
۲۵ توصیه سام مندس درباره اینکه چهطور «کارگردان خرسندتری» باشید
کمالگرایی بازی ناموفق و خطرناکی است/ سرزنش شدن را بپذیرید
هنر و تجربه -رضا حسینی: سام مندس کارگردان فیلمهایی چون «زیبایی آمریکایی» ، «جادهای به پردیشن/ مسیر تباهی» ، «جاده روولوشنری/مسیر تحول»، «اسکایفال»، است که جوایز متعددی دریافت کردهاند و برخی از آنها مانند اسکای فال فروش بسیار زیادی هم داشتهاند. او که سابقه فعالیت تئاتر دارد سال گذشته در مراسم «راندابات تیاتر کمپانی» حاضر شد تا مورد تجلیل قرار گیرد. هلن میرن، جرمی آیرونز، لیام نیسن و آلن کامینگ به این کارگردان سینما و تئاتر ادای احترام کردند اما آنچه همه را غافلگیر کرد این بود که مندس وقتی روی صحنه حاضر شد از ۲۵ قاعدهاش نام برد که میتوانند هر فیلمسازی را به کارگردانی خرسندتر تبدیل کنند. نشریه «ونیتی فر» اولین رسانهای بود که این فهرست را پوشش داد که عبارتند از:
۱– همیشه همکاران خوبی را انتخاب کنید. شاید این موضوع بدیهی به نظر برسد ولی بهترین همکاران کسانی هستند که با شما مخالفت کنند؛ چون معنیاش این است که آنها پرشورند و صاحب نظر و عقیده؛ و فقط وقتی «بله» میگویند که واقعاً با شما موافقاند.
۲– سعی کنید یاد بگیرید که چهطور هر چیز غریبهای را آشنا جلوه دهید و هر آشنایی را غریبه. نمایشنامههای شکسپیر را طوری کارگردانی کنید که انگار نمایشنامهای جدید هستند و هر نمایشنامه را طوری پرداخت کنید که انگار اثری از شکسپیر است.
۳– اگر شانس و فرصت همکاری با بانو جودی دنچ را داشتید آن را از دست ندهید.
۴– گفتن این جمله را یاد بگیرید: «جوابش را نمیدانم.» این میتواند شروع یک روز تمرین خیلی خوب باشد.
۵– به آمفیتئاتر باستانی اپیداروس در یونان بروید. این مکان باعث میشود بفهمید که بخشی از چه دنیایی هستید و شیوه نگاهتان به جهان دستخوش تغییر شود. اگر یک هنرمند هستید، احساس میکنید در مرکز قرار گرفتهاید و نقشی اساسی دارید؛ و هرگز دوباره احساس نمیکنید که خارج از گردونهاید و نقشی فرعی دارید.
۶– لطفاً از بهکارگیری استعارههای نمایشنامهها یا فیلمها به عنوان هر نوع نقطه اوجی پرهیز کنید؛ و اثرتان را با «پایان قطعی و صریح» که از نظر برخی کاملاً تحقیرآمیز است به پایان برسانید. اگر کسی از واژه «شاهکار» استفاده کرد بدانید که نمیداند چه کار میکند. کمالگرایی بازی ناموفق و خطرناکی است.
۷– اگر نمایش یا فیلمی را کارگردانی میکنید باید راه مخفی خودتان به دنیای اثر را پیدا کنید. گاهی وقتها موضوعها و عناصر بزرگ راه ورود شما هستند. برای من «زیبایی آمریکایی» درباره نوجوانی و بلوغام بود. «جادهای به پردیشن»/ «مسیر تباهی»درباره دوران کودکیام، و «اسکایفال» راجع به میانسالی و میرایی. بعضی اوقات هم موضوعها و عناصر کوچک راه ورود شما به دنیای یک اثر را میسر میکنند.شاید یک ایده ساده؛به عنوان مثال اینکه کل فیلم را در یک باشگاه شبانه بسازیم. در مجموع این کافی نیست که یک فیلمنامه، نظر و تحسین شما را جلب کند؛ باید برای ورود به آن یک راه شخصی را بشناسید که فقط مختص خود شما باشد.
۸– اعتمادبهنفس ضروری است اما نفس (ایگو) نه.
۹– تئاتر رسانهی نویسندهها و بازیگران است؛ کارگردان با فاصله زیاد در جایگاه سوم قرار میگیرد. اگر یک «ایگو تریپ» (ego trip: کاری که برای ارضای نفس و خویشتن انجام شود) درست و حسابی میخواهید، فیلمها را کارگردانی کنید.
۱۰– یک دست چشمبند خوب بخرید. نقدها را نخوانید. دانستن اینکه نقدها خوب هستند یا بد، کافی است. وقتی کارم را شروع کردم، تعداد هنرمندان خیلی خیلی بیشتر از مفسران بود ولی حالا میتوانید درباره هر اثر هنری، هزاران نظر و یادداشت منتشرشده پیدا کنید. هر چهقدر هم که قوی باشید، اعتمادبهنفس نسبت به کاری که انجام میدهید حیاتی است و البته شکننده. از آن مراقبت کنید.
۱۱– یک سالن تئاتر را اداره کنید. نمایشها موقتی هستند ولی یک ساختمان دائمی است. پس تلاش کنید مکانی را بسازید که بعد از شما باقی بماند و توسط دیگران استفاده و دوست داشته شود.
۱۲– هرگز برای یادگیری موضوعهای جدید خیلی پیر نیستید؛ تا جایی که به من یادآوری شد که اسکی کردن را با پسر دهسالهام آموختم. البته او ظرف حدوداً ده دقیقه یاد گرفت و من چهار روز بالا و پایین میرفتم و مثل یک احمق تمامعیار شدم تا یاد گرفتم. از اینکه احساس کنید یک احمق تمامعیار هستید نترسید چون بخش ضروری از فرایند یادگیری است.
۱۳– هیچ درست و غلطی وجود ندارد، فقط «جالب» و «کمتر جالب» داریم.
۱۴– نقاشی، رمان، شعر و موسیقی، همه قالبهای هنری قدیمی و ارجحی هستند. اما تئاتر و سینما میتوانند از همه آنها بدزدند.
۱۵– در برادوی چیزی با عنوان «پیش نمایش» وجود ندارد.
۱۶– پیتر بروک گفت: «خود سفر هدف است.» به محصول نهایی یا واکنش تماشاگران یا هر موضوع دیگری فکر نکنید. فقط به جریان تولید و اکتشاف فکر کنید.
۱۷– یاد بگیرید چه زمانی دهانتان را ببندید و خفه شوید. من هنوز روی این مورد کار میکنم.
۱۸– وقتی یک گروه بازیگران بیست نفره دارید، معنیاش این است که بیست قوه تخیل دیگر همراه شما هستند. از آنها استفاده کنید.
۱۹– لطفاً به خاطر داشته باشید که مراسم اسکار یک برنامه تلویزیونی است.
۲۰– رابرت فراست گفت: «همه چیز را کمی سریعتر بگویید.» او اشتباه نگفته است.
۲۱– دومین باری که یک نمایش بر اساس یک اثر موزیکال تولید میشود و روی صحنه میرود، همیشه بهتر از اولین تولید آن است.
۲۲– یاد بگیرید که سرزنش شدن برای هر موضوعی را بپذیرید. اگر فیلمنامه ضعیف است، شما به اندازه کافی با نویسندهاش روی آن کار نکردهاید. اگر بازیها خوب نیستند، شما درست بازیگران را هدایت نکردهاید. اگر دکور، نورپردازی، پوستر یا لباسها نامناسباند، حتماً شما آنها را تأیید کردهاید که کار جلو رفته است. پس شانههایتان را آماده کنید چون آنها باید زیر بار بروند.
۲۳– روی پرده سینما، قهرمان شما میتواند پانصدتا آدم بد را از بین ببرد، اما اگر یک سیگار لعنتی بکشد شما بدجور به دردسر میافتید.
۲۴– همیشه برای ورود به حرفهای دیگر برنامهریزی داشته باشید. خودم برای مفسری بازی کریکت برنامهریزی کردهام. شاید شما هرگز سراغ حرفه دومی که در سر دارید نروید اما به شما کمک میکند که شبها خوابتان ببرد.
۲۵– هرگز و در هیچ صورتی فراموش نکنید چهقدر خوش اقبال هستید که کاری را انجام میدهید که عاشقش هستید.