
بازتاب هنرو تجربه در رسانهها
عزیزخانی: نباید مخاطب را به دو دسته عام و خاص تقسیم کنیم
هنر و تجربه: خبر دوره جدید اکران در گروه هنر و تجربه در روزنامهها و خبرگزاریهای کشور در روز دوشنبه ۱۱ خردادماه بازتاب داشت.
روزنامهها از اکران «باشو غریبه کوچک» خبر دادهاند و خبرگزاریها نیز اضافه شدن «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» و «آگوئیره خشم خداوند» را منعکس کردهاند.
روزنامه ابتکار در صفحه سینمایی خود با تیتر «بازگشت استاد با غریبه کوچک» به فیلم باشو غریبه کوچک پرداخته است. در این مطلب ابتدا به چگونگی شکلگیری داستان فیلم از طریق مصاحبه بهرام بیضایی و سپس خلاصهای از داستان این فیلم و شرح زندگی عدنان عفراویان بعد از بازی در باشو پرداخته شده است.
روزنامه شهروند با سیفالله صمدیان گفتگو کرده است. این گفتگو با این سوال نامتعارف آغاز شده است که «واقعا ۲۰ است هرسال به کن میروید؟» و پاسخ صمدیان: «این طور میگویند. اولین سالی که آنجا رفتم فیلمی که از ایران آنجا بود بادکنک سفید بود.»
سیفالله صمدیان در این گفتگو که حول محور حضور او در سالهای اخیر در کن شکل گرفته میگوید: «کن چنان استمراری داشته است که در ۶۷ دوره کمترین تغییرات را به خود دیده است. در کنار این استمرار نظم مدیریتی دارند که من همیشه آرزوی آن را برای جشنوارهای مثل فجر داشتهام. متاسفانه اینجا هرکسی که بر سر کار میآید به سرعت تغییر میکند و نفر بعدی صفر کیلومتر دیگری است که چند کیلومتر بیشتر کار نخواهد کرد.»
خبرگزاری مهر بخش دوم مصاحبه با فائزه عزیزخانی کارگردان فیلم روز مبادا را کار کرده است. در این مصاحبه که بخش اول آن روز قبل منتشر شده بود عزیزخانی درباره پایان فیلم خود صحبت کرده است. فائزه عزیزخانی در حین ساخت فیلم پدرش را از دست داد و این اتفاق در پایان فیلم او تاثیر گذاشت. او در این باره به خبرگزاری مهر گفته است: «اتفاق پیش آمده این بود که لحظات فیلم مثل خرید گل و یا سر زدن به برخی از مکان ها در واقعیت با درگذشت پدرم برای من تکرار می شد. نمی دانم درسی را که طبیعت می خواست به من بدهد گرفتم یا خیر، اما من مرگ را شناختم. من عاشق پدرم بودم و به نظرم غم و اندوه و تعریف غم برای مرگ خیلی کوچک است. مرگ عزیز مثل یک زلزله است که شما را تکان می دهد. در دنیای ذهنی من مرگ معنایی نداشت و من همیشه فکر می کردم مرگ برای دیگری است.» «تدوین فیلمم را بعد از اتفاقی که برای پدرم رخ داد شروع کردم. من بعد از فوت پدرم، تغییر کرده بودم و بزرگ شدم، بنابراین احساس کردم که پایان فیلمم هم باید تغییر کند و مرگ مادر را به مرگ پدر تغییر دادم.»
در این گفتگو فائزه عزیزخانی در مورد گروه هنر و تجربه هم صحبت کرده است: « اتفاقی که در این گروه افتاده این است که ما هم با یکسری از فیلم های متفاوت و هم با نمایش متفاوت آنها در این گروه سینمایی روبرو هستیم. مردم در حال حاضر عادت ندارند که دو کار متفاوت را با هم انجام دهند، یعنی هم به دنبال فیلم متفاوت باشند و هم برای تماشای آن در یک سانس و روز مشخص برنامه ریزی کنند. به نظرم مخاطب سینمای هنر و تجربه فرق چندانی با مخاطب عادی سینما ندارد و اصلا ما نباید پیام صادر کنیم و مخاطب را به مخاطب عادی و مخاطب خاص تقسیم بندی کنیم. به نظرم ترکیب مخاطب خاص اشتباه است. مردم با طیف گسترده ای از نگاه ها و تجربه های مختلف می توانند مخاطب گروه «هنر و تجربه» قرار گیرند.»