
بازیگر «مردی که اسب شد» در گفتوگو با هنر و تجربه
غنیزاده: چیزی از فیلمنامه نمیدانستم
هنر و تجربه/ علیرضا کیانی: میثم غنیزاده بازیگر تئاتر و سینما، در گفتوگو با خبرنگار هنر و تجربه از تجربه بازی در نقش پستچی، در آخرین ساخته امیرحسین ثقفی که این روزها در گروه هنر و تجربه در حال اکران است، از همکاری مداوم خود با این کارگردان میگوید. او که پیش از این در دو ساخته قبلی ثقفی نیز حضور داشته است، مخاطبان گروه هنر و تجربه را اهل فن عنوان میکند و از بازخوردهایی که این طیف به بازی او در فیلم داشتهاند، صحبت میکند.
میثم غنیزاده در ابتدای صحبتهایش درباره همکاری خود با کارگردان «مردی که اسب شد» توضیح میدهد: «آشناییام با امیرحسین ثقفی از فیلم اول او شروع شده بود. قرار بود در آن کار بازی کنم اما به دلایلی نشد و به همین خاطر به حضور در پشت صحنه کفایت کردم. تا این که در فیلم «مرگ کسب و کار من است» نقش یوسف -شخصیتی که برق او را میگیرد- از سوی کارگردان به من پیشنهاد شد.» او ادامه میدهد: « پس از آن رابطه کاریام با امیرحسین ثقفی جدیتر شد. به آن نقش خیلی فکر میکردم و آن را خیلی دوست داشتم. کارگردان برای آن نقش به من میگفت که حتی برای کبریت روشن کردن هم باید تمرین کنی. امیرحسین ثقفی بسیار سختگیر است و بازیگران همه از بازی کردن در کارهای او لذت میبرند. با این که هیچ دیالوگی در این فیلم نداشتم اما واقعا از نقشی که به من محول شده بود لذت میبردم. این همکاری در اثر بعدی ثقفی نیز ادامه داشت و در «همهچیز برای فروش»، در یکی از هفت خوان فیلم ایفای نقش میکردم.»
غنیزاده سپس از تجربه بازی در «مردی که اسب شد» میگوید: «مردی که اسب شد» فیلم متفاوتی است و از نظر من کارگردانی قدرتمند و دکوپاژهای دقیقی در این فیلم وجود داشت. ضمن این که بدون اغراق میگویم بازیگر نقش اول این فیلم –محمود نظرعلیان- در حد هالیوود بازی کرده است. همیشه به امیرحسین ثقفی میگویم تو که این قدر بازیگرانت را بالا میبری که آدم حسودیاش میشود و دائم میخواهد جای آن بازیگر بازی کند. منتظرم روزی برسد به من اعتماد کند و نقش اصلی یکی از فیلمهایش را بازی کنم. او سینما را خیلی خوب میشناسد. یک بازیگر باید خیلی خوششانس باشد که با امیر ثقفی کار میکند. »
این بازیگر که پیش از ورودش به سینما سالها بر صحنه تئاتر فعالیت داشته است، نقش پستچی را در این فیلم چنین توصیف میکند: «ثقفی معمولا در مورد کار توضیحی نمیدهد. خاطرم است که در «مرگ کسب و کار من است» سه ماه منتظر بارش برف بودیم. در این مدت همواره به او میگفتم که فیلمنامه را در اختیارم بگذارد ولی سیستم او طوری است که در مورد فیلمنامه توضیحی نمیدهد و سعی میکند همهچیز در صحنه اتفاق بیافتد. از قبل این کد به من داده شده بود که عاشق دختر هستم و خبری را از نامزد برای پدر میآورم. یک سکانس در فیلم وجود داشت که در آخر هم حذف شد و در آن به کشف یک رابطه عاشقانه میانه دختر و پستچی میرسیدیم. در تحلیلی که پیش خودم درباره نقش میکردم، به این رسیدم که بعد از کوچ همه اهالی ، پستچی به خاطر دختر است که میماند.»
او در ادامه توضیح میدهد: « در مردی که اسب شد هم چیزی از فیلمنامه نمیدانستم. فقط اطلاع داشتم که نقش یک نامهرسان را باید بازی کنم. در این فیلم به هیچ وجه حس نمیکردم بازیگرم. بلکه احساسم این بود که یکی از چرخدهندههای فیلم هستم که باید به چرخه فیلم کمک کنم. چرا که این فیلم، فیلم کارگردان بود و نه بازیگر.»
غنیزاده همچنین در خصوص ویژگیهای پلان-سکانس نهایی حضور خود در فیلم که در آن با دوچرخه به دور شخصیت مسیح فیلم (محمود نظرعلیان) میچرخد میگوید: «سکانس بسیار سختی بود.جلوههای ویژه و شرایط باران و نوع فیلمبرداری هیچکدام طبیعی نبود. در آنجا نیز میبینیم شخصیت پستچی که از ابتدا ناظر بر اتفاقات فیلم بوده است، هم به جنون میرسد. او برای دوباره دیدن دختر بازمیگردد و وقتی که مسیح را در پایان فیلم میبیند، همه چیز دستش میآید.»
این بازیگر در پایان از گروه هنر و تجربه و مخاطبانش صحبت میکند: «تشکیل گروه هنر و تجربه اتفاق مبارکی برای سینمای ایران است. اگر فیلم خوبی مثل ماهی و گربه در گروه هنر و تجربه اکران نمیشد و در اکران عمومی قرار میگرفت، مطمئنا شکست میخورد. امروز مخاطب این گروه سینمایی بلیط که میگیرد و وارد سینما میشود تکلیفش با خودش مشخص است و میداند برای دیدن یک فیلم تجربی و هنری متفاوت آمده است.» او در عین حال افزود: «از آنجا که هر بازیگری میل به دیده شدن دارد، اکران عمومی برای او بهتر است. این اتفاق در اکران هنر و تجربه کمتر میافتد اما خوبی دیگری که دارد این است که عموما هنرمندان و صاحبنظران به دیدن این فیلمها میآیند و به همین خاطر میتوان بازخوردهای خوبی دریافت کرد».