هنروتجربه/فرانک آرتا:فیلم «صحنههای خارجی» در سال ۱۳۸۳ ساخته شد. فیلم درباره مرد میانسالی است که پیش از سفر به سرزمینهای شمالی، از برادرزادههای خود، شایان و شارلین، دعوت میکند که به آپارتمانش بیایند. آنها در آپارتمان عموجان با یادداشتهایی درباره معماری، سینما و طبقه متوسط ایران و… روبهرو میشوند. در اپیزود دوم شایان و شارلین فیلمی مستند و ناتمام در آپارتمان عموجان میبینند و بعدها متوجه میشوند که این فیلم را عموجان ساخته و در اپیزود آخر، شایان و شارلین تصمیم میگیرند فیلمی تجربی بر اساس ایدههای عموجان بسازند.
در حقیقت «صحنههای خارجی» در درون فرم روایی اپیزودیک و البته مستند داستانی خود زندگی شهرنشینی و مشکلات و مسائل آن را نشانه گرفته و به وجوه مختلف زندگی آدمهای کلان شهری مثل تهران مینگرد. فیلمی که تلاش میکند تا عمق این جامعه عجیب و در عین حال ساده و با مختصات منحصر به فرد خود را به تصویر بکشد. به همین دلیل در پیوند سنت و مدرنیته از هنر کهن معماری بهره جسته و از میوه مدرنیته یعنی سینما سود برده تا بیش از هر چیز به اندیشه و فلسفه زیست جهان فعلی نزدیک شود و به مخاطبش تلنگری بزند. حتی گاهی «وودی آلن»وار به پیرامون خود نگاه میکند تا از دریچه طنز، از گزندگی واقعیات بکاهد و یا از عناصر نوستالژیکی همچون صدای دوبلورهای بزرگ ایرانی استفاده کرده تا خاطره جمعی را زنده کند و شاید با تضمین از شعر فروغ که «تنها صداست که میماند» تماشاگر را درگیر کند و تفاوت زمان و مقاطع را یادآور شود. حتی برای اثبات نگاه و گواه مدعایش در تار و پود فیلم از دیدگاههای متفکران و جامعهشناسانی همچون موسی غنینژاد، مراد فرهادپور، محمد قائد، امید مهرگان و رامین جهانبگلو بهره گرفته است. هرچند که کیفیت تصویری فیلم پایین است و صدای فیلم در جاهایی گنگ شنیده میشود.
لحن فیلم در نماهایی آنقدر خاص میشود که در پیوند با کلیت فیلم، الکن به نظر میرسد. اما با همه اینها فیلم حسن بزرگی هم دارد. به طورقطع اگر فیلم در زمان خودش اکران میشد، گزندگی و لحنش روی تماشاگر آگاه تأثیر بهسزایی میگذاشت، اما امروزکه بعد از گذشت ۱۱ سال پای فیلم مینشینیم، با فیلمی مواجه هستیم که با همه ضعف و قوتهایش در بیان، ارزش سندی دارد. چرا که با رجوع به تصاویر نقش بسته در ذهنمان و در دنیای تصاویر و مکتوبات از تغییر و تحولات بهوجود آمده در جامعه، درمییابیم به قدری جامعه عوض شده که تصاویر فیلم و طرح معضلات آن، بدوی بهنظر میرسد! انگار جهان فیلم در مقایسه با جهان واقعی عقب مانده! و البته چارهای هم نیست. باید پذیرفت. چون در گذر زمان وجوه ناپیدای یک جامعه، عریان شد. اما این حسن بزرگ همچنان باقیست که فیلم به واسطه نمایش برشی از مقطع مهم جامعه ما، سند ارائه داده و اصلا نقش مهم خود را که پاسداری از واقعیات و داشتهها و نداشتههای یک جامعه در حال گذار است، بهدرستی ایفا میکند.