
در نشست نقد و بررسی مستند آتلان مطرح شد:
کریمالدینی کارگردانی بدپیله،خوب و منظم است / فیلم درباره سنتهای ترکمنی نیست
هنر و تجربه : نشست و بررسی مستند «آتلان» ۳۰ اردیبهشت در خانه هنرمندان برگزار شد. در این نشست معین کریمالدینی (کارگردان فیلم)، آریا عظیمینژاد (آهنگساز)، سامان لطفیان ( تصویربردار) و حمید باباوند به عنوان مجری و منتقد حضور داشتند و به بحث پیرامون این مستند تحسین شده سال ۹۳ که هماکنون در گروه هنر و تجربه در حال اکران است، پرداختند.
کریمالدینی: تنها ایلحان تغییر کرد نه مسیر فیلم
معین کریمالدینی در ابتدای بحث درباره شکلگیری ایده فیلم و پرداختن به مستند آتلان توضیحاتی داد: «قرار بر این بود که اسب، یک اسب برنده باشد. ایلحان اسبی بود که پنج بار مسابقه داده بود و سه بار اول شده بود. ذهنیت من در ابتدا ساخت یک فیلم بود درباره رابطه عاطفی یک مربی اسب با اسبش. این ذهنیت برمیگردد به حدود ۷-۸ سال پیش از ساخت فیلم. در دوره دانشجویی در جریان ساخت یک فیلم به عنوان فیلمبردار برای اولین بار دنیای ترکمنصحرا را کشف کردم. فکر فیلمسازی در این سرزمین همواره با من ماند تا سال ۹۰ که تصمیم گرفتم دست به ساخت آتلان بزنم. جستوجوهای ابتدایی را که آغاز کردم، ذهنیتم یکباره به هم ریخت. شیوههای سنتی پرورش اسب ترکمن، کاملا تبدیل به شیوههای اروپایی شده بود. دیگر مربی ترکمنی را نمیبینید که دنیای تنهایی برای خود داشته باشد و با اسب خود رابطهای درونگرا برقرار کند. بیشتر مربیها در حاشیه کورسها فعالیت میکنند. تا این که علی و ایلحان را پیدا کردم. در اولین روزهای فیلمبرداری ایلحان تبدیل شد به اسبی که دائم در برابر قهرمانی مقاومت میکرد.»
کریمالدینی در عین حال تاکید کرد: «البته مسیر فیلم به هیچ وجه عوض نشد. بلکه رفتار قهرمان فیلم –ایلحان- تغییر کرد. فیلمبردار و آهنگساز فیلم در جریان فیلم بودند. رابطه بین انسان، اسب و طبیعت، همچنین خرده داستانهایی که در مرحله پژوهش مد نظر بود، حفظ شد. مسیر فیلم دقیقا همان است که در مرحله پژوهش دنبال آن را گرفته بودیم.» او در پاسخ به سوال باباوند مبنی بر این که آیا دوباره در فضای ترکمنصحرا فیلم میسازد یا نه، گفت: «احتمالش بسیار زیاد است. چرا که بعد از کشف یک دنیا، فضاهای این فرهنگ دست آدم میآید و این در سینما اتفاق معمولی است. باید در برابر آن مقاومت کنم.»
عظیمینژاد: با یک فیلم کاملا سینمایی مواجه شدم؛ نه یک مستند
سپس آریا عظیمینژاد -آهنگساز فیلم نیز وارد بحث شد و از تجربه آتلان سخن گفت: «در ابتدا قرار بود با یک فیلم مستند رو به رو شوم. در اولین مواجههام با فیلم فهمیدم فیلم ساختاری به شدت سینمایی دارد و خیلی هم مستند نیست. سالها در ترکمنصحرا زندگی کردهام و با فرهنگ و سنتهای این سرزمین آشنا هستم. رابطه عجیبی که میان انسان و حیوان در این فیلم میبینیم، آنقدر خوب در آمده است که ترجیح دادم موسیقی فیلم را حالت مستندگونه خارج کنم. در ادامه با معین کریمالدینی به این گفتمان رسیدیم که موسیقی به سمتی برود که همحسی و همراهی مخاطب را داشته باشیم. به طور قطع میگویم از انجام آهنگ سازی این فیلم لذت بردم. معین کریمالدینی کارگردانی بدپیله، خوب و منظم است و بر همه چیز اشراف دارد. آدم هوشمند همیشه خود را از بهترین راه برای خلق اثر پیش میبرد.» عظیمینژاد در ادامه افزود: «فراتر نگاه کردن و روایت این داستان شخصی برای ما مهمتر از هرچیزی بود. به جرات میتوانم بگویم اصلا از موسیقی ترکمن استفاده نکردیم. تنها در دو سکانس کورس از رنگ ساز دوتار بهره گرفتیم. این ارتباط و بده-بستان شخصیت علی با حیوان این قدر ارزشمند است که تصمیم گرفتم موسیقی را فراتر از این فضا ببینم. شاید باور نکنید اما سکانس پایانی فیلم را برای اولین بار که دیدم، یک نصفه روز از اتاق بیرون نیامدم. مشکل هنر این دوره این است که از طبیعت دوریم و ریتم زندگیمان از آن جدا افتاده است. در بیشتر موارد خروجیهای ما ناخوشایند هستند و به دل نمینشینند. آتلان توانست مرا ببرد به آن روزهایی که در ترکمنصحرا اقامت داشتم.»
لطفیان: باید خطر را میپذیرفتیم و به اسب نزدیک میشدیم
سامان لطفیان –تصویربردار – فیلم هم در ادامه از سختیها و شرایط فیلمبرداری آتلان گفت: «ناآرامیهای حیوان تاثیر زیادی بر شرایط فیلمبرداری گذاشت. در کورس اول شانس اول شدن ایلحان زیاد بود و همه فکر میکردیم اول شود. اما ناگهان دیدیم که روز مسابقه نمیدود. همه چیز عوض شد. در طول فیلمبرداری عصبیتر هم شد و دافعه داشت. در چنین شرایطی کار کردن وقت بیشتری میخواست. فیلمبرداری آتلان متفاوت از کارهای دیگر بود چرا که باید صبوری میکردیم تا بتوانیم عکسالعملهای ایلحان را ثبت کنیم. چگونه مواجه شدن با ایلحان و نزدیک شدن به او و برداشت از حسهای این حیوان بسیار سختتر از باقی صحنهها بود. هم وقت بیشتری میگرفت و هم انرژی بیشتری میبرد. نمیشد در لانگشات میمیک صورت ایلحان و احساسات او را به خوبی نشان داد باید خطر را میپذیرفتیم و به اون نزدیک میشدیم.»اگرچه بخش عمده روایت فیلم بر اساس مونولوگ است، اما قصه را خود تصویرها و سکانسها پیش میبرند. بخش دیگر روحیه و دقت کارگردان فیلم است. روزها شده بود که میرفتیم سر لوکیشن و حتی یک پلان هم نمیتوانستیم برداشت کنیم. شرایط جوی ترکمنصحرا شرایط خاصی بود و شاید فقط چند روز در ماه هوا مناسب باشد.»
سپس کارگردان فیلم درباره ریسکپذیریهایش در ساخت آتلان صحبت کرد: «شیوه روایتی که در آتلان به کار گرفته شده است، پر از ریسک بود. برای من به عنوان فیلمساز راحتتر این بود که تعدادی مصاحبه میگرفتم و جلوی خانه مربی اسب یا در اصطبل و یا در حاشیه کورس کنشها و واکنشهای علی و خانوادهاش را ثبت کنم و یک فیلم مشاهدهگر خوب بسازم. در این صورت هیچ ریسکی وجود نداشت. منتها با پتانسیلی که فضای کمتر شناخته شده ترکمن صحرا داشت سعی کردم آتلان کاملا فیلمی سینمایی شود.» او همچنین درخصوص نریشنها و نوع روایت فیلم از زبان علی توضیح داد: « همه آنچه از صحبتهای علی میشنیدیم را ضبط و جمع آوری کردم وبا لحن و ادبیات آتلان به نگارش در آوردم. برای ضبط نریشنها این مشکل وجود داشت این بود که علی (مربی اسب) نمیتوانست برای ضبط به تهران بیاید. برای همین تا ماه رمضان که کورس تعطیل میشود و تنها زمان استراحت آنهاست صبر کردیم. قرار بر این شد که ۲ روز به تهران بیاید. شب اول به او زنگ زدند و گفتند که اسبش مریض شده است. او بسیار نگران شد و در نهایت مجبور شدیم در یک روز و نصفی کار را به پایان برسانیم.» او در ادامه افزود: «در سایتهای مختلف کامنتهای بسیاری درباره موسیقی پایانی فیلم و بازخوردهای خوبی که نسبت به آن وجود داشت گرفتم. فکر میکنم یکی از اتفاقات خوب فیلم همین تیتراژ پایانی فیلم است. شیوه فیلمبرداری فیلم نیز پر از ریسک بود. میشد به راحتی با یک کمرکوردر تصویربرداری کرد؛ اما با دوربینهای SLR ریسک بسیاری را پذیرفتیم. در ۷۰ درصد تصاویری که میبینیم دیافراگم فوقالعاده باز است و کوچکترین اشتباه تصویربردار باعث میشد تصویر بدون وضوح شود. یک زمان است که تصویربردار میآید و برای کارگردان کارتپستال فیلمبرداری میکند؛ اما اتفاقی که در این فیلم افتاد این بود که تصاویر زیبای آن در خدمت فرم فیلم بود. سامان لطفیان با امکانات کمی که در اختیار داشتیم خوب از پس این کار برآمد.»
کریمالدینی: فیلم نمیخواهد سنتهای ترکمنی را به تصویر بکشد
کریمالدینی در پاسخ به سوال منتقد نشست مبنی بر این که چرا از واژههای بیشتر -نظیر آتلان- ترکمنی و فرهنگ این قوم در فیلم استفاده نشده است، اینطور گفت: «تکلیف فیلم از ابتدا مشخص است. فیلم نمیخواهد سنتهای ترکمنها را به تصویر بکشد. در عین حال که بخشی از این سنتها در فیلم آمده است، اما هدف اصلی فیلم نیست. فیلم قرار نیست زبانشناسی ترکمنها را به رخ مخاطب بکشد بلکه میخواهد یک داستان ساده از زندگی نشان دهد. اصرار داشتم اتفاقهای فیلم جهانشمول باشد. همانند موسیقی فیلم که در آن از موسیقی ترکمن کم استفاده کردیم. شاید اولین چیزی که به ذهن میرسد این باشد که از دوتار و دستگاههای موسیقی ترکمن بهره گیریم؛ اما این کار را نکردیم. حتی لباسهای سنتی و کلاههای ترکمنی را کنار گذاشتیم و تنها زمانی که در فیلم ایجاب میکرد، استفاده میشد. باید بگویم اگر امروز مستندی درباره ترکمنها ببینیم که با لباس سنتی هستند و در عروسیهایشان موسیقی سنتی پخش میشود، دروغ است.»
در بخشی از نشست یکی از حاضران از کارگردان درباره پژوهشهایی که برای ساخت آتلان کرده است پرسید. کریمالدینی در پاسخ او گفت: «پژوهش این فیلم از اسفند سال ۹۰ آغاز شد. در جریان سفرها به ترکمنصحرا با ۳۶ مربی اسب مصاحبه و زندگی کردم. تا این که در خرداد ۹۱ علی را پیدا کردم. از خرداد ۹۱ پژوهش اصلی شروع شد و در ادامه خرده داستانکها و راویتها شکل گرفت و سپس مراحل پیش تولید آغاز شد.»
در پایان کارگردان آتلان به رفع شبهاتی که مبنی بر بازسازی وقایع و ساختگی بودن آنها وجود دارد، توضیحاتی ارائه کرد: «یکی از بحثهایی که درباره فیلم مطرح میشود میزان بازسازی در این مستند است. فیلمی میبینیم که ساختار سه پردهای روایت دارد و به نوعی درام است. اتفاقهای فیلم در نور خوب این شبهه را ایجاد میکند که ممکن است بخشی از فیلم ساختگی باشد. باید بگویم در آتلان به شدت سعی کردم تا جای ممکن از بازسازی وقایع بپرهیزم. اگر میخواستم برای این مستند فیلمنامه بنویسم طبعا شخصیتهای فرعی فیلم نظیر خوجه حاجی را پررنگتر میکرد. در این فیلم زن هیچ جایگاهی ندارد؛ چون ترکمنها همیناند. بعد از تلاش ۵-۶ ماهه توانستیم یک سکانس بگیریم که مادر علی در حال تماشای کورس است. آدمهای این فیلم آدمهای سختی بودند و هرکدام نیز داستانی جداگانه داشتند و میشد از هرکدام یک فیلم ساخت. منتها اگر میخواستیم به شخصیت خوجه حاجی یا کریم نزدیک شویم، خط روایت اصلی از علی و ایلحان دور میشد.»