرن این اظهار نظر را تکمیل کرد:« در فیلمهای کلاسیک یک ساعت و نیم درباره پیشینه شخصیتها میتوان صحبت کرد اما آدمهای امروز نه تنها رمانهای دوهزار صفحهای را نمیخوانند بلکه برای خواندن داستانهای کوتاه هم حوصله ندارند.» علی علایی هم با تاکید بر اینکه اصولا ذات فیلمهای پرسهگر یا پرسهمحور همین است که دوست ندارند، روی موضوعی خاص متمرکز شوند، موضوع مورد بحث جلسه را از شخصیتپردازی در فیلم شب، بیرون به سمت شیوههای اجرایی در بازیهای بازیگران آن هدایت کرد.
کاوه سجادی حسینی در خصوص بازیها گفت:« بعد از نگارش فیلمنامه تقریبا یک ماه و نیم با بازیگرهای فیلم تمرین کردیم؛ من، هوتن شکیبا، حسام محمودی و سهیلا گلستانی و باران کوثری. حتی بعضی وقتها من همراهشان نمیرفتم. خودشان با همان دوربین هندیکم که در فیلم هست بیرون میرفتند و فیلم میگرفتند. من به آنها میگفتم فیلمنامه را کنار بگذارید و خودتان هرچه به ذهنتان میرسد، بگویید. تلاشم همین بوده که روابط سه بازیگر خارج ار فیلم باعث شود تا رابطه توسکا، توماج، امیرحسین در فیلم زنده به نظر برسد.»
او با بیان اینکه از زمان نوشتن فیلمنامه با به هم ریختگی عمدی دیالوگها سعی در بداهه نمایی موقعیتها داشت، نقش بازیگرها را در باورپذیر کردن فضای فیلم و اجرایی فیلمنامه یادآور شد:« فضای باورپذیر این فیلم حاصل یک اتفاق تیمی است. ما دو نوع تمرین داشتیم. بخش اول تمرینها درست مثل تئاتر در پلاتو انجام میشد؛ اتود میزدیم و بازیگرها جایشان را عوض میکردند. از طرفی تمرینهایی هم داشتیم که با ماشین بیرون میرفتیم و در فضای خارجی و نزدیک به خود فیلم با هم حرف میزدیم.قصدم این بود که به فضای واقعیتری نزدیک شوم که خیلی در آن بازی دیده نشود بلکه بازیگران خودشان باشند.»
در ادامه مقدسیان درباره نقش بازیگران در این فیلم گفت:« در اولین برخوردم با فیلم، به نظر میآمد فیلمی کارگردان محور میبینم که سراغ قصه و دیالوگ هدفمندی نمیرود که البته جنس بازیها نشان دهنده توانمندی کاوه سجادی حسینی در بازی گرفتن از بازیگرانش هم هست. اما با دیدن پایانبندی فیلم متوجه میشویم باید به فیلمنامه و اتفاقات زیر متن آن رجوع کنیم. نکته اینجاست که همه قرار نیست، این فیلم را دو یا سه بار ببینند و با متن درگیر شوند بنابراین فیلم در ساختار و کارگردانی و ریتم درونی خودش آنقدر سوژه دارد که حتی مخاطب بدبین به فیلم را پای آن بنشاند تا از صمیمیت و سرخوشی شخصیتها لذت ببرد. در ابتدا به نظر میرسد،بار فیلم کاملا روی دوش بازیگرها است و به شکل خیلی واضحی با خروج از فضای ماشین در چند سکانس اول احساس میشود، فیلم از ریتم میافتد در حالی که در ادامه اینطور نیست.»
در بخش دیگری از این نشست، مجیدرضا مصطفوی کارگردان فیلم انارهای نارس که جزو حاضرین در جلسه بود، با مطرح کردن این سوال از کاوه سجادی حسینی که کدام علایق شخصی او منجر به ساختن فیلمی خلاف جریان رایج سینما شده، موضوع اعتراضها و انتقاداتی بخش صنعتی و تجاری سینمای ایران به فیلمسازانی که فیلمهایشان در گروه هنر و تجربه اکران میشود را عنوان کرد.
سجادی حسینی در پاسخ به این سوال اظهار داشت:« فکر میکنم وقتی اعتراضی صورت میگیرد به معنی این است که فیلمهای ما خوشبختانه دیده شده. برای من این اتفاق افتاد که پیشنهاد ساخت فیلمی تجاری به جای ساختن این فیلم داشتم اما هرچقدر با خودم فکر کردم دیدم بلد نیستم از آن نوع فیلمها بسازم و به آن جنس سینما تعلق ندارم. تلاش کردم فیلمی شبیه خودم بسازم. از دوران نوجوانی که فیلم دیدن را به صورت جدی شروع کردهام، هیچ وقت سینما را به مثابه سرگرمی نگاه نکردهام و جذابیت سینما برایم در این بود که وقتی فیلمی تمام میشود تازه در ذهن من شروع کند به اکران.شاید این اعتراض به وجود بیاید که سینما یعنی صنعت، سرگرمی و پول و عدهای بگویند ما این همه هزینه میکنیم و شما اجازه ندارید آن را دور بریزید، در این صورت ما هم میتوانیم بگوییم چرا یک سری فیلم با هزینههای هنگفت ساخته میشود و حتی به اندازه فیلمهای هنر و تجربه دیده نمیشود؟اما معمولا آدمهایی که به کارشان ایمان دارند اعتراض نمیکنند و اندیشه برایشان از قدرت و پول مهمتر میشود. این منتقدین ممکن است بتوانند در نادیده گرفته شدن این فیلمها موثر باشند اما نه برای این نسل؛ نسلی که اگر بخواهد با گوشی تلفنش هم فیلم میسازد و آن را پخش میکند و چه کسی میخواهد جلویش را بگیرد؟ اما چه بهتر که فضایی برای حمایت از ما پدید آمده که و فکر میکنم الان دیگر خیلی از فیلمسازها دوست دارند فیلمی هم بسازند که در هنر و تجربه اکران شود »
در بخش دیگری از نشست علی علایی با اشاره این نکته که نسل جدیدی از فیلمبردارهای جوان، مستعد و حرفهای به سینمای ایران تزریق شدهاند، از علی تبریزی فیلمبردار فیلمهای «آفریقا»، «موقت»، «طبقه حساس» و «طعم شیرین خیال» که در جلسه حاضر بودند، خواست تا نظر خود را درباره مسائل فنی و فیلمبرداری فیلم شب، بیرون مطرح کند. علی تبریزی گفت:« این فیلم را از هر نظر دوست داشتم و همه چیز آن برایم قابل باور بود و چون برای خود من هم پیش آمده خوب میدانم که از لحاظ مسائل اجرایی چنین فیلمهایی که با کمبود بودجه و امکانات ساخته میشوند، چقدر کار سخت و انرژی زیادی را میطلبد. ساختن فیلمی در شب آن هم در تهران که اصولا شهر تاریکی است، خیلی خسته نباشید دارد.» او سپس به زیباییشناسی بصری فیلم اشاره کرد:« با آگاهی از اینکه انتخاب لوکیشن برای چنین فیلمی بسیار کار سختی بوده با دیدن سکانسی که شخصیتها در شهربازی ایستادهاند، این سوال برایم به وجود آمد که آیا یک بلاتکلیفی در انتخاب لوکیشنها برای شما وجود داشته یا نه چرا که به نظرم آن سکانس از لحاظ تصویری باورپذیر نبود.»
کاوه سجادی حسینی با تاکید بر این موضوع که این فضا از زمان نوشتن فیلمنامه شکل گرفته بود و به دلایل فرامتنی او آگاهانه قصد طراحی صحنهای را داشته که جوانها پشت به شهربازی که نماد کودکیها و شادیهایشان است بایستند؛ از علی اشرفی مدیر فیلمبرداری فیلم خواست درباره نورپردازی و ایدههای تصویری این کار توضیحات بیشتری دهد.
ابراهیم اشرفی گفت:« یادم هست،برای این سکانس چقدر با صاحب آن شهربازی برای روشن نگه داشتن چراغها صحبت کردیم تا او را راضی نگه داریم. قصد ما از نشان دادن چرخ و فلک معطوف کردن ذهن تماشاگر به خاطراتی است که در دیالوگ شخصیتها به آن اشاره میشود.»
او سپس نکاتی را درباره ویژگیهای فنی فیلم یادآور شد:«به جرات میتوانم بگویم در تمام خیابانهایی که ما در آن فیلمبرداری کردیم به خاطر متفاوت بودن کلوین چراغها مجبور به خاموش کردن تک تک آنها میشدیم و چراغها را خودمان میساختیم. فوکوسکشی و به دست آوردن وضوح تصویر با دوربین فایو دی در شب و روی دست، آن هم امکانات اندک، کار بسیار سختی است و برای من جای خوشحالی داشت که به گفته بسیاری از دوستان تصویربردار، ۹۹درصد تصاویر این فیلم با کیفیت قابل قبولی فیلمبرداری شده. فریم به فریم این فیلم برای من تجربه بود و به طور قطع اگر فیلم دیگری با همین مشخصات به من پیشنهاد شود، از این تجربهها استفاده خواهم کرد.»
علی تبریزی هم در تایید صحبتهای ابراهیم اشرفی افزود:«همیشه شانسی که شامل این فیلمها میشود این است که افرادی که در این فیلمها مشغول میشوند آنقدر آدمهای علاقهمند و با پشتکاری هستند که با همان امکانات محدود و با انرژی خودشان فیلم را به چنین فیلمی که ما امشب دیدیم، تبدیل کردهاند. میدانم با ده تا چراغ، فیلمبرداری چنین فیلمی چقدر کار سختی است.»
سجادی حسینی هم در پایان اضافه کرد:« بر خلاف این برداشت سطحی که ممکن است به نظر بیاید اگر فیلمی برای هنر و تجربه است پس از امکانات کمی برخوردار است و از کیفیتش در بخشهای فنی کاسته شده، باید بگوییم هر چیزی فیلم نیست و هنر و تجربه شورایی دارد که فیلمهایی که واجد کیفیت استانداردی هستند را مورد نظر قرار میدهد. الان در میان فیلمهایی که در این گروه در حال اکران است، هیچ کدام ایراد فنی ندارند. در فیلم ما هم ابراهیم اشرفی در جایگاه فیلمبردار و هم وحید مقدسی در جایگاه صدابردار (که تقریبا تمام فیلم را در صندوق عقب ماشین بود) هیچ کدام از کیفیت کار خودشان کوتاه نیامدند.»
عکس: میلاد بهشتی