
هنر و تجربه/امیر محقق: جن میلر (jan miller) تهیه کننده اهل کانادا، مدرس و مشاور پروژههای بین المللی در امر ایده پردازی ، پردازش ایده و پیچینگ (pitching) است. او روز دوشنبه و سه شنبه، ۷ و ۸ اردیبهشت در سالن شماره ۳ پردیس ملت کارگاهی آموزشی با عنوان «پیچینگ؛ پردازش یک طرح ۱۵۰ کلمهای» برگزار کرد که با استقبال علاقهمندان، فیلمسازان و دانشجویان روبه رو شد. با میلر در مورد سینمای تجربی و اینکه چه نوع حمایتی از این نوع سینما در کانادا میشود، گفتوگویی داشتیم که میخوانید.
خانم میلر، آیا در کانادا سازمان یا ارگانی وجود دارد که از فیلمهای تجربی حمایت کند؟ منظورم آن دسته فیلمهای هنریای است که متفاوت با سینمای بدنه اصلی هستند.
در کانادا عبارت «فیلم تجربی» غالبا به فیلمی اطلاق میشود که ساختار روایی غیرخطی دارند و مخاطب عام به سختی با آن کنار میآید و فیلمهای هنری هم فیلمهایی هستند که به لحاظ سینمایی عمیقترند و توانایی جذب مخاطب هم دارند. به این دلیل که پیدا کردن مخاطب برای فیلمهای تجربی فرآیند سختی دارد، پیدا کردن سرمایه برای ساخت آنها بسیار مشکل است. اما تجربهگرایی باید در نوع داستانگویی باشد. این قضیه خصوصا در مورد مستند اهمیت دارد. در هر شهر کانادا، یک تعاونی وجود دارد که از فیلمسازان جوان تشکیل شده که از وسایل فیلمبرداریای استفاده میکنند که انجمنهایی مانند «هیات ملی فیلم کانادا» (national film board of canada) در اختیارشان میگذارد و برخی از آنها، در دنیای فیلمسازی تجربی دست به کشف و شهود میزنند. اما مساله اصلی اینجاست که کجا میتوانند آنها را نمایش دهند و فکر میکنم در ایران هم این مشکل وجود داشته باشد و فکر میکنم در کانادا هم این مشکل تاکنون حل نشده باشد.
آیا این فیلمهای تجربی در مسیر ساخته شدن، از حمایتهای مالی هم برخوردار میشوند؟
جالب است بدانید که برنامهای در کانادا به راه افتاده و ارگانی به اسم «شورای هنر کانادا» تاسیس شده و بخش اعظم سرمایه آثار هنری هنرمندان، از جمله فیلمسازان را فراهم میکند. فیلمسازی که نگاه هنری و مولف گونه دارد میتواند از این «شورای هنر» تقاضای بودجه و حمایت کند؛ هر چند که در رقابت با دیگران ،کار سختی را پیش رو دارد. یک ایستگاه تلویزیونی هم در کانادا وجود دارد که زیرمجموعه یک کمپانی خصوصی به نام «برادکسترز»(پخش کنندههای تلویزیونی) است و این کمپانی طرحی به نام «براووفکت»(bravofact) را اجرا میکند که از ساخت فیلمهای کوتاه حمایت میکند. از همین رو اگر فیلمسازی ایده خوبی داشته باشد، پیش آنها میرود تا درخواست بودجه کند و اگر اشتباه نکنم، آنها برای ساخت سالی ۱۰ فیلم کوتاه با مدت زمان زیر هفت دقیقه و سی ثانیه، بین ۲۵ تا ۵۰ هزار دلار کانادا بودجه میدهند که این رقم برای یک فیلم کوتاه بسیار خوب است و در کل باید بگویم که در این زمینه سیاستهای تشویقی و حمایتی خوبی وجود دارد ولی به دست آوردن این حمایتها در هر جای دنیا سختیهای خودش را دارد.
این نوع فیلمها در کشور شما چگونه به نمایش درمیآیند؟ آیا اکرانهای محدود نصیبشان میشود؟
فرصتهای کمی برای اکران این فیلمها در کانادا وجود دارد اما برای مثال در هالیفکس، در شرق کانادا یعنی جایی که من زندگی میکنم تک سینماهایی مانند سینمای «کاربن آک» وجود دارند که فیلمهای کوتاه را نمایش میدهند، چون این کار در راستای هدفشان است.
استقبال مردم کانادا از این فیلمها چگونه است؟
مثل همه جای دنیا، برخی افراد عاشق این فیلمها هستند و برخی هم اصلا آنها را درک نمیکنند.
از نظر شما، ایده پردازی و پیچینگ در فیلمهای تجربی چه تفاوتی دارد؟ چه عناصری را باید برای آنها در نظر گرفت؟
گاهی اوقات، فیلمساز تجربی به مخاطب فکر نمیکند؛ و فقط به فیلمش فکر میکند. در واقع گاهی آنها فیلم را برای خودشان میسازند نه مخاطب. در حالیکه اگر این فیلمسازان به دنبال جذب مشارکت و بودجه از دیگران هستند، باید فکر کردن به مخاطب هم برایشان اهمیت پیدا کند. پس باید فکر کنند، چه چیزی مخاطب را به درون داستان یک فیلم میکشد و با خود در یک سفر احساسی همراه میکند. با لحاظ کردن تمام اینها باز هم میتوان به نحوی تجربی، داستانگویی کرد. اما نباید مخاطب را فراموش کرد.
به عنوان آخرین سوال، آیا فیلمی تجربی از کانادا را میشناسید که در خاطرتان مانده باشد و به ما معرفی کنید؟
گای مدین (guy maddin) که کانادایی است ، فیلمهای تجربی بسیار خوبی میسازد و در این زمینه فیلمسازی جریان ساز به حساب میآید. دیدن فیلمهای او را به شما توصیه میکنم.