
گزارش کارگاه روشهای شخصی فیلمسازی شهرام مکری در جشنواره نهال
فیلم اول فرصتی است که نباید از دستش بدهید/تنوع ژانر مغایرتی با سبک شخصی ندارد
هنر وتجربه- زهرا عزیز محمدی: پنجمین کارگاه تخصصی از مجموعه کارگاههای جشنواره فیلم کوتاه نهال، با موضوع روشهای شخصی فیلمسازی، شنبه دوم خرداد در سالن جانبزرگی دانشگاه هنر برگزار شد. در این کارگاه، شهرام مکری به بررسی جایگاه تاریخی و نگاه امروزی به مساله فیلمسازی با روشهای منحصر به فرد هر فیلمساز در سینمای جهان و ایران پرداخت.
شهرام مکری مبحث خود را با این مقدمه آغاز کرد که همواره یکی از روشهای رایج درایجاد سبک شخصی در فیلمسازی مخالفت با جریان رایج سینما بوده چیزی که در تاریخ سینما از آن با موج نو یاد میشود و مشخصههای اصلی این فیلمها تفاوت در شمایل فرمی فیلمها است. او بعد از این مقدمه روشهای پیدا کردن یک استایل شخصی در فرم فیلمهای یک فیلمساز را تشریح کرد که با نمایش بخشهایی از دو فیلم «روزی روزگاری در آناتولی» و «زن بدون سر» همراه بود.
مکری با تاکید بر این نکته که استمرار بر نوعی از جهانبینی در سبک بصری فیلم سازها خود را نشان میدهد، گفت:« استمرار شما به عنوان فیلمساز به نوع نگاه کردنتان به مسائل است که خودش را در نوع دکوپاژ و تقطیع نماها نشان میدهد؛ آنچه معمولا به عنوان اولین خصوصیات از نماهای فیلمهای فیلم سازی که اسم آن را میشنویم به سرعت به ذهنمان میرسد.»
او با ذکر مثالهایی از فیلم زن بدون سر، این سوال را مطرح کرد که آیا بدون در نظر گرفتن جهانبینی میتوانیم فرمهای شخصی و منحصر به فرد برسیم و چطور میتوانیم ایدههای صرفا فرمی را به مسائل عمیقتری پیوند بزنیم:« کارگردان این فیلم برای اجرای این ایده مرکزی تلاش میکند که کاراکتر اصلی برای اینکه خود را برای گناههای دیگری مستحق عذاب میداند، میخواهد مکافات جنایت کشتن یک بچه را به عهده بگیرد و این در حالی است که او فقط یک سگ را ناخواسته کشته است.»او اضافه کرد:« کارگردان راهی را پیدا میکند تا مضمون و شمایل فیلم با هم همسو شوند، مثلا میزانسنها به گونهای اجرا میشوند که بیتفاوتی آدمها را به موضوعات نشان میدهد. قابها اصراری به پوشش کامل کاراکترها ندارند و کاراکترها مدام از جلوی دوربین عبور میکنند و اتفاقها در چند لایه میافتد. چیدن میزانسنها در چند لایه به طوری که وقتی به یک پلان نگاه میکنید باید چشمتان در آن جستوجو کند، یکی از این روشها است. به طوری که حتی ممکن است اتفاق اصلی در نقطهای از تصویر بیفتد که فوکوس نیست و حتی شاید باید برای ورود کاراکتر یا اتفاق اصلی به قاب انتظار بکشید.»
تفاوت فیلمسازان را در جزییات کارهایشان مشاهده میکنیم
کارگردان «ماهی و گربه» با یادآوری این نکته که شاید هیچ کدام از روشهایی که فیلمسازان برای رسیدن به استایل شخصی از آن استفاده میکنند، در تاریخ سینما تازه و استفاده نشده نباشد، گفت:« شیوه استفاده از مفهوم ژانر در تاریخ سینما و آشنایی زدایی از آن میتواند آن را به فرمی منحصر بهفرد تبدیل کند. دورانی که فیلمسازها صرفا جلوی قوانین هالیوود میایستادند تا حرف تازهای بزنند، تبدیل شده به دورهای که فیلمسازها سعی در تلفیق ژانرها با یکدیگر دارند.»
شهرام مکری در پاسخ به این پرسش که اولویت با فرم است یا محتوا گفت:« فکر میکنم خارج از فرم چیز دیگری وجود ندارد و منظور ما از آنچه به عنوان محتوا از آن یاد میکنیم بیشتر همان داستان است.» او ادامه داد:« از آنجایی که سینمای قصهگو سینمای قالب و رایج جشنوارهها و مورد توجه مخاطب است، همواره در تاریخ سینما به آن بها داده شده.اما نظر شخصی من این است که بله میشود از فرم شروع کرد و محتوا را در دل آن جستوجو کرد. ما همواره برای تحلیل هر فیلمی از شکل و فرم آن به محتوایش پی میبریم.»
سازنده فیلم کوتاه «محدوده دایره» درباره تفاوت مواجهه مخاطب با فیلم های مدرن و کلاسیک توضیح داد:« وقتی فیلمی با فرم کلاسیک ساخته میشود مانند بنایی است که جای در و پنجر و اجزای اصلی در آن ثابت است که تنها درباره متغیرهایی مثل دکوراسیون آن میتوان بحث کرد، نه ساختار آن. بنابراین در فیلمهای داستانگو اولین مواجهه مخاطب با اثر تعریف داستان اصلی فیلم است.اما وقتی فیلمی اساسا از ساختار سینمای کلاسیک تبعیت نمیکند اولین مواجهه با اثر تعریف و تفهیم جای جدید درها و پنجرهها است.»
مکری با بیان این نکته که هر بار مخاطبی از او درباره فیلم بعدیاش میپرسد، در لحظه به درستی مسیرش شک میکند، تاکید کرد:« برای من همیشه این مساله وجود دارد که دیگر هیچ چیز جدیدی در سینما نیست. همواره از خودم میپرسم چرا باید این فیلم را بسازی و چه چیز من را از فیلمسازان دیگر برای ساختن یک فیلم متفاوت میکند؟ تنها دلیل منطقی که باعث میشود، شبیه دیگران فیلم بسازیم، هدفگذاری در بخش صنعتی و تجاری سینما است که بحث جداگانهای را میطلبد.بنابراین وقتی از کلیات تکرار شده و جاافتاده در سینما عبور میکنیم، .در این زمانه تفاوت در سینمای هر کارگردان، تفاوت در تاشهای کوچکی است که هر فیلمساز بر فیلم خود میزند نه در پایه و اساس فیلمها.»
این کارگردان جوان در جواب این سوال که آیا صرفا بازی با فرمها برای ماندگاری یک فیلمساز در سینما کافی است،یادآورشد:« همیشه به عنوان یک فیلم ساز این سوال وجود دارد که واکنش مخاطب در برابر فیلمی که عاداتش را به هم میزند، چیست؟ به این نتیجه رسیدهام که مخاطب میل عجیبی به یک شکل کردن سینما دارد. تمایلی که میخواهد فیلمسازها را همشکل کند تا فیلمها را برای خودش قابل فهم کند و بتواند از پس تحلیلشان بربیاید. چرا که وقتی فیلمها برایش تحلیل شدنی باشند، میتواند آنها را کنار بگذارد. مخاطب دوست دارد شما فیلمسازان را به چنگ بیاورد و بر شما مسلط شود.» او دلیل اصلی ساخته شدن فیلمهای عظیم با پروداکشنهای بزرگ در سینمای آمریکا را دست نیافتنی ماندن سینما برای مخاطبش دانست و با عنوان کردن نمونههایی از کارهای تارانتینو به نقش سینمای پستمدرن برای قابل فهم کردن پیچیدگیها و ابهام فیلمهای مدرن برای مخاطب اشاره کرد.
مکری پیرامون این بحث که سبک شخصی در ایدههای بصری خلاصه نمیشود و فراتر از آن است هم گفت:« تنوع ژانر در کارنامه فیلمسازی یک فیلمساز مغایرتی با داشتن سبک شخصی ندارد اما نه در مورد همه کارگردانها. مثلا لوک بسون کارگردان کاربلد و موفقی است که سعی داشته همه ژانرها را تجربه کند اما در مقابل کارگردانهایی مثل هانکه یا کوبریک وجود دارند که از ژانرها عبور کرده با ایدئولوژی و خط فکری خود سبک شخصی فیلمسازی خود را در هر فرمی تجربه کردهاند.»
سبک شخصی فیلمسازی در فیلمسازان ایرانی
در بخش دیگری از این جلسه شهرام مکری با توجه به پرسشهای مطرح شده از سوی حاضرین، پیرامون مشکلات رایج در سینمای ایران برای رسیدن به روشهای شخصی پرداخت:« تصور کنید اگر مرزهای سینمای ما هم با مرزهای سینمای دنیا باز بود،آن وقت هر آنچه درباره سینمای داستانگو یا تجاری میگوییم، محلی از اعراب نداشت چرا که مخاطب برای دیدن فیلمهای کمدی، ترسناک و ملودرامهای اجتماعی گزینههای بیشتر و بهتری داشت و احتمالا سینمای تجاری ما نابود میشد. اما سینمای هنری ما همین جایی که در حال حاضر هست، باقی میماند. چرا که فیلمسازان هنری و تجربی از ابتدا با عرضه فیلمهایشان در بازارهای جهانی کارشان را شروع میکنند، بنابراین توانستهاند خود را با بازارهای بینالمللی هماهنگ کنند و میتوانند فیلمهای خود را با فیلمهای روز دنیا محک بزنند.» او اضافه کرد:« برای موفق بودن در سینمای تجاری و داستانگو باید آدمهای درجه یک و امکانات درجه یک داشته باشید، در غیر این صورت میتوانید فیلمی بسازید که آدمها به خاطر آنچه شخصا خودتان دارید، به دیدن فیلمتان بیایند.»
کارگردان «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» گفت:« مشکل ما این است که دوست داریم تمام آنچه را که سینمای خوب مینامیم در یک فیلم ببینیم؛ در یک فیلم هم فیلمنامه خوب میخواهیم، هم فیلمبرداری و صدای خوب، هم تکنیک، هم بازی خوب و…در حالیکه سینمای دنیا از مجموعه فیلمهایش چنین انتظاری دارد و به این رضایت میرسد. برای هر کدام از مقولهها پیشنهادی دارد و هر چیزی سر جای خودش است.»
او با تاکید بر اینکه بسیاری از فیلمسازان صاحب سبک سینمای ایران از مسیر خودشان خارج شدهاند،افزود:« آنچه باعث شده فیلمسازهای چنین بلایی سرشان بیاید این است که دیگر نمیدانند چه کار باید بکنند، چون هر کاری میکنند، ایراد دارد و دچار مشکل میشوند. آنها میخواهند فیلمی بسازند که هم بفروشد، هم کمی فلسفه داشته باشد، هم بخنداند، هم دغدغه اجتماعی داشته باشد، هم کیفیت داشته باشد، هم از بازیگرهای به نام و چهره استفاده کنند،هم بتوانند پاسخ منتقدها را بدهند و…»
مکری با نام بردن از عباس کیارستمی به عنوان یک فیلمساز صاحب سبک شخصی ادامه داد:« اگر میبینیم مثلا برای عباس کیارستمی این اتفاق نیفتاده دلیلش این است که سینمای ایران در تمام این سالها کاری به کارش نداشته و اصلا فیلمهایش در ایران اکران نمیشده. او کاملا چشم و گوشش را به روی همه حرفها بسته و کاری را کرد که خودش میخواسته.کیارستمی همواره استایل شخصی خودش را دارد و به آن اصرار میورزد اما خودش را تکرار هم نمیکند، بلکه ایدههای خود را گسترش میدهد.»
او بایادآوری فیلم «شیرین» این سوال را مطرح کرد که آیا عباس کیارستمی با ساختن این فیلم به سبک شخصی خودش وفادار ماند و به این پرسش اینگونه پاسخ داد:« درباره فیلمهای کیارستمی همیشه گفته میشد که صداها خارج از قاباند، نقش زن در فیلمهایش کلیدی نیست و فیلمهایش را در لانگ شات میسازد یا اینکه درام را حذف میکند. در شیرین ما تمام بازیگران زن سینمای ایران را میبینیم، صدای خارج از قاب فیلمی است که دراماتیک ترین داستان ایرانی را به نمایش گذاشته و همه فیلم، کلوزآپ بازیگرها است. »
مکری با نام بردن از شیوههای فرمی سینمای کیارستمی، توضیح داد:« به طورقطع هر فیلمسازی دورههای مختلفی را در عمر فیلمسازی خود میگذراند که با هم متفاوتاند اما در واقع به هم مربوط و در پیوندی عمیق با یکدیگر هستند. شیرین میتواند پایانی بر یک نگاه و شروع دوره جدید فیلمسازی کیارستمی باشد. همانطور که بعد از آن میبینیم او در فیلم کپی برابر اصل از سوپراستاری همچون ژولیت بینوش استفاده میکند.»
برای ساخت اولین فیلم بلندتان عجله نکنید
این مدرس سینما همچنین با ارائه مثال دیگری از فیلمهای نوری بیلگه جیلان در اینباره گفت:« شما تا فیلم روزی روزگاری در آناتولی را نبینید، ایدههای دکوپاژی خواب زمستانی را متوجه نمیشوید. بنابراین یک فیلمساز برای رسیدن به سبک شخصی ناچار به ممارست و استمرار بر یک ایده در یک مسیرمشخص برای خودش است.»
او با اشاره به نقش داوری خود در جشنواره نهال، فیلمسازی در سبک شخصی را در سطحی ملموستر برای حاضرین در کارگاه توضیح داد:« وقتی فیلمهای شما را میبینم واقعا میفهمم چقدر خرج کردید و دلم نمیآید هیچکدامشان را نادیده بگیرم. چون میدانم که شما هم با این تفکر که سینمای ایران و مخاطب ایرانی از شما همه توقعها را با هم دارد، فیلم میسازید و سعی میکنید از نظر بازیگری و فیلمبرداری و همه چیز در حد توانتان فیلمی درجه یک بسازید. میخواهید همه چیزهای خوب سینما را در فیلمتان بگنجانید.بنابراین وقتی جایزه نمیگیرید، قاعدتا در برابر این سینما موضع گیری میکنید. اما میخواهم این را بگویم که به نظرم بهتر است یک مقوله را در فیلمهایتان هدف قرار دهیدو بیخیال بقیه ایدهآلها بشوید. درواقع استایل اینگونه به وجود میآید. اینکه به عنوان فیلمساز بگویید من یک چیز مشخص در فیلمم میخواهم و بقیه ابعادش اگر شدنی نیست، خب نشود، شما به هدف خودتان رسیدهاید.»
شهرام مکری همچنین به دانشجوهای فیلم سازی توصیه کرد:« هیچ وقت برای ساخت اولین فیلم بلندتان عجله نکنید. اولین و دومین فیلمهای شما مهمترین کارهای تاریخ زندگی شما هستند. چون شما با فیلم اول و دومتان معرفی و شناخته میشوید و از فیلم سومتان وسط بازار سینمای دنیا هستید. خودتان هستید و خودتان و کسی به شما کمک یا مراعاتتان را نخواهد کرد. فیلم اول فرصتی است که نباید از دستش بدهید.باید به بزرگتر شدن به لحاظ سن سینمایی توجه بیشتری داشته باشیم و فیلمهایمان را جدیتر بگیریم. بستر سینمای ایران برای اینکه در ۲۴، ۲۵ سالگی فیلمسازان با داشتن یک سبک شخصی فیلم بلند بسازند، مناسب نیست. شاید در کشورهای دیگر این سن و تجربه به دلایل مختلف مثلا اینکه زودتر وارد بازار کار میشوند ، کمتر باشد.»