
هنر و تجربه: «درباره الی»، «بیپولی»، «وقتی همه خوابیم»، «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» از جمله فیلمهایی بودند که در جشنواره بیست و هفتم فجر در سال ۸۷ به نمایش درآمدند اما از بین این فیلمها، اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر فیلم اول شهرام مکری به رغم نقدهای مثبتی که دریافت کرده بود موفق به راه یافتن به حلقه اکران نشد.
چهارسال بعد فیلم دوم مکری«ماهی و گربه» نیز در بخش مسابقه جشنواره فجر انتخاب شد اما اکران آن نیز تا تشکیل گروه هنر و تجربه به تعویق افتاد. فیلمی که یکی از داغترین بحثها را در فضای نقد فیلم دامن زد. اما اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر به خاطر اکران نشدن کمتر دیده شد و مورد نقد قرار گرفت.
در زیر سه اظهارنظر از منتقدین سینمای ایران در زمان نمایش فیلم در جشنواره فجر آورده شده است. هوشنگ گلمکانی، ایرج کریمی و امیرقادری از سه نسل متفاوت درباره این فیلم نوشتهاند. هرسه اظهارنظر در شماره اسفند ۸۷ ماهنامه فیلم بعد از جشنواره بیست و هفتم فجر به چاپ رسیده است.
هوشنگ گلمکانی:
خیلی از فیلمسازان جوان و نوجوی سالهای اخیر، مایهی غرور و افتخارند. آنها نهتنها مدام از مرزهای محدود کلیشههای مضمونی و داستانی فراتر میروند، بلکه کلیشههای ساختاری سینمای سنتی و محافظهکار را هم میشکنند. فیلمهایشان نشان میدهد که چهقدر باطراوت و بهروزند و با سینمای روز دنیا پیوند محکمی دارند. مهم نیست که بعضیشان به دام تقلید میافتند. مهم این است که از درون این جریان زنده و و جوان و پویا استعدادهای درخشانی شناخته و معرفی میشوند. یکی از بهترین فیلمسازان این جریان، همین شهرام مکری است که خوشبختانه پیشبینیها در مورد آیندهاش را نقش بر آب نکرد و حالا با سه فیلم کوتاه و یک فیلم بلند، بهراحتی میشود عنوان «سینماگر مؤلف» به او داد. به نظرم مضمون همهی فیلمهای مکری، «بازیهای تلخ و طنزآمیز تقدیر» است و در ساختار و اجرا، او در نخستین فیلم بلندش هم ترکیبی از دغدغهها و بازیگوشیهای آشنای سه فیلم کوتاهش را در قالب تازهای عرضه کرده است.
ایرج کریمی:
اگر دربارهی الی در نوع خودش فیلمی بیسابقه در سینمای ایران است، اشکان، انگشتر متبرک و چند داستاندیگر کمدی بیسابقهای در این سینماست. و از آنجا که در چند سال اخیر عموماً فیلمهای مبتذل را کمدی مینامند این تأکید ظاهراً بهجاست که اشکان… کمدی آبرومند بیسابقهای در سینمای ایران است. این کمدی سیاه و استثنایی دنیای کودنی را نشان میدهد که در آن از هیچکس برای هیچکس کاری ساخته نیست: از روانپزشک برای بیمارش، از گالریدار برای نقاش، از پلیس برای امنیت عمومی، و… ولی با این حال در سیر مالیخولیایی و آنارشیستی رویدادها توصیهی روانپزشک، پیشبینی گالریدار، و فعالیت پلیس درست و به گونهای غریب، بامعنا از کار درمیآید. این دنیاییست که منطق تصادف ـ اگر امر تصادفی اصلاًً منطقبردار باشد ـ بر آن حکم میراند.
امیر قادری:
آفرین به شهرام مکری، اول به این دلیل که استانداردش را پس از چند فیلم کوتاه در یک فیلم بلند هم حفظ کرده است. بعد به این دلیل که از پیچیدگی داستان فیلمش، بر خلاف بعضی همکارهایش، برای رد گم کردن و پوشاندن کمبودها استفاده نکرده است. فیلم پیچیده است، چون باید پیچیده باشد. سرنخاش را که پیدا کنی، همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد. سوم به دلیل داشتن این روحیه که برایش مهم است تماشاگر فیلم اسیر توانایی و خودنمایی او در مسیر تعریف یک داستان پیچیده نشود، بلکه خالق و مخاطب، مسیرشان برای درک اثر را در کنار هم طی کنند. بعد به خاطر توانایی که در یکدست کردن بازیهای فیلمش دارد. و پنجم به خاطر شخصیت و ظرفیتش. در طول این چند سال، این قدر تعریف شنیده، اما جایگاهش را به عنوان هنرمندی که در هر لحظه باید عرق بریزد تا به مخاطبش لذت و آگاهی بدهد فراموش نکرده است.