
نشست نقد و بررسی فیلم «انارهای نارس» در سینما سوره اصفهان برگزار شد
مصطفوی:دوست دارم مخاطب بعداز فیلم هم به آن فکر کند
هنر و تجربه/میثم اکبرپوری : نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «انارهای نارس» با حضور مجیدرضا مصطفوی( نویسنده و کارگردان) و آنا نعمتی (بازیگر) در سینما سوره اصفهان و با حضور تماشاگران علاقهمند این شهر، برگزار شد. علی علایی اجرای این مراسم را برعهده داشت.
در ابتدای این جلسه علایی با اشاره به جایگاه اصفهان در سینمای ایران بیان داشت: «اصفهان زمانی که تهران سروشکلی نداشت به عنوان لوکیشن بسیاری از فیلمهای سینمایی مطرح بود و میتوان گفت سینما در اصفهان هم بومیتر و هم پیشکسوتتر از سایر نقاط ایران است، این شهر لوکیشنهای زیبایی دارد که امروزه در سریالهای تلویزیونی میبینیم اما جایشان در فیلمهای سینمایی خالی است.»
مصطفوی نیز با بیان این که خوشحال است، نشستهای نقد و بررسی انارهای نارس از شهر زادگاهش آغاز شده، از زاون قوکاسیان یاد کرد : «زاون قوکاسیان حق بزرگی به گردن چند نسل از بچههای سینمای اصفهان دارد و با درگذشت او به نظرم از نظر پژوهشی در سینما دچار داغ عمیقی شدهایم که شاید ۴۰ سال باید بگذرد تا جبران شود، مطمئنم که زاون امروز از این جلسه خوشحال است و در جمع ما حضور دارد.»
آنا نعمتی نیز با اشاره به جایگاه هنری اصفهان یادآور شد: « افتخار این را داشتم که چند فیلم در اصفهان بازی کنم و این افتخار را هم دارم که یکی از موفقترین نقشهای دوران بازیگریام را در فیلم کارگردانی بازی کردهام که اصفهانی است. اصفهان افتخار ایران است و امیدوارم که شهرهایی مثل اصفهان که مهد فرهنگ و تمدن هستند به هنرمندان خود بها دهند تا دغدغههایی خارج از کار هنری نداشته باشند.»
در ادامه این جلسه علایی درباره فیلم انارهای نارس گفت: «اولین چیزی که در خصوص انارهای نارس به ذهنمان میآید، بحث ریتم فیلم است. هر چند پس از تدوین مجدد بعد از جشنواره فیلم فجر، ریتم این فیلم بهتر شده و البته باید به این نکته دقت کرد که وقتی صحبت از ریتم میکنیم، منظورمان ریتم مناسب است نه ریتم تند و کارگردان این فیلم نیز چون خودش سابقه تدوینگری داشته به خوبی میدانسته که چه میخواهد و پلانها را پشت سر هم چیده و این ریتم نیز تا پایان فیلم حفظ میشود.»
او با اشاره به جهانبینی موجود در فیلم تاکید کرد: «وقتی وارد جهان فیلم میشوی به عنوان یک مخاطب با کلیدهایی روبهرو هستی که به شما داده میشود، مثل نام فیلم که انارهای نارس است یا برای خود من پلانی که پژمان بازغی در آن سبد بالابر غوطهور است، به عنوان شناسنامه فیلم شناخته میشود.»
مصطفوی در پاسخ به صحبتهای علایی در خصوص ریتم فیلم اظهار داشت: « به فیلمها باید از دو منظر نگاه کرد، یکی شرایط اجتماعی و دیگر شرایط فیلمنامه و کارگردان. من این فیلمنامه را در شرایطی برای گرفتن پروانه ساخت بردم که ۴ سال بود که به وزارت ارشاد میرفتم و مدام فیلمنامههایم رد میشد و تمام آن فیلمنامهها نیز پسزمینهای این چنینی داشت و کارگری بود.»
او اضافه کرد: «من هم در کنار مردم زندگی میکنم، اوضاع اقتصادی در آن شرایط به خاطر تحریمها و …. بسیار بد بود و مشکلات سختی دامنگیر جامعه شده بود که تاثیری منفی روی اقتصاد قشر کارگری و متوسط داشت، آدمهای فیلم من هم آدمهایی هستند که از بطن جامعه میآیند و ریتمی که شما در فیلم میبینید ریتم واقعی زندگی آدمهای فیلم است، ریتم زندگی این آدمها در جامعه تندتر از این نیست.»
کارگردان انارهای نارس در خصوص سخنان منتقد و مجری این جلسه در رابطه با لحن فیلم و اشاره به ثمر نشستن آن تصریح کرد: « در سکانس اول و سکانس تیتراژ تکلیف مخاطب را در مورد فیلم مشخص میکنم و میگویم که قرار نیست فیلمی با ریتم تند ببیند که به نظرم این کار برای مخاطب عام سینما نیز نوعی تغییر ذائقه است که بداند هر فیلمی را باید با توجه به فیلمنامه و دنیای آن ببینند.»
او در پاسخ به این سئوال یکی از حضار که چرا جزییات در مورد نقش اول در این فیلم زیاد است، بیان داشت: «این که جزییات را نشان دادیم به این خاطر بود که باید مخاطب با جهان شخصیتهای فیلم آشنا میشد و این جهان شکل میگرفت تا تغییر روحیه و رفتار انسی از یک انسان منفعل به یک انسان کنشگر نشان دادهشود.»
در ادامه جلسه آنا نعمتی نیز در خصوص چگونگی پذیرش نقش «انسی» در فیلم «انارهای نارس» توضیح داد: «زمانی که فیلمنامه را به من دادند نگفتند که قرار است چه نقشی را بازی کنم و من تا روزی که رفتم دفتر و با آقای مصطفوی صحبت کردم، نمیدانستم که قرار است کدام نقش را بازی کنم، وقتی که اولین بار آقای مصطفوی را دیدم و ایشان گفتند که قرار است نقش انسی را بازی کنم اولین سئوالم این بود که چرا من؟ چرا من را برای این نقش انتخاب کردند؟ چون اصلا این نقش به من نمیخورد اما ایشان به کارشان اعتماد داشتند و تصمیمشان را گرفته بودند.»
در بخش دیگری از این نشست علی علایی با اشاره به این که در «انارهای نارس» با یک فیلم کارگری روبهرو هستیم،در خصوص سینمای کارگری در ایران گفت: «در ایران سینمای کارگری داشتیم، محبوبترین چهرههای سینمایی ما کارگر بودند، شخصیت علی بیغم فیلم «گنج قارون» کارگر بود، سالها شخصیتهای اصلی سینمایمان کارگر بودند و سینمای کارگری نیز با نوعی گرایش چپ همراه بود اما در دهه ۶۰ به خاطر سرخوردگی فیلمسازان این سینما و نگاه منفیای که به آن وجود داشت، سینمای کارگری حذف شد.البته ممکن است کارگران در فیلمهایی حضور داشته باشند، اما این فیلمها کارگری نبودند.»
مصطفوی نیز در خصوص نگاه مخاطب عام به سینمای کارگری این گونه اظهار نظر کرد: «ممکن است فیلم سینمای کارگری برای مخاطب عام جالب نباشد چرا که مخاطب عام در سینما به دنبال تفریح است و میخواهد رویاها و یک زندگی راحت بدون دردسر را ببیند.»
او با اشاره به سبک فیلمسازیاش افزود: «متاسفانه جریانی راه افتاده که فیلمسازها دوست دارند فیلمهایی شبیه اصغر فرهادی بسازند، من شبیه هیچ کس فیلم نمیسازم و لحن خودم را در سینما دارم و دوست دارم جوری فیلم بسازم که مخاطب بعد از پایان فیلم به شخصیتها فکر کند، جنس این فیلم از آن جنسی است که قرار است مخاطب خاص را جذب کند و در ذائقه مخاطب عام نیز تغییری ایجاد کند، انارهای نارس قرار است که غیر از سرگرم کردن مخاطب او را اندیشه نیز وادارد.»
در پایان این نشست آنا نعمتی در پاسخ به انتقاد یکی از حضار به فیلم تاکید کرد: «برای من بسیار قابل احترام است، در سینمایی که کارگردانهایی با سابقه سی،چهل ساله به دنبال آن فروش میلیاردی فیلمشان هستند. کارگردانی ماشین و خانهاش را میفروشد و از دوستانش کمک میگیرد تا انارهای نارس را بسازد و دو سال پشت در وزارت ارشاد میماند تا پروانه ساخت بگیرد و اکنون جسارت این را دارد که بایستد و در مورد فیلمش حرف بزند. همه ما در این کشور زندگی میکنیم و باید این مساله را درک کنیم که اگر کارگردانی به شکل خاصی حرفش را بیان میکند، شاید نمیتوانسته به گونهای دیگر بیان کند و به همین خاطر این روش را انتخاب کرده و با وجود تمام بیمهریها فیلمش را ساختهاست، من به افتخار این کارگردان میایستم و دست میزنم.»
سلام دیروز تو جلسه بودم راستش خیلی حرفها بود که دوست داشتم به کارگردان می زدم ولی خب نزدم در کل ضمن خسته نباشید بهشون ، یکی دوتا مورد بود که دوس دارم بگم یکی این که فیلم انارهای نارس خالی از یه قصه مشخص و درام هستش داستان به قول کارگردان خیلی دیر شروع میشه و خب ووقتی دیر شروع میشه مسلما خیلی زود تموم میشه ، ما بیشتر از اینکه ذبیح را ببینیم و وارد دنیای غم شادی هاش بشیم تا اون حس همذات پنداری به وجود بیاد پیرزن قصه را می بینیم ،به همین دلیل وقتی بلای سر ذبیح میاد واسه من تماشاچی مهم نیست و به واسطه اش کنشهای انسیه هم برام مهم نیست و خب همه اینها از فقدان حس همذات پنداری میاد ….. و دوتا گاف خیلی بزرگ هم که توی نمایش فیلم دیدم این بود که یکی این که ابتدای فیلم انسیه زمانی که داره پردهای خونه پیرزن را می زنه کنار وارد اتاق پیر زن میشه (در بسته اتاقش را باز می کنه و وارد میشه ) خب اونجا با گلوله کاموا رو به رو میشه و ادامه سر نخ را میگه تا به پیرزن برسه خب حالا موضوع اینه که به فرض اگر گلوله از دست پیر زن رها شده باشه ( که این فرض به دلیل این که در ادامه فیلم می بینیم توی یه سکانس دیگه گلوله کاموا از دست پیرزن می افته زمین وازش دور میشه ، حتما این فرض درسته ) خب حالا موضوع اینه این گلوله کاموا چه طور تونسته وقتی از دست پیرزن رها شده وارد اتاق در بسته شده باشه این خودش جای سواله و یکی دیگه این که ابتدای فیلم ذبیح در خونه را برای انسیه باز می کنه و باهم وارد خونه میشن این به معنی اینه که ذبیح کلید خونه را داره و خب اواخر فیلم زمانی که ذبیح بیمارستان هستش و انسیه بی خبر چشم براهش پشت پنجره خونه وایساده وقتی زنگ خونه را می زنن انسیه به جای این که نارحت بشه که چرا دارن در میزنن (ذبیح که کلید داره و اگه ذبیح باشه خودش در را باز می کنه میاد تو ) و خب به جایش انسیه خوشحال میشه (انگار ذبیح داره زنگ می زنه) با شتاب میره در را باز کنه.امیدوارم من اشتباه برداشت کرده باشم.