
علیرضا رسولینژادکارگردان «صحنههای خارجی» :
هنوز هم بحرانهای شهری داریم
هنروتجربه:در شماره سیزدهم ماهنامه هنروتجربه علیاصغر کشانی درباره فیلم «صحنههای خارجی» علیرضا رسولی نژاد با او به گفتوگو نشسته است.در مقدمه این گفتوگو که بخشی از آن را در زیر میخوانید آمده است:«بالاخره «صحنههای خارجی» هم اکران شد؛ فیلمی جسور و پیشرو و نمونهای مثالزدنی از طنز در سینمای ایران که بیشترین اهمیتش را میتوان در تابوشکنیهای منحصر به فرد و عجیب و غریبش دید؛ اثری با انبوهی از ارجاعات به تاریخ سینما و به طرز ماهرانهای انتقاد از وضعیت موجود و به شکلی دقیق تصویری حسابشده از هویتمان در ایران؛ کاری که گرچه در زمان خودش اکران نشد، اما از نمایش این روزهایش میتوان فهمید که «چه جالب! پس از یک دهه هنوز هم در بر همان پاشنه میچرخد!»
رسولینژاد در پاسخ به این سوال که به نظرتان فیلم بعد از ده سال اکران هنوز هم برایتان موفقیت محسوب میشود و همان تاثیر را بر روی مخاطب میگذارد پاسخ داد:«چه بگویم! اگر به سبک وودی آلن بخواهم جواب بدهم که باید بگویم «وای نمیدانم، هنوز وضعیت خراب است و…»، اما راستش من چند ماهی بعد از نمایش فیلم در جشنواره فجر آن سال، پیگیر نمایشش بودم و اگر یادتان باشد در دوره انتقال دولت بود و معاونت سینمایی وقت آن دوره هم همراهی نکرد. اما در همان دولت هم به من گفتند این پروانه فقط برای نمایش در جشنواره بوده و من دیگر گرفتار بودم و انرژیای هم بعد از چند ماه رفتوآمد برای گرفتن مجوز برایم نمانده بود.نمیدانم، حتما یک چیزهایی تغییر کرده، به هر حال یک چیزهایی عوض شده و جامعه یک تجربیاتی را از سر گذرانده و بهتر است بگوییم کسب کرده و نمیدانم خود فیلم چقدر توانسته این مسائل را در خودش نگهدارد. به هر حال فیلم یک چیز خام است و به نظرم در آن هنوز یک پتانسیلهایی باشد. چون مسائل مطرحشده در فیلم، ژورنالیستی نیست و بیشتر مسائل پایهای است که هنوز هم دغدغهاند و مبتلا به هستند. مثل وضعیت خانهسازی که هنوز هم همان سیستم برپاست…»
همچنین درباره اینکه آیا راجع به فیلم احساس فاصله میکنید یا حاضرید «صحنههای خارجی۲» را بسازید میگوید:«این فیلم برایم تمام شده نیست، الان هم که دارم یک فیلم قصهگو میسازم آن را یک جورهایی ادامه «صحنههای خارجی» میدانم و برایند دو فیلم قبلیام است، اینجا هم شخصیتهای فیلم، برادر و خواهرند و دورادور یک نقاط مشترکی با «صحنههای خارجی» دارند، اما فضای این فیلم قصهگوست. آدمهای «صحنههای خارجی» در این فیلم بزرگ شدهاند. خواهر و برادر، دارند تجربههای دیگری را دنبال میکنند و سعی میکنند به جای شتابزدگی، با درک بهتری پیرامونشان را ببینند و به جای غر زدن، خودشان را در مشکلات سهیم بدانند. خب لحن ما هم پختهتر و فضا هم حرفهایتر شده است.»
او در پاسخ به سوال:شما در این فیلم خیلی غیر مستقیم به موضوعات پرداختهاید، فکر میکنید تماشاچیان سالهای بعد که امکان دارد نسل دیگری باشند و ندانند که چنین مسائلی در جامعه بوده، بتوانند شوخیها و منظور فیلم را درک کنند؟ حتی شاید باعث سوء تفاهم شود و بر همین اساس فیلمتان در آینده تنها چیزی که ازش بماند ارزش تاریخیاش باشد. اضافه میکند:«ببینید، درست است که مخاطب امروز یکسری از ارجاعاتش را وصل میکند به یک دوره مشخص در ایران، اما در عین حال یک بخشی از هرجومرجی که در فیلم هست و فیلم دارد این هرجومرج را نقد میکند ظاهرا در ایران تثبیت شده و اینها ربطی به دوره تاریخی خاصی ندارد و همیشه هست، مثل هرجومرجی که در معماری و فیلمسازی هست یا ناکامیهای عرصه مدرنشدن و تناقضاتش که مشمول مرور زمان نمیشود و مختص دوره دهه هفتاد و هشتاد نیست، همین حالا هم بحرانهای شهری داریم. هنوز نمیتوانند شهروند مسئولیتپذیر تولید کنند و…»
او درباره تلاش فیلم برای بررسی دموکراسی و مدرنیته در ایران توضیح میدهد:«به نظرم فیلم به شیوهای گروتسک دارد میرود با وضعیت مواجهشدن ما با مدرنیته برخورد کند، یعنی نسبت به مدرنیته یک خنده تلخ خیلی بیرحمانه دارد؛ یک واکنش است، واکنشی به یک واکنش.»
و در پایان گفتوگو رسولینژاد میگوید:«امیدورارم فیلم تماشاچی خودش را پیدا کند، چون به نظرم پتانسیل بالایی دارد و همین اواخر دیدید که آقای اباذری آمد سر جریان گرایش به مرحوم مرتضی پاشایی در دانشگاه تهران سخنرانی کرد و خب همین نشان میدهد که هنوز این ماجراها ادامه دارد و امیدورام روزبهروز تماشاچیها با تبلیغ دهانبهدهان باعث دیدهشدن فیلم شوند.»
میتوانید متن کامل این گفتوگو را در شماره سیزدهم ماهنامه هنروتجربه بخوانید.