
معین کریمالدینی :
استقبال مخاطبان فقط وابسته به فیلم نیست
هنروتجربه:«آتلان» سال گذشته، همان اولینبار که در جشنواره سینماحقیقت به نمایش درآمد با استقبال بسیار مخاطب مواجه شد. فیلم زندگی پرفراز و نشیب یک مربی ترکمن و اسبش را روایت میکند و بیشترین جوایز جشنواره سینماحقیقت و بعد هم تندیس بهترین فیلم مستند جشنواره فجر را دریافت کرد. معین کریمالدینی پیش از این مستند «وقتی ابرها پایین میآیند» را ساخته و برای این فیلم هم در جشنواره سینما حقیقت جایزه بهترین کارگردانی و در جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین تصویربرداری را از آن خود کرد و در بخش تدوین هم نامزد شد. او علاوه بر کارگردانی، تدوینگر مستند هم هست و برای تدوین مستند «تینار» جوایز متعددی را دریافت کرده است. مستند «آتلان» از اواخر اسفند ۹۳ در گروه «هنر و تجربه» در حال اکران است.امیر حسین ثنائی با معین کریمالدینی درباره این فیلم در ماهنامه هنر و تجربه به گفتو گو نشسته است که بخشی هایی از آن را در زیر میخوانید:
«این شیوه پژوهش را در «آتلان» تجربه کردم و الان هم در فیلم جدیدم دوباره دارم تجربه میکنم. سال ۷۸ زمانی که دانشجو بودم، قرار بود فیلمبردار یک فیلم کوتاه کلاسی درباره معرفی اسب ترکمن باشم. برای ساخت آن فیلم به این منطقه رفتیم. آنجا برای اولین بار بود که با ترکمنصحرا مواجه میشدم. در همین سفر با خانم لوییس فیروز آشنا شدم. لوییس فیروز کسی بود که در آن منطقه جلوی انقراض نسل اسبهای ترکمنی را گرفته و باعث احیای مجدد این نوع اسب شده بود. حالا من دنیایی را میدیدم که تا آن روز ندیده بودم. برای اولین بار آنجا دیدم که اسب چهطور وارد یک رابطه عاطفی با انسان میشود، چهطور روی چرخه اقتصادی و اجتماعی یک خانواده تاثیر میگذارد. تا آن زمان آن ذات درونگرای اسب و انسان را از نزدیک لمس نکرده بودم و توی همان سفر لمس کردم. میخواستم درباره همین فیلم بسازم. ولی هیچوقت فرصتش پیش نیامد. کات؛ تا سال ۹۰ که تصمیم گرفتم این کار را انجام دهم. با همان ذهنیتی که داشتم رفتم دنبال یک آدم گشتم. نه اینکه علی گوگنژاد (شخصیت اصلی فیلم) را دیده باشم، با او آشنا شده باشم و بعد بخواهم دربارهاش یک فیلم بسازم. زمانی که تصمیم گرفتم «آتلان» را بسازم علی گوگ نژادی وجود نداشت. یک مربی ترکمن برایم وجود داشت و میخواستم دربارهاش فیلم بسازم. ولی پیدایش نمیکردم.سه ماه طول کشید؛ با حدود ۳۷-۳۶ مربی مصاحبه کردم تا از بین آنها در روستایی در حد فاصل آققلا و گنبدکاووس علی را پیدا کردم. علی را من خیلی دیر پیدایش کردم. به دلیل این که آن شرایطی را که سال ۷۸ در ترکمنصحرا از یک مربی اسب در ذهنم ساخته بودم در سال ۹۰ که دوباره به آنجا رفتم پیدا نمیکردم.پژوهش ابتداییمان تا پیداکردن علی سه ماه طول کشید، بعد از پیداکردن علی تا تصویربرداری هم پنج – شش ماه طول کشید. پیداکردن خط اصلی روایت و داستانکهای حاشیه روایت اصلی و برقراری ارتباط با علی هم حدود دو ماه و نیم – سه ماه زمان برد تا من تکلیفم مشخص شود که فیلم درباره چیست و قرار است درونش چه اتفاقی بیفتد. تصویربرداری این فیلم هم از آذر ۱۳۹۱ تا مرداد ۹۲ به طول انجامید.
…..نفس اکران «هنر و تجربه» یک اتفاق رویایی است که سالها سینماگران ما منتظرش بودند، محقق نمیشد و حالا محقق شده. و خوشبختانه بهرغم همهچیز خیلی هم خوب پیش میرود. منتهی من یک نقدی دارم. نقد هم به این معنی که قسمتهایی که میتواند بهتر باشد را بیان کنم و آن نوع نگرشی است که در این گروه به سینمای مستند وجود دارد. شیوه اکران فیلمهای مستند اکرانهای جذابی نیست. تعداد سالنها و ساعتهایی که فیلم پخش میشود به نظرم مناسب نیست. شاید بنا بر این گذاشته شده که فعلا این ساعات و تعداد سانس باشد، اگر مخاطب استقبال کرد و بهتر شد وضعیت را تغییر میدهیم. اما نباید این نکته را فراموش کنیم که استقبال از یک فیلم فقط بسته به خود فیلم نیست، به شرایط اکران هم برمیگردد. نمیخواهم خیلی زیادهخواهی کنم، اما مطمئنم که سینمای مستند ما میتواند در این گروه و در اکران، قویتر ظاهر شود. بگذارید مثال دیگری بزنم. در اسفندماه سال گذشته مراسمی برگزار شد که در آن فیلمهای اکران نوروزی معرفی شدند. اتفاقا گروه «هنر و تجربه» هم فیلمهایش را معرفی کرد. ولی در این مراسم هیچکدام از فیلمهای مستند معرفی نشدند و اسمی از آنها برده نشد. فکر نمیکنم معرفی مستندهایی که در نوروز اکران میشدند محدودیتی برای این مراسم داشت.»
گفتوگوی کامل را میتوانید در ماهنامه شماره سیزدهم هنروتجربه بخوانید: