
گفتوگو با کیارش اسدیزاده کارگردان فیلم گس (بخش دوم)
سینمای اجتماعی روی معضلات ذرهبین میگذارد/ رشد سلیقه را میتوان در مخاطبان هنر و تجربه دید
هنرو تجربه / بهزاد وفاخواه: در بخش اول گفتوگو با کیارش اسدیزاده از دشواریهای ساخت فیلم اول و انتخاب پرریسک یک فیلمنامه پربازیگر و سنگین برای سخت اولین فیلم صحبت شد. در بخش دوم و نهایی این گفتگو، چهارسال توقف پشت خط اکران و فرم بصری فیلم مورد بحث قرار گرفته است. بخش دوم گفتگو با اسدیزاده را در ادامه میتوانید بخوانید.
بخش اول گفتو گو با کیارش اسدی زاده
بعد از اینکه بالاخره فیلم دیده شد، این سوال پیش میآید که اصلا چرا گس به نمایش درنیامد شد؟ فیلم رسما علیه خیانت در جامعه موضع دارد و نتیجهگیریاش هم کاملا همسو با اخلاق و عرف رسمی است. شما فکر میکنید چرا واکنش منفی نسبت به فیلم شکل گرفت؟ آیا به خاطر تلخ بودن فیلم بوده؟
بعد از افتتاحیه هم دوستان به من میگفتند چرا گس اکران نمیشد. در دو نمایش تکسانسی که در این سالها داشتیم هم باز همین واکنش تکرار شد. من هم هنوز نمیدانم چرا این برخورد با فیلم شد. متاسفانه گاهی عدهای در مدیریت فرهنگی کشور ما قضاوتش همراه با تعمیم دادن مسائل است. وقتی فیلمی ساخته میشود که چهار خانواده یک مشکلی دارند،برخی در مدیریت فرهنگی ما قضاوتش این است که فیلمساز خواسته است بگوید کل جامعه این مشکل را دارد. اصلا چه کسی میتواند چنین حکمی را در مورد هر جامعهای بدهد؟ هیچکس.این که معضلی را در چهار خانواده با شرایط اقتصادی و زیستی متفاوت طرح میکنم، نمیتواند به این معنی باشد که به جامعهام انگ میزنم که این معضل در بخشی از کل جامعه است. مساله طرح شده در فیلم، دغدغه این فیلم است و بس. اینکه خانواده خوشبخت در فیلم نشان نمیدهم به این معنی نیست که خانواده خوشبخت وجود ندارد. همه میدانیم خانوادههای خوشبخت هم وجود دارند و فیلمهای دیگری هم درباره آنها ساخته میشوند. من به عنوان یک فیلمسازی که نقد اجتماعی میکند، دلیلی نمیبینم که اتفاق خوب را کنار اتفاق بد بیاورم تا فضا تلطیف شود. این نوع مقایسه به نظرم احمق فرض کردن مخاطب است که اتفاق خوب را کنار اتفاق بد بگذاری و خیلی کودکانه به مخاطب بگویی ببین این چقدر خوب است و ببین این یکی چقدر بد است و عبرت بگیر.
همه جای دنیا هم سینمای اجتماعی و فیلمساز منتقد روی «معضلات» تمرکز دارد.
مشکل از جایی است که عینک بدبینی و بیاعتمادی روی چشم گذاشته میشود. چرا وقتی معضلی وجود دارد باید بگوییم وجود ندارد؟ آن هم وقتی با مردمی روبرو هستیم که در این جامعه زندگی میکنند و با پوست و گوشتشان این جامعه را با تمام نکات مثبت و منفیاش هر روز تجربه میکنند. قرار نیست که دروغ بگوییم یا بگوییم همه چیز خوب است یا بد است. هر جامعهای معضلات خودش را دارد و مشکلات هیچ جامعهای هم کم نیست و وظیفه بخشی از سینما هم این است که ذرهبین بگذارد روی این معضلات.فیلم به یک دیواری برخورد و متوقف شد که هنوز هم نمیدانم چرا. تا قبل از اینکه فیلم به این مشکلات بربخوردفکر میکردم یک فیلم خیلی اخلاقی میسازم. فیلمی میسازم که قرار است به کانون خانواده خدمت کند. همچنان معتقدم گس از فیلمهایی است که تلاش دارد به کانون مقدس خانواده احترام بگذارد و هر صدمهای به کانون خانواده را تقبیح کند.
حالا از این بحث پر از دلخوری و گله خارج شویم، بازخوردهای فیلم در جشنواره رم چطور بود؟ تجربه دیدن فیلم با تماشاگر غیر ایرانی چه نکاتی داشت؟
رم اولین جشنواره بینالمللی برای گس بود. تا آن لحظه فکر نمیکردم موضوع فیلم ما اینقدر جهانشمول باشد. در مواجهه با تماشاگر بینالمللی فهمیدم که رویکرد فیلم چقدر جهانی است. اتفاقی که در این فیلم میافتد همه جای جهان ممکن است رخ بدهد و همه مردم آن را میفهمند و درکش میکنند. جدا از این، یک نوع نگرشی آنها نسبت به فیلمهای ما دارند که گاهی افسوس میخورم چرا خود ما این نگرش را نداریم. بازخوردهای زیادی داشتیم که میگفتند بعد از دیدن این فیلم زنهای ایران برای ما خیلی ارزش پیدا کردند چون فکر میکردیم زنهای ایرانی آدمهای ضعیفی هستند که نمیتوانند از حقوقشان دفاع کنند ولی در گس زنهایی میبینیم که موقعیت اجتماعی برای خودشان میسازند، میتوانند روی پای خودشان بایستند و به موقع هم از حق خودشان دفاع میکنند. مردم جامعهای که کشور ما را درست نمیشناسند و همیشه هم خوراک غلط به خوردشان داده شده، همچون قضاوتی در مورد فیلمت میکنند و در کشور خودت برخورد عکس با فیلم میشود! فیلم بعد از جشنواره رم رفت به جشنواره گوتنبرگ سوئد و بعد پونا هند و بعد دبات روسیه و کمبریج لندن، ولی مهمترین جایزهای که گرفت همین جایزه گروه بازیگرانش از جشنواره رم بود. بیش از اینکه برای خودم بخواهم جایزهای بگیرم، خوشحال شدم که فیلم این جایزه را گرفت چون در سینما مقوله بازی برای همیشه در اولویت است. ترجیح میدهم از بازیهای فیلمم تعریف کنند تا از خودم. تمام تلاش یک گروه چهل نفره از زمان نوشتن فیلمنامه تا پایان مراحل ساخت خلاصه میشود در وجود یک نفر به عنوان بازیگر.
قسمت زیادی از فیلم در فضای داخلی و خانهها میگذرد. برای دکوپاژ فیلم چه فکری داشتید و به این جنس از تصویر که الان ما روی پرده میبینیم چطور رسیدید؟
دکوپاژ در من یک مقدار حس و حال غریزی دارد. وقتی قصهای را مینویسم، ناخودآگاه آن قصه را پلان پلان شده در ذهنم میبینم. تا حالا نشده که صحنهای را بنویسم و به این فکر کنم که حالا این صحنه را چطور بگیرم. برای من همه چیز همزمان اتفاق میافتد. برای گس با فیلمبردار به این نتیجه رسیدیم که این فیلم باید با دوربین روی دست روایت شود، ولی دوربین روی دستی که یک حس مستندگونه به فیلم بدهد نه روی دستی که یک شلختگی اضافه کند یا با بازیگرها راه بیافتد و همراهی کند. برای اینکه لحن مستندگونه بیشتر القا شود، تصمیم گرفتیم که فاصله دوربین را با بازیگرها زیاد کنیم. چون اعتقاد داشتم گس قرار است که آینه گروهی گرفتار یک ناهنجاری باشد و بس. نه قرار است آسیبشناسی کند و نه قرار است راهحل بدهد؛ به خودم اجازه نمیدادم از یک حدی به بعد به بازیگرم نزدیک شوم.
برای اینکه جلوی قضاوت را بگیرید؟ یا نزدیکی حسی ایجاد نشود؟
نه، برای اینکه من کارگردان قضاوت نکنم. باوجود اینکه به خاطر محدودیتها و عرف ما «گس» سوژهای دارد که ناگزیر قضاوتی در آن اتفاق میافتد، اما سعی کردم فاصله بگیرم و از دور به این ماجرا نگاه کنم ولی طبیعتا جزئیات صورتهای این آدمها در سکوتهایشان برای من مهم بود. یعنی نیاز به قابهای بستهای داشتم ولی از فاصله دور. برای همین کل این فیلم با لنز تله ۲۰۰ به بالا گرفته شد. به غیر از پلانهای داخل ماشین که با لنز ۵۰ گرفته شد.این تصمیم امتیاز دیگری هم برای ما ایجاد کرد که بازیگر خیلی راحتتر نقشش را اجرا میکرد. چون گروه از بازیگر خیلی فاصله داشت. بسته بودن این کادر، جدا از اینکه نیاز به جزییات چهره بازیگر داشتم، یک خفگی در تصویر ایجاد میکرد که امیدوارم بودم این خفگی را مخاطب هم حس کند. در این فیلم اصولا نمای معرف و لانگ شات نمیبینید. به خاطر اینکه اصلا مهم نیست خانه این آدم چه شکلی است یا فضا چطور است، خود آدمها مهماند.
هنر و تجربه به شما به عنوان یک فیلمساز جوان ۳۴ ساله چه کمکی کرد؟ چه مشکلاتی پیش پای این گروه وجود دارد؟
به من که کمک بزرگی شده، اصلا من را بگذاریم کنار، هنر و تجربه به سینمای ایران کمک کرده است. شخصا معتقدم هنر و تجربه با همین قوای حال حاضرش اگر بازهم پیش برود، به زودی جریان سینمای ایران را تغییر میدهد. در آینده نزدیک تولید فکر میکند و یک ذهنیتی را تزریق میکند که باعث میشود جنس تولیدات سینمای ایران به سمت بهتری برود. به انتخابهای تماشاگران هم جهت مثبت میدهد. از دورهای که هنر و تجربه راه افتاده تا به حال میتوان این رشد سلیقه فیلمبینی را در مخاطب دید. این کمک جدی هنر و تجربه به کل سینمای ایران است ولی به امثال من کمک میکند تا فیلمم دیده بشود و در وهله اول بتوانم مخاطب پیدا کنم و از مخاطبم الهام برای پروژه بعدی بگیرم.درست است که برای فیلم دومم موفق شدم فیلمی بسازم که اکران عمومی میگیرد و مخاطب گستردهتری دارد، ولی شخصا اگر صاحب آن فیلم بودم ترجیح میدادم در هنر و تجربه اکرانش کنم. به خاطر اینکه اولا مخاطبی که میآید، در سالنهای هنر و تجربه، میداند با چه فیلمی طرف است و میداند که سینما اینجا به معنای تفریح نیست. آرزو میکنم هنر و تجربه این روند را ادامه بدهد اما خب متاسفانه دشمن زیاد دارد و هر روز میبینیم آدمهایی که خیلی هم صلاحیت اظهارنظر ندارند، راجع به هنر و تجربه اظهارنظر میکنند و لقبهای ناشایستی مثل حیاط خلوت به هنر و تجربه میدهند ولی تیم سیاستگذاری فعلی هنر و تجربه قدرتمندتر از این هستند که با این حرفها کنار بکشند و اجازه بدهند این استارتی که زده شده، آن هم بعد از سالها که همه ما منتظرش بودیم، دوباره خاموش شود.