
شش درس از جریان «پسازتولید» دشوار «پسر بودن»
مهم داستانگویی بیعیبونقص است
هنر و تجربه – رضا حسینی:اگر به خاطر آوردن ابزار فیلمبرداری و تدوین در سال ۲۰۰۲ شما را به یاد دشواریهای خاص خودش میاندازد، تصور کنید که چهطور ریچارد لینکلیتر و گروهش برای ساخت «پسر بودن» از دوربینها، لنزها و سایر تجهیزات مختلف در این دوازده سال استفاده کردهاند تا فیلمشان را به سرانجام برسانند. سیزده سال زمانی که صرف این فیلم شد چه وضعیتی را برای گروه مرحلهی «پسازتولید» فیلم رقم زد؟ در کارگاهی که در جریان «SXSW» (مجموعهای از جشنوارهها و کنفرانسها در زمینههای مختلف از جمله فیلم و موسیقی که به صورت سالانه در اواسط ماه مارس برگزار میشود)سال ۲۰۱۵ برگزار شد، اعضای گروه «پسازتولید» فیلم «پسر بودن» توضیح دادند که چهطور با شرایط کاریشان کنار آمدند و فیلم را به سرانجام رساندند. در اینجا پنج توصیه کلیدی آنها را از نظر میگذرانید:
تدوین یعنی یافتن لحظههای تأثیرگذار و مناسب نه چسبیدن به یک روال خاص
طبق گفتههای سندرا اَدیر تدوینگر فیلم، ریچارد لینکلیتر هر سال سهچهار روز فیلمبرداری میکرد و او سالی یک ماه کار میکرد. آنها هر سال صحنههای سال گذشته را تماشا میکردند و درباره آنچه باید در سال جدید اتفاق بیفتد با یکدیگر گفتوگو میکردند تا لینکلیتر بتواند سیر داستانی فیلم را پرداخت کند و جلو ببرد: «نگران نبودیم که در ادامه چه اتفاقی میافتد و پایان فیلم چهطور خواهد بود. من روی لحظههایی متمرکز بودم که هر سال توجه مرا جلب میکردند. نمیدانستم دستآخر به کجا میرسیم اما کوشیدم لحظههایی را کنار هم قرار دهم که هر سال را تا حد امکان تأثیرگذار کنند. ما در جریان تولید «پسر بودن» نُه فیلم دیگر را تدوین کردیم.»
بعضی فیلمها نیازی به موسیقی متن اریژینال ندارند
ادیر توضیح میدهد که آنها ابتدا فکر میکردند که باید موسیقی متن اریژینال داشته باشند و از این رو، آهنگسازی مشغول به کار شد. اما لینکلیتر در مرحلهای از تولید به این نتیجه رسید که «موسیقی تلاشی است که فیلم را بیش از حد شخصی میکند».در نهایت تصمیم بر استفاده از ترانههایی شد که در بازه زمانی داستان جزئی از فرهنگ عامه بودهاند. ادیر میگوید: «هر شخصیت سلیقه موسیقایی خودش را دارد. یافتن موسیقی که با تدوین و شخصیتها جور باشد کار دشواری است. ما فهرستهایی از ترانههای محبوب را به صورت سالانه تهیه کردیم و آنها را در اختیار مشاورانمان در زمینه موسیقی قرار دادیم. آنها درباره هر ترانه مطلبی برای ما مینوشتند مثل “وقتی به تمرین فوتبال میرفتیم این آهنگ را گوش میدادیم” یا “خواهرم عاشق این ترانه بود ولی همه پسرها از آن متنفر بودند”.»
تغییر تجهیزات تولید بدتر از این ممکن نیست
ده سال پیش استاندارد رایج هنگام فیلمبرداری روی فیلم سلولویید و به صورت «اسدی ویدئو» بود. اما ناگهان صنعت فیلمسازی این استاندارد را بهکل فراموش کرد و همه چیز عوض شد. در ابتدا «پسر بودن» با یک سیستم کاملاً پیشپاافتاده (به طور طبیعی در مقایسه با تکنولوژی امروز) تدوین میشد و برنامه این بود که فیلمها روی نوارهای «Def MiniDV» ریخته و از ۳۰ فریم به ۲۴ فریم تبدیل شوند. به عبارت ساده، وضوح تصاویر اصلاً با امروز قابل مقایسه نبود. پارک گِرِگ، مسئول تدوین و اصلاح دیجیتال فیلم، از فرایند طاقتفرسا و بسیار دشوار تبدیل فیلمهای تدوین شده به یک نسخه یکدست میگوید و در بخشی از صحبتهایش به این موضوع اشاره میکند: «وقتی پای تلهساین ۳۵ میلیمتری و تبدیلش به نوارهای دیویکم وسط آمد، باید کار را به متخصصان مربوطه میسپردیم. اولین جوابی که گرفتیم این بود که «نمیدانم دستگاه تلهساین هنوز پیدا میشود یا نه!» فکر میکنم روزی که کار ما تمام شد آنها دستگاهشان را دور انداختند!»
با صاحبان حقوق کپیرایت مصالح استفادهشده در فیلم تماس بگیرید
در یک پروژه معمولی کسی مثل لورا ییتس، ناظر مرحله «پسازتولید» فیلم، سهچهار ماه را صرف خریداری حقوق افراد مختلف در یک فیلم میکند تا برای نمایش عمومی مشکلی پیش نیاید. درباره «پسر بودن» گروه اواخر ماه دسامبر متوجه شد که باید فیلم را برای جشنواره ساندنس آماده کند. ییتس که مجبور شد ۲۴ساعته کار کند تا فیلم به ساندنس برسد و البته در این میان مثلاً خریداری حقوق برخی قطعههای موسیقی بهکار رفته در فیلم به سرانجام نرسید و موسیقیهای دیگری جایگزین آنها شد، این طور توضیح میدهد: «من باید یک فهرست دوازده ساله را مرور میکردم تا بفهمم با چه کسانی تماس گرفته شده است. به عنوان مثال با برخی گروههای ورزشی تماس گرفته شده بود و اجازه استفاده از لوگویشان اخذ شده بود. اما بعد از دوازده سال نظر آنها عوض شده بود. آن هم در مرحلهای که فیلم برای «دیسیپی» رفته بود.» ظاهراً بخشی از این مشکلات به دست گرگ و با ترفندهای روتوسکوپی و… حل شده است.
پیوستگی و انسجام ماجراها مهم است پس داستان را فدای کمال فنی نکنید
هر بار که دوربین روشن میشد تجهیزات تولید «پسر بودن»، از نوع فیلم و لنز گرفته تا چاپ و ظهور فیلم در لابراتور، تغییر کرده بود. گروه فنی هم عوض شده بود. گرگ تجربه خودش را چنین توضیح میدهد: «پیش از اینکه اولین راف کات فیلم را ببینم فکر میکردم با فیلمی به سبک مستند روبهرو خواهم شد. اما در نمایش نسخه راف کات شگفتزده شدم که چهطور داستانگویی این قدر منسجم و یکپارچه است. به عنوان یک تصحیحکنندهی رنگ، کارم این است که با ظرافت روی داستانگویی تأکید کنم و وضعیتش را از لحاظ بصری بهبود ببخشم. پس باید موانع فنی را پشت سر میگذاشتم تا مانعی بر داستانگویی نشوند و کیفیت فوقالعادهی آن را مخدوش نکنند.»
حتی بزرگان هم بعد از نمایش افتتاحیه در جشنواره، دست به اصلاح رنگ و صدا میزنند
هر سال فیلمهای مستقل میکوشند تا فیلمهایشان را به موقع تمام کنند و به جشنوارهها برسانند. بنابراین اغلب آنها بعد از تماشای فیلم روی پرده بزرگ، برای اصلاح رنگ یا میکس صدا اقدام میکنند. این مورد درباره «پسر بودن» هم روی داد که گرگ آن را این طور توضیح میدهد: «بعد از جشنواره ساندنس، شخصاً از رنگ و لعاب فیلم راضی نبودم. پس کارم را به نوعی از ابتدا شروع کردم تا فیلم را یک رنگآمیزی کاملاً جدید کنم. تام هاموند هم روی حاشیهی صوتی فیلم کار کرد و خلأهای صوتی زیادی را پر کرد. ریچارد لینکلیتر یکی از معدود کارگردانانی است که اعتمادبهنفس لازم برای چنین تغییرات چشمگیری را دارد.»